ستوده و نیک فرجام کسی است که دادگر و نیکنام و در کردار و گفتار به هنجار باشد .
آنچه دلخواه همه است جز تن درستی نیست ، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد .
فر و شکوه زمانی فزونی می یابد که دانا نزدمان ارجمند باشد ، و کام بدخواه را به زهر بی اعتنایی بیالایم .
برترین دانش ها یزدان پرستی است .
دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر .
دل در آرزوی آنچه دسترسی بدان متصور نیست نباید بست ، از آنکه مایه رنج تن و بلای جان است .
کسی در شمار دانایان است که بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد ، از نایافته به رنج نباشد ، چون در طلب مرادی با سختی رویا رو شود سست نگردد و دل به ناامیدی نسپارد .
خود را با هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد .
اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری .
در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید .
برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است .
دیو کین و دیو سخن چینی گزنده است . سخن چین هرگز جز به دروغ لب نمی گشاید . گفتارش همیشه بی فروغ است .دو روی و سخن چین از مهر یزدان بی بهره اند و از او در هراسند .
هرکس گوش نصیحت نیوش داشته باشد ، و دل به آموختن بسپارد ، بسا سخنان سودمند که از دانایان بشنود .
کسی که زبانش را از بد گفتن باز دارد ، و دل هیچ کس را به گفتن سخنان زشت نیازارد .
به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و بیقراری در کارها .
سخی که سودی در آن نیست نگفتن بهتر ، چه سخن بی سود در مثل مانند، آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش سخت اندک باشد .
برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست .
فرخنده روزگار کسی است که اهرمن او را از راه راست بیرون نبرد و همواره بی گناه زندگی کند .
کسی که به حکمت پروردگار معتقد و خستو باشد به بد ونیک روزگار نمی پردازد چنین بنده ای در پرستیدن یزدان بیشتر می کوشد و از بد سکالی و پیروی دیوان می پرهیزد ، ناکردنی نمی کند و از رنجه کردن بی گناهان بیزاری می جوید .
نام جستن بی دلیری میسر نمی گردد ، و زمانه از بددلان بیزار است .
اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شیر از آن می هراسد .
اگر کوه با همه سنگینی و عظمت و صلابت که وی راست فرمان شاه را سبک دارد تیره رای خیره سری بیش نیست .
به هنگام نبرد هوشیار و نگهدار تن خویش باش . چون دشمن در برابر تو ایستاد بر آشفته مشو و تدبیر نیکو کن .
دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است .
هر کس را سرنوشتی مقدر است .
یکی روز و شب در طلب سربلندی و سروری به جان می کوشد و بهر ه اش جز خستگی و فرسودگی و نامرادی چیزی نیست .
به تعبیر دیگر در کنار چشمه روشن و گوارا تشنه می ماند.
از سوی دیگر بی هنری بختیار ، بی آنکه تن به کار و کوشش بسپارد ، روزگار بر او می خندد و از همه گونه آسایش و آرامش برخوردار می گردد .
پروردگار چنین خواسته و تدبیر بر تقدیر کارگر نمی افتد .
دانش برترین داده های یزدان پاک است . خردمند همیشه سرور است ،
هر که تن درست و نیرو دارد هرگز سخن نادرست نمی گوید . دروغگویان همه بیمار و ناتوان و زبون اند .
آنکه طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد ، در دوستی و داد و ستد با مردم کژی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی بیند و بر او دست یابد ببخشد ، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نا بردبار نباشد .
آنکس بر خویشتن نگهبان دارد که برای رسیدن به هوس و آرزوهای کوچک قدر نیکخویی و جوانمردی را نشکند ، و اگر فزونی و کامیابی بد روزگار را دید تن به پستی و زبونی نسپارد .
بخشنده نیکخوی آن کس است که به بخشش جانش را آراسته گرداند .
دور از جوانمردی است که بخشنده بر آن کسی که چیزی به او داده یا خیری رسانده منت نهد .
ده چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی سترگ را به کاهلی سپارد ، و بی خردی که خردجوی نباشد .
