سلام
بسا ناظم که اندر عمر خود شعری نگفت
بسا شاعر که اندر عمر خود نظمی نساخت
این بیت که بر حسن تصادف نظم محسوب میشود به درستی تفاوت نظم و شعر وشاعروناظم را بیان می کند
برای روشنتر شدن موضوع ناچار به تعریف شعر و نظم میشویم
تعاریف متعددی برای شعر بیان می کنند اما به نظراین تعریف که شعر کلامی آهنگین که حاصل گره خوردگی عاطفه و تخیل است کاملتر به نظر می رسد بنابراین تخیل و احساس دو عنصر اصلی شعر محسوب میشوند واما نظم کلامی است موزون ومقفی وهیچ یک از عناصر اصلی شعر در آن وجود ندارد وبیشتر برای بیان پیام(علمی، فلسفی ،آموزشی و...)بکار می رود مانند نصاب الصبیان ابو نصر فراهی در لغت و الفیه ابن مالک در صرف و نحو
برای هردو مفهوم نمونههایی ارائه می دهیم
کتاب بوف کور اثر داستانی از صادق هدایت سرشار از نمونه های شعری است
مانند این نمونه
از دور دست صدای خفیفی به گوش می رسید
شاید کبوتر با پرنده ای داشت خواب می دید
و برای مثال نظم یکی از آثار منتشره شده در سایت را می آوریم
خدایا رحم کن بر بنده هایت
گرفتارند ومسکین بینهایت
تویی فریادرس ایخالق نور
رسان فریادرس بربنده هایت
جهان دراننظاراست زانکه اید
کندازبنده های توحمایت
زهردینی یکی راانتظاراست
که روزی ایدو سازد نهایت
ولی ماچشم به راه مهدی هستیم
کنیم ازمهدی موعودحکایت
خدایا صبرمادیگرتمام است
کنیم بردرگهت دایم شکایت
منم فتحی بسی امیدوارم
به فضل ورحمتت بس بینهایت