سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

يکشنبه ۲۷ آبان

صفحه رسمی شاعر مهدی رفوگر


مهدی رفوگر

مهدی رفوگر



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
يکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۴۳

برج تولد:

شیر

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳

شغل

:
کارمند متروی تهران

محل سکونت

:
تهران

علاقه مندی ها

:
بدون اطلاعات

امتیاز

:
۲۳۷۹
تا کنون 122 کاربر 403 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.

اشعار ارسال شده

گلایه03 شعری از مهدی رفوگر از دفتر گلایه های زمانه نوع شعر سپید

فرزانگان ...
ثبت شده با شماره ۴۹۶۸۱ در تاریخ چهارشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۵ ۲۱:۰۲    نظرات: ۱۷
گلایه02 شعری از مهدی رفوگر از دفتر گلایه های زمانه نوع شعر سپید

تکامل ...
این شعر را ۲۵ شاعر ۴۸ بار خوانده اند.
خدابخش صفادل ، مهدی رفوگر ، عباس زارع میرک آبادی ، مجتبی شفیعی (شاهرخ) ، علیرضا کاشی پور محمدی ، جواد مهدی پور ، ابومجتبی دامغانی و ۱۷شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۴۹۶۳۹ در تاریخ سه شنبه ۲ شهريور ۱۳۹۵ ۱۱:۵۴    نظرات: ۳۲

هزار رنگ ...
ثبت شده با شماره ۴۹۱۹۴ در تاریخ شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۵۵    نظرات: ۳

مبارک باد ...
این شعر را ۲۱ شاعر ۳۲ بار خوانده اند.
مجنون ملایری ، مهدی رفوگر ، سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق) ، عباسعلی استکی(چشمه) ، آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده) ، هوشنگ زاهدی ، فرهاد امیدی و ۱۳شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۴۹۰۵۵ در تاریخ يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۰۹    نظرات: ۴۴

تو در سکوتی ...
ثبت شده با شماره ۴۸۹۴۰ در تاریخ سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۳۲    نظرات: ۳۳

مجموع ۱۰۷ پست فعال در ۲۲ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر مهدی رفوگر



می دانید همه چیز بازاری شده است ....بازاری شدن یعنی تنوع در ارائه اجناس ...آنقدر از یک محصول با شکل ها و رنگ های متنوع می سازند که اصل آن از یاد می رود .....پس از مدت ها هوس عود کرده بودم .....م
دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۱۸    نظرات: ۷


مي گويند ملا نصرالدين ريش بلند ي داشت كه تا شال كمرش مي رسيد و به خوبي و خوشي با آن زندگي مي كرد تا آنكه روزي در بازار مرد رندي راه را بر او بست و گفت : اي ملا پرسشي دارم كه مرا پريشان احوال كرد
شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۱۳:۳۳    نظرات: ۱۰

نمي دانم چه بگويم...گاه آنچنان دلم براي خودم مي سوزد كه مي خواهم سكه اي از جيب درآورده و به خودم هديه بدهم......يا خودم را به گردش ببرم؛ كمي آن سوي روزمره گي.....يا با خودم مهربان شوم و ببوسمش؛ چه اشك
جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۲۲    نظرات: ۱۲
مجموع ۱۳ پست فعال در ۳ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
4