آدمی باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و دشمن خود روا ندارد .
خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است .
آنکه به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است .
روشندل و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید .
دل اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند .
زورمندترین و پر گزنده ترین اهرمن آز است ، که دیوی است ستمکار و دیر ساز .
خردمند هرگز غم آنچه را از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین کسش مرد و وی را به خاک سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد خردور از نادیدنیها چنان دل می کند که باد از بید می گذرد .
پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند .
مال هم مایه سربلندی و آسایش است ، و هم سبب خواری و پریشانی . اگر به آیین خرد صرف شود آفریننده شادی و برآورنده نام نیک است ، اما اگر بنهند و نخورند یا چنانکه باید بکار نبرند بهای سنگ و گوهر شاهوار یکی است .
اگر امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر مپیچ .
توانگر کسی است که به آنچه خداوند توانا نصیبش کرده خرسند باشد . زیرا شوریده بخت تر و پراکنده خاطرتر از آزمند کسی نیست .
بیدارترین ، هشیارترین ، و پسندیده ترین کسان ، دانای سالخورده ای باشد که دانش به تجربت آموخته است .
آنکه در طلب کمال است باید خرد ور و با دانش باشد .
به بسیار گفتن آبروی خود مبر .
خوشا به حال پیمان منشانی که وجودشان به پیرایه پاکی و شرم آراسته شده .
اگر پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری .
باید پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم و باور کنیم که روزی ده مختار اوست .
آز مایه نگرانی و تشویش خاطر است .
در حق کسی که قدر نیکمردی نشناسد نیکی نشاید .
گشاده دلان بختیارانند .
آسوده حال کسی است که بردبار است .
آن که آرزوی سروری دارد باید هنر بسیار داشته باشد.
هرگز در کژی و کاستی نمی کوبد و جز ره رادی و راستی نمی پوید .
هفت چیز نشان بی خردی است : خشم آوردن بر بی گناه ، بخشش به ناسزاوار ، ناسپاسی به یزدان ، پراکندن راز ، دست زدن به کار ناسودمند ، اعتماد به مردمان نا استوار ، لجاج و ستیهندگی در درغگویی .
کسی که در انجمن خاموش بماند دل آسوده است . هوش و دل و جان از شنیدن و به خاطر سپردن سخن دانندگان توشه می یابد .
هنر خردمند در این است که عیب خویش را دریابد و به رفع آن بکوشد .
چون به کسی اجازه دادی که در حضورتو سخن بگوید بر او درشتی و تندی مکن و بمان تا سخنش را به پایان برد .
چون دل راست اندیش و زبان راستگو باشد در کاستی و نادرستی بسته می شود .
از دانش آموختن هیچ زمان ناآگاه ممان ، گرچه در این راه رنجها کشی ، مبادا که دلت از آموختن ناتوان و آشفته گردد .
خرد ، آدمی را گرانبهاترین چیز است ، و خداوند خرد در هر دو جهان کامروا و سرافراز است .
و اگر از خلعت خرد محروم بود دانش بجوید ، چه دانشور سرور سروران است . و اگر از آن هم بی بهره بود باید دلیر باشد و در میدان نبرد بی باک باشد تا در نظر پادشاه گرامی ، و پیوسته شاد و فرمانروا باشد .
و اگر این نیز نداشت دیگر درخور زنده ماندن نیست ، و بهتر است که مرگ وی را دریابد .
آنکه در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید .
دوستان برای نخجیر دشمنان چون تیر و پیکان اند .
در نظر خردمند شادیی که غم به دنبال دارد بی ارزش است .
تن به تن آسانی و کاهلی نباید سپرد . کاری باش و از این راه شادی و آسایش فراهم کن .
چون بخشنده ای با مستحق بخشش و کرم کرد در دل احساس شادی و فرح کند ، و ببالد .
اما نیکی کردن به ناسزاوار روا نیست ، چه او هرگز قدر احسان را نمی شناسد و همچنانکه از خار خشک گل نمی روید ، ارج نهادن به نیکی را نمی داند . اگر از گنگی یا کری چیزی بپرسیم دور نیست که به گونه ای پاسخ گوید ، اما نشدنی است که نااهل و ناسزاوار قدر احسان را بشناسد و سپاس گوید .
