در این نوشتار، ضرورتهای مطالعه تاریخ و فرهنگ کرد در چند بخش مورد بررسی قرار میگیرد.
1- ضرورت تاریخی و باستانشناختی: تاریخ کُرد از ابتدا با تاریخ ایران زمین گره خورده است . امروزه در هر گوشهای از سرزمینهای کردنشین دهها کتیبه و دیگر یادگارهای دولتهای مختلف باستانی و اسلامی ایران وجود دارد نخستین دولت تاریخی که در ایران شکل گرفت، دولت ماد است. تمام جنگهای مادها با آشوریها و سکاها در مناطق کردنشین امروزی رخ داد. هر چند امروزه آثار مکتوب و مستندی از تاریخ دولت و مردم ماد باقی نمانده است ولی نکته جالب و قابل توجه، باقی ماندن نام ماد به همان شکل و تلفظ در میان ایلات کرد است. منابع تاریخی از برخی طوایف کرد به نامهای «مادلو» و «مدانلو» [مادانلو] نام بردهاند که حتی پیش از صفویه در مناطق کردنشین زندگی کرده و بعدها به مناطقی مانند شمال ایران هم مهاجرت کردهاند. (طهرانی، دیاربکریه، 187-188 ،ساروی 61؛ ملگونف، 208). شهر میدیات در کردستان ترکیه هم از جمله شهرهایی است که همچنان نام ماد را با خود دارد. پس از حملۀ اعراب هم، مورخان و جغرافیدانان عرب، برای غرب ایران از نام «ماه» استفاده میکردند که معرّف و محرّف ماد بود از این نظر، انجام هر پژوهشی درباره تاریخ و تمدن ماد، بدون شناخت قلمرو اصلی این دولت ایرانی، یعنی مناطق کردنشین امکان پذیر نیست. پس از سقوط ماد و روی کار آمدن هخامنشیان مناطق کردنشین بخشی از قلمرو آنها شد. داریوش کبیر، مهمترین و بزرگترین منشور تاریخی خود یعنی کتیبه بیستون را در مناطق کردنشین (اطراف کرمانشاه) به یادگار گذاشت. سقوط هخامنشیان و حمله اسکندر مقدونی به ایران نیز تاریخ مناطق کردنشین را بیش از پیش به یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ ایران تبدیل کرد. یکی از مهمترین جنگهای اسکندر با داریوش سوم که به قول پیرنیا جریان تاریخ را تغییر داد، جنگ «گوگمل» بود. (پیرنیا، ج2/1378) از قضا همین جنگ یکی از بهترین نمونهها برای نشان دادن میزان اهمیت بررسی تاریخ و فرهنگ محلی کُرد در ارتقای دانش ایرانشناسی است. پیرنیا که نخستین کتاب مدّون در تاریخ ایران باستان را نوشته به نقل از پلوتارک، گوگمل را واژهای پارسی و به معنای خانه شتر دانسته ولی چند سطر بعد، مدعی شده که «گمل» لغتی پارسی نیست. (همان، 1377-1378) او بدون هیچ توضیح بعدی خواننده کنجکاو را بیپاسخ رها کرده و مشخص نمیکند که بالاخره گَمَل فارسی است یا نه و آیا اثری از نام آن و قلمرو دقیق جغرافیاییاش باقی است. اینجا دقیقاً همان جایی است که شناخت تاریخ محلی کرد لازم و ضروری میشود. پژوهشگر محلی کُرد میتواند آنچه را که پیرنیا به دلیل کاملاً طبیعی و قابل توجیه عدم اطلاع از موضوع، در کتابش نیاورده، روشن کند و از این نظر بخشی از کاستیها و اشتباهات مربوط به موضوع مهم سقوط هخامنشیان در جنگ گوگمل را رفع نماید.او میتواند، بگوید که گوگَمَل یا گوگا ملا (گرشویچ، 2/519، زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ج1/209) امروزه با همان شکل و تلفظ در زبان کردی باقی مانده (ریچ، 344) و نام روستایی در 70 کیلومتری شهر اربیل در کردستان عراق است. (گرشویچ، همانجا) حتی در میان مردم این منطقه داستانهایی وجود دارد که بنای شهر اربیل را به داریوش نسبت میدهند 0ریچ، همانجا) گذشته از آن واژه گَمَل [گمال] هم امروزه در زبان کردی به کار رفته و به معنای سگ نر است (هژار، 734). جالب آن است که حتی پیشوند «گو» هم دقیقاً به همین شکل در کردی باقی مانده و