سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        درک مفهوم قرنطینه در اذهان عموم
        ارسال شده توسط

        آذر مهتدی

        در تاریخ : دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۳۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۲۲ | نظرات : ۸

        تلفن زنگ خورد خواهرم بود؛ گوشی را برداشتم:جانم؟
        :الو سلام خوبی ؟
        :سلام  بهترم
        : مگه مریض بودی؟
        :نه  فقط یک کم سرفه و تب و ...
        :راس میگی؟
        :نه.. شوخی کردم
        :خدا رو شکر
        :مجید قراره برات لوازم بیاره... هستی
        :نیستم ؟ مگه تو این شرایط جایی هم میشه رفت
        :مام جایی نمیریم
        :اما پس چطوری برام اینا رو خریدی؟
        :نه.؟ خوب جایی که نرفتم سر خیابون از فروشگاه ... خرید که نمیشه.. نرفت
        : مراقب خودتون باشید رفت و آمد غدغنه
        :وا مگه کی میاد و میره
        :پس مجید کیه ؟...
        :مجید اون که داداشمونه نمیشه بگم نیاد
        :ای بابا
        مکالمه تلفنی منو خواهرم بود. شاید حق با او باشد . 
        اما من حاضر نیستم تن به ریسک بدهم. اما تاکی دوام بیارم نمی دونم.
        من رنجهایم با خدا تقسیم کردم
        تا او کشد دست نوازش بر سر دل
        تابوت را بر دوش هایم می کشیدم
        تا او برایم دل بسوزاند نمیرم
        گستاخ بودم چون جوانی خام بودم
        بر قدرتی که داده بود لم داده بودم
        حتی به ذهن کودکانه  قد نمی داد
        من در خیالم تکیه بر سنگ داده بودم
        لغزیدم و از کوه افتادم به دره
        صد تکه شد
         قلبی که سخت چسبانده بودم 
        گفتم خدایا سهم من را غصه دادی
        پس ناله هایم را به درگاه تو دادم
        تا کی تحمل کردن ما را توانی
        من که به هر سویی به دامان تو افتم
        دستم به دامانت خدایا یارمان باش
        تو گل بمان حتی اگر
        ما خار بودیم  
        تنها امید ما تویی امیدمان باش
        تو راه  باش حتی اگر دیوار بودیم
        قلاده های گردن سگهای دردیم
        آزادمان کن گر چه مستحق نبودیم
        خود کرده را گویند تدبیری نباشد
        تدبیر کن ای مدبر 
        ما که روشنگر نبودیم
         
         99
        آذر.م
         قلاده ی گردن سگ های دردیم ...
         با عرض پوزش از دوستان فرهیخته..برای بکار گرفتن این کلمات . اما فکر می کنم حسم و بهتر القا کردم.
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۷۸۲ در تاریخ دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شهین عمرانی
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۰۷
        درود

        بانو مهتدی بزرگوار

        زیبا وپر معنا بود

        دوست عزیزم پاینده و سلامت باشی

        خندانک خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۱۲
        درود بر شما
        سپاس از حضور گرمتان
        مانا باشید
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۲:۱۲
        سلام خانم مهتدی
        بسیار زیبا
        دورود ها
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۱۳
        درود بر شما خانم آهنگران عزیز
        سپاس از حضور گرمتان
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۲۱:۴۷
        سلام وعرض ادب استاد بانو مهتدی عزیز و
        بزرگوار
        بسیار عالی واموزنده
        جزاب وزیبا
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۱۳
        ورود بر شما
        سپاس از لطف بیکرانتان
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۲۲:۱۴
        درود
        بانو
        بسیار زیبا
        آذر مهتدی
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۲۷
        درود بر شما
        سپاس از حضور سبزتان
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2