بد نژادان و بدگوهران اشتباه کار را باید از درگاه خویش براند تا نیکان از گزندشان در امان بمانند .
شهریاری در خور آفرین است که مردمان راستگو و پرهیزگار از او گزند نیابند . و شراندیشان و بدان از بیمش اشتباه و گناه نکنند .
رشک بردن زهر جان است ، و همنشینی و همزبانی با مردمان سخن چین و دو روی پر گزند .
اگر کسی نه در وقت ضرورت سخن گفت قدرش شکسته می شود .
خردمند به چیزی که اگر به دستش نیاید غمگین و دلازرده می شود ، هرگز دل نمی بندد .
گرانبهاترین خلعت ایزدی خرد است . اگر زورمندی بی خرد باشد در حقیقت ناتوان و خوار و بی خریدار است .
مرگ نادان به از زندگی اوست .
اگر روزی به چیزی نیازمند شدی به ملک و مال و دیگر اسباب حشمت و بزرگی خویش مناز . به کار و پیشه ای بپرداز که نامت سبک و ننگین نشود .
دوستی برای خود برگزین که به گاه سختی و درماندگی مددکارت باشد.
در نظر مردم سخن سنج قدر سخن بیش از گنج است .
کوشیدن به کار ناشدنی خلاف خرد است که در آهن به آب رخنه نتوان کرد .
مبادا که از دشمن همزور بیم کنی ، اما اگر در نبرد سستی نمایی نگون بخت و شکسته می شوی .
بیهوده گوی در نظر هیچ کس قدر ندارد .
همرزمان هوشیار اختیار کن ، و اگر خصم بر تو تیز گردیداز او برمتاب .
اما چون یقین کردی که در برابر او تاب پایداری نداری به جنگ مکوش و با خصم پر توان میاشوب .
در خوردن اندازه نگهدار که پر خوردن مایه زورمندی نیست .
چون دانستی که خدا از خاکت آفریده کردنکشی و خود رایی مکن .
اگر بخردی هرگز گرد بدی مگرد ، که نیکوترین کسان آن بود که بیرون و دترونش پاکیزه و نیک باشد .
دل آدمی بنده آرزوست ، سرشتها یکسان نیست ، هر کس خویی دارد ، و جویا و خواهان چیزی است .
خرد در نظر گاه مردمان آزاده و نیکخو جهان پر از شادی و شکوه می نماید . بهره خردمندان و امید واران همیشه شادکامی است .
دبیر اگر رایمند و هوشمند باشد ، خط نیکو بنویسد ، کم گو ، پارسا، شکیبا ، با دانش ، راستگوی، وفادار ، و تازه روی باشد شرف همصحبتی فرمانروا را می یابد .
هر که را زر و سیم و خواسته است باید در خرج کردن اندازه نگهدارد ، نه چندان گشاده دست باشد که مدتی کوتاه بی چیز و بینوا گردد ، و نه چندان در نگهداری آن بکوشد و برخود سخت بگیرد که به مال اندوختن و خست طبع منسوب و معروف شود .
هرگز سخنی که خرد نپسندد بر زبان میاور .
دانا هرگز برده و زبون خواسته نمی شود ، و در راه اندوختن مال ، خویش را در تنگی و رنج نمی افگند .اما خصم خرد و روان روشن ، کردار بد است .
شتاب زدگی از سبکساری باشد ، و هر که شتابزده باشد و آهستگی ندارد همواره پشیمان و غمناک باشد ، و مردم سبکسار در چشم مردمان حقیر باشد .
فرو ریزی سلسله های بزرگ از آن جهت است که بر کارهای بزرگ کاردان خُرد و نادان گماشتند ، و دیگر آن که دانش را و اهل دانش را دشمن داشتندی .
خردوران همیشه به راه آزادگان و راستان می روند .
