دوباره فکرِ سُقوط و دوباره فکرِ گناه
دوباره زد به سرم ... (لااله الا الله)
دوباره فکرِ سُقوط از خودم به چاهِ خودم
دوباره راه رسیده ست بر دَهانه یِ چاه
چِقَدر چشمِ سیاهت هَوس برانگیزست!
چِقَدر عابد و زاهد که کرده ای گمراه!
دوباره فکرِ نشستن به پیشِ چشمانت
دوباره فکرِ اقامت درین زیارتگاه
ستاره ها همه مشغولِ زُل زدن به تواند
که گِرد صورتِ ماهت فقط بگَردد ماه
دخیل بسته دلم برضَریحِ چشمانت
نظر به چهره ی من کن ولی نه با اکراه
نیاز نیست که عشقِ مرا کنی اِنکار
تمامِ عالَم و آدم ازآن شدند آگاه
دوباره دستِ تَمَنّا بلند شد به قُنوت
اگر چه زلف بلندست و دستِ من کوتاه
تمامِ دار و ندارم فدایِ چشمِ تو شد
نشانده چشمِ سیاهت مرا به خاکِ سیاه
دوباره دردِ خودم را به خویش میگویم
نمانده در دلِ(آئینه)ام بجز یک آه
دوباره ذکرِ لبم : (لا اله الا هُو)
دوباره ذکرِ لبم :(لا اله الا الله)
شاعر:مهدی شریفی شادفر(آئینه)
بااجرای:#بانو_ندا
ادامه دارد✍️ ...
میلاد حضرت ام ابیها
فاطمه زهرا
مبارک باد