یکی از معانی آن «محل اجتماع» (هژار، 7101) یا همان خانه است. بدین ترتیب، پژوهشگر آشنا به تاریخ و فرهنگ محلی کرد میتواند این گونه اطلاعات را به بررسیهای پیر نیا درباره جنگ گوگمل اضافه کند و حتی اشتباهات او را تصحیح نماید. تنها به این دلیل که با تاریخ و زبان و جغرافیای آن منطقه آشنایی بیشتری دارد. از آنجایی که در دوران اشکانیان و ساسانیان مناطق کردنشین قلمرو اصلی جنگهای پانصد ساله آنها با رومیان بود، دهها جنگ از نوع جنگ گوگمل در این مناطق رخ داده و در مورد هر کدام میتوان اطلاعات محلی زیادی به دست آورد. در اینجا صرفاً به جنگ حرّان یا کاره به فرماندهی سورنا میان اردکیانی و کراسوس رومی اشاره میشود که به پیروزی ایران و قتل کراسوس انجامید. امروزه حران در کردستان ترکیه قرار دارد. فرایند سقوط ساسانیان پس از سقوط هخامنشیان دومین واقعه بسیار مهم در تاریخ ملی ایران است. اعراب مسلمان در محرم 14ه در جنگ قادسیه پیروز شده و رستم فرخزاد فرمانده سپاه ساسانی را کشتند و یزگرد سوم را فراری دادند.(شهیدی، 120) اما جنگ نهاوند که به آن لقب فتحالفتوح دادند در سال 21ه یعنی 7 سال بعد رخ داد. (همان، 121) نکته مهم آنجاست که در فاصله قادسیه تا شهر نهاوند، کوهستانهای مناطق کردنشین قرار داشت و مورخان عرب مانند طبری و ابناعثم جزئیات کشمکشهای این هفت سال را نقل کردهاند. از مهمترین وقایع، جنگ جلولا بود (همان، 121) جلولا شهری است کردنشین و از توابع خانقین در کردستان عراق
امروزه در این مناطق بسیاری از اسامی شهرها، روستاها، درهها، کوهها، راهها و قبایل کرد که در منابع عربی فتوحات اسلامی ذکر شده باقی ماندهاند و در میان عامه مردم دهها قصه و افسانه و منظومه درباره جنگهای اعراب و ایرانیان سینه به سینه منتقل شده است. پژوهشگر آگاه به این مسائل محلی میتواند با بررسی آنها خدمت زیادی به موضوع مهم سقوط ساسانیان کند چنین حالتی در دوره پس از اسلام هم ادامه یافت. مناطق کردنشین در حد فاصل دنیای عرب و مرکز خلافت و سرزمین مرکزی ایران قرار داشتند. آنان نخستین ضربهگیر اعراب در حمله به ایران بودند و با وجود مجاورت با جغرافیا و فرهنگ عربی هرگز زبان و فرهنگ باستانی خود را تغییر نداده و عرب نشدند. کردها در طول تاریخ همواره نقش واسط را میان فرهنگ عربی و فرهنگ ایرانی ایفا کردند. هرچند از ورود اسلام به ایران تا عصر صفویه نیز میان تاریخ ملی ایران زمین و تاریخ محلی مناطق کردنشین پیوستگی کامل برقرار بود، ولی بهترین نمونه برای نشان دادن این پیوستگی تاریخ دوره صفوی است. تقریباً تمام جنگهای صفویان با امپراتوری عثمانی در مناطق کردنشین رخ داد. این روند در جنگهای نادر شاه افشار و حتی قاجارها با عثمانیها همچنان ادامه یافت. در منابع آن دوره اسامی بسیاری از ایلات کرد و سایر عناصر مناطق کردنشین آمده است. بدون تردید هیچ پژوهشی درباره تاریخ ایران از عصر صفوی تا قاجار بدون شناخت تاریخ، جغرافیا و ایلات و عشایر مناطق کردنشین امکان پذیر نیست. علاوه بر آن بخش مهمی از رخدادهای مربوط به این دوران در منابع محلی تاریخ کرد مانند شرفنامه نگارش شرف خان بدلیسی (متوفای 1012ق) و مورخان کرد پس از او آمده است. همچنین شرح بسیاری از وقایع تاریخ این زمان در منظومههای عامیانه محلی مانند «قلعه دمدم» و «حمزه آقای منگور» و ... ذکر شده است (محمودزاده، 8) در دیوانهای شعر کردی هم بسیاری از جزئیات مسائل تاریخی دوره صفوی تا قاجار ذکر شده است (ن.ک دیوان جزیری، دیوان مهجور، دیوان نالی و...).
نتیجه آنکه شناخت دقیق تاریخ محلی مناطق کردنشین بهترین کمک برای ارتقای سطح تاریخ ملی ایران به ویژه در برخی مقطعهای تاریخی است. از این نظر تاریخ محلی این مناطق نه تنها جدای از تاریخ ملی نیست بلکه یکی از مهمترین ابزارهای شناخت تاریخ ملی است.
2- ضرورتهای فرهنگی و مردم شناسانه
از نظر فرهنگی، مناطق کردنشین به ویژه روستاهای دور افتاده آن، یکی از کانونهای اصلی حفاظت از فرهنگ کهن و اصیل آریاییاند. مهمترین نمادهای ملی و فرهنگی ایران زمین مانند نوروز و چهارشنبه سوری ومواردی از این سنخ در میان کردها کاملاً محفوظ ماندهاند. حبیب یغمایی در مقدمه کتاب نوروز در کردستان نوشته مصطفی کیوان مینویسد: «کردها از پاکترین شاخههای نژاد آریائیاند... آداب و مراسم و اعیاد آنان را نیز همین برتری است زیرا رنگ آمیختگی و تقلید کمتر در آن راه یافته و دلبستگی به عقاید و آداب نیاکان در هر بخشی از آن جلوهگر است و تصور نمیرود هیچ ایرانی کشور دوست از دانستن و بیاد آوردن این همه بینیاز باشد. (یغمایی، مقدمه نوروز در کردستان، پ) همچنین در جشن چهارشنبه سوری کردها نه تنها این آیین کهن را به همان شکلی که در سایر نقاط ایران است برگزار میکنند بلکه حتی شکل اصیل و کهن واژه یعنی («سور»=سرخ) را هم در زبان خود نگه داشتهاند. (بلوکباشی، 54)
جالب آن است که ترکیب باستانی این دو یعنی برگزاری عید نوروز (سرسال) و چهارشنبه سوری در یک روز در میان کردهای یزیدی (ایزدی) رایج است آنان عید نوروز (سرسال) خود را در نخستین چهارشنبه سال برگزار میکنند. (تونجی، 204-205) و گاه به آن «چهارشنبه سوری» هم میگویند (تحقیقات محلی مولف) علاوه بر آن میتوان از بسیاری سنتهای کهن مانند آیینهای عروسی و عزا، تولد و پرورش کودکان، مبارزه با نمادهای اهریمنی، رقص و موسیقی، بیتها و ترانهها و دهها موضوع مردم شناسانه و فرهنگی دیگر نام برد که هر کدام به نوعی تداوم فرهنگ کهن ایرانی است. به عنوان مثال یحیی ذکاء آیین رقص دسته جمعی در میان کردها را مشابه تصویر رقص موجود در سفالینههای سیلک کاشان میداند (ذکاء، 4-7)
مری لویس سنت بیتخوانی کردی را نوعی «خنیاگری سازمان یافته» و تداوم سنت کهن خنیاگری میداند که از زمان مادها در ایران رواج داشته است (لویس، 98) همچنین آیین «بوکهبارانه» یا عروس باران را که در زمان خشکسالی برای باران خواهی توسط زنان کرد برگزار میشود، آیینی باستانی و نمونه تغییر یافته از ایزد بانوی آب (آناهیتا) و ایزد باران (تشتر) در ایران باستان دانستهاند (عظیمپور، 8)
امروزه تمام این آیینهای کهن در روستاههای مناطق کردنشین باقی مانده است. بدون تردید، انجام پژوهشهای میدانی دقیق، علمی و متدولوژیک در این روستاهها بزرگترین خدمت به ایرانشناسی است. از آنجاییکه پیامدهای ناشی از توسعه مظاهر فرهنگی و تمدنی مدرن در این مناطق فرهنگ کهن را تا مرز نابودی کشانده و با فوت افراد کهنسال آخرین نسل حافظ این میراث غنی از بین میرود. ضرورت انجام این کار بسیار زیاد و در حکم یک نوشداروی فرهنگی است و ممکن است فردا بسیار دیر باشد.
3- ضرورتهای زبانشناسانه
چنانکه گفته شد کردها آریایی نژاد و از تبار مادهایند. نزدیکی ماد و پارس به یکدیگر صرفاً جغرافیایی و نژادی نبود بلکه میتوان گفت که آنان از نظر زبانی هم به یکدیگر نزدیک بودند. هرودودت گفته که مادها و پارسها زبان یکدیگر را میفهمیدند. زبان کردی هم مانند زبان فارسی بازماندۀ زبانهای کهن ایرانی از جمله زبان پهلوی است. (سجادی، 132)
برخی از پژوهشگران بر این باورند که زبان کردی از لغات بیگانه پیراستهتر مانده و بسیاری از اصطلاحات ایران باستان را دربر دارد. (یغمایی، همانجا). شمار زیادی از اصطلاحات موجود در متون باستانی مانند کارنامۀ اردشیر بابکان، منظومۀ درخت آسوریک و حتی کتاب اوستا امروزه به همان شکل در زبان کردی وجود دارد. به عنوان مثال در بخشی از کارنامۀ اردشیر بابکان چنین آمده است: «ارتخشیر گوندی زاول هم گرت» (کارنامۀ اردشیر بابکان، تصحیح محمد جواد شکور، 135). اردشیر روستای زابل را هم گرفت امروزه در زبان کردی، «گوند» به معنای روستا و «گرت» به معنای گرفتن بکار میرود و کردها زابل را به شکل زاول تلفظ میکنند همچنانکه کابل را «کاول» میخوانند. همچنین در زبان کردی اشعاری به همان شکل فهلویات (اشعار و ترانههای منسوب به پهله یا زبان پهلوی) سروده شده که همانند زبان اوستایی و پهلوی ده هجایی است (مکری، 15). امروزه کردها تنها گروه زبانی در ایران هستند که میتوانند اشعار فهلویات را به راحتی بخوانند و معنی کنند. ملکالشعرای بهار سنت شعر هجایی کردی را در تداوم سنتهای کهن پیش از اسلام میداند و میگوید که باید از «قدرت تحفظ نژاد کردی» ممنون بود که این سبک و شیوه را حفظ کرده است (بهار، 423-426). در متون فارسی بسیاری از اصطلاحات هم وجود دارد که الان در میان فارسی زبانها رایج نیست ولی کردها همچنان آن را به کار میبرند. از جمله خولاندن که به معنای چرخیدن و (به ویژه چرخیدن یا طواف دور آتش مقدس) است امروزه در زبان کردی کاربرد دارد. یا تعبیر «کرمنما و فرود آ که خانه خانۀ توست» در شعر حافظ، همین الان هم در میان کردهای ترکیه رایج است و به جای «بفرمایید» میگویند «کرم کن». آنچه که باعث شده زبان کردی و بویژه برخی از شاخههای آن مانند زبان هورامی (اورامی) نزدیکی خود به زبانهای باستانی و میانه را بیشتر حفظ کند، این بود که این زبان در طول تاریخ زبان افواهی مردم بود و زبان هیچ دولت و درباری نشد. امروزه ضبط و ثبت لغات و اعلام و اصطلاحات زبان کردی یکی از مهمترین شیوههای خدمت به ایرانشناسی و زبانهای باستانی ایران است. متأسفانه تاکنون فرهنگستان زبان و سایر نهادهای علمی کشور نسبت به انجام این کار هیچ اقدامی انجام ندادهاند.
4- ضرورت ادبی و شعری
پژوهش دربارۀ پیوند ادبیات کردی با ادبیات فارسی را میتوان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد: اولاً در طول تاریخ ایران باستان و پس از اسلام، مردم کرد از نظر سیاسی تابع حکومتهای مرکزی حاکم بر ایران و سپس خلافت اسلامی بودهاند. بنابراین آنها تا قرن دهم هجری هرگز به زبان کردی ننوشته و تمام آثارشان به زبانهای فارسی و عربی است حتی پس از قرن 10ه زبان فارسی همچنان زبان ادبی و فرهنگی کردها باقی ماند. از اینرو بخش بزرگی از «ادبیات کردها» را باید در ادبیات فارسی جستجو کرد که زبان کتابت آنها بود. ثانیاً پس از آغاز کردی نویسی در قرن 10ه بسیاری از شعرا و نویسندگان کرد همچنان آثار خود را به زبان فارسی مینوشتند. برجستهترین نمونۀ آن شرف خان بدلیسی (متوفای 1012ق) است که نخستین تاریخ کرد و کردستان (شرفنامه) را به زبان فارسی نوشت. اهمیت کار او زمانی دوچندان میشود که او در شهر بدلیس در امپراتوری عثمانی این کتاب را نوشت. در میان شعرای کرد هم برخی از شاعران مانند مستوره اردلان (متوفای 1264ق/1848م) ساکن سنندج و بکر آغای حویزی متخلص به قاصد (متوفای 1270ق/1854م) ساکن شهر کویه در کردستان عراق (ن.ک دیوانی قاصد) وجود دارند که تمامی اشعار خود را به زبان فارسی سرودهاند. گذشته از آن از نخستین شعرای کرد مانند ملای جزیری (متوفای 1061ق) در کردستان ترکیه تا شعرای امروز و معاصر هیچ شاعر کردی را نمیتوان یافت که اشعاری به زبان فارسی نسروده باشد. به جرأت میتوان گفت دهها هزار بیت شعر فارسی در دیوانهای شعر کردی وجود دارد که بخشی از شعر فارسی است ولی تاکنون هیچ کار جمعآوری و پژوهشی دربارۀ آن انجام نشده است. علاوه برآن شاعران کرد در اشعار کردی خود هم از شعرای مشهور ایران مانند مولوی و حافظ و سعدی متأثر شدهاند. بعنوان مثال کمتر شاعر کردی را می توان یافت که از حافظ الهام نگرفته باشد (پارسا/13).
5- ضرورت آئینی و دینی
در میان کردها بسیاری فرقههای مذهبی مانند یزیدیان (ایزدیه)، کاکائیه، شبک و اهل حق وجود دارند که برخی اعتقادات آنها بازماندۀ سنتهای کهن دینی ایران باستان است. هر کدام از این فرقهها، دفترهای مقدس و آثار منظوم و منثور خاص خود را دارند که همچنان در کتابخانهها و میان مردم دست به دست شده و تاکنون کمتر کار پژوهشی دربارۀ آنها صورت گرفته است. به عنوان مثال برخی پژوهشگران آئین یزیدیه را بازماندۀ سنتهای ثنویت زرتشتی و مزدکی و مانوی دانستهاند (لیسکو، 23) در دفترهای کلامی یارسان (اهل حق