خود رایی و خودبینی ، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن ، راه اهرمن ، و دل به بهی و نیکی سپردن راه یزدان است .
آنکه پیروی خرد است دل به هوس نمی سپارد .
هر که را جان نگهبان تن باشد و خرد به او فرمانروایی کند زندگیش سراسر آسایش و روشنی است.
توانگر راستین کسی است که آز در دلش راه نیافته است .
شاه به دانایی و خاطر نگهداشتن مردمان نامبردار است نه به خودستایی و کبر و خودبینی و بیدادگری .
پرحرف را که دشمن راستی و خصم روان پاک است هرگز نپذیر .
بیزاری بجوی از کسی که دریغش می آید که کسی از نیکی و یاری کس دیگر بهره یابد ، نه دانشور است و نه می خواهد که از دانش دیگران سود جوید .
دانای روشندل کسی است که به فرمان دیو از راه یزدان پاک جهان آفرین برنگردد.
آنکه خشم بر او چیره نشود و بر گنهکار سخت نگیرد از گزند در امان است .
دیو خشم چنان پر جوش و خروش است که هوش و خرد را زبون خویش می کند .
دیوی پر آژنگ چهر که به هیچ مهربانی آرام نگیرد .
هر کس از بند آز برهد ، و پیوسته بی نیاز بماند براستی نیکبخت است .
ناسپاس رای و شرم ندارد .
خرد در پیکار با دیوان برنده ترین سلاح ها ااست در برابر شمشیر تیز دیو ، خرد جوش است و جان بدان روشن .
درگاه فرمانروا بسان دریاست ، جوینده ای از دریا ریگ به کف می آورد و دیگری دُر شاهوار .
کسی که بنده گنج و درم نباشد هرگز پراگنده خاطر و دژم نمی گردد .
هیچکس پر آوازه و به نیکی سمر نمی گردد مگر آنکه از بدیها بپرهیزد .
برای رسیدن به هدف و مقصود بهترین راه آن است که از راه راست رو نگر داند و از گناه بپرهیزد ، بی گمان آرام ، و کام و نام نصیبش می شود .
کسی که به آنچه دارد رضا و خرسند است هرگز رنج و تیمار و بدی در دلش راه نمی یابد .
ارزش هر کس به قدر خرد اوست .
مردم خوش منش خویشتن دار همیشه در نظر همگان گرامی اند .
خردمندی که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمی شود .
گیتی همه فسانه و باد است ، و آنچه بر آدمی می گذرد سراسر خواب و خیال را ماند ، آنچنانکه آدم وقتی از خواب بیدار می شود از آنچه به خواب دیده اثر نمی یابد ، تلخیهای و شیرینی های زندگی نیز پایدار نمی ماند .
سخنهای بلند و نیکو را فراموش مکن که سخن بر تخت شاهی تاج است .
خرسندترین آدم کسی است که دل از مهر و موافقت گردان سپهر برگیرد .
امید ، آهستگی و ملایمت زندگی را روشن و شیرین می کند ، خشم و تیزی مایه رنج و بلاست .
آهسته رو از عیبجوی می گریزد و شرم و آهستگی را دوست می دارد .
آن کس که به آموختن کوشاتر و گوشش به دانش نیوشاتر است ، امیدوارترین کسان است .
کسی لیاقت سرفرازی و سروری را دارد که فروتن ، بخشنده باشد ، بکوشد ، بجوید ، با همراهان همدل در طلب دانش و تجربه سفر کند ، و همیشه با همه کس به مدارا و آهستگی رفتار نماید .
کسی که دلش از بیم نداری و بینوایی نلرزد وجودش همیشه لبریز شادی است .
بیهوده گویان پند آموزند ، زیرا هشیاران عیب ایشان را به دیده می نگرند و از بیهوده گویی می پرهیزند .
بد خو چنان به رنج اندر است که از زندگانی و تندرستی و خواسته لذت نمی برد .
سنگین ترین چیزها برای آدم بار گناه است .
بهترین خو سازش و آشتی خواهی است .
هر که نیک نهاد و پاک منش و کوشا باشد ، به آنچه سزاوار است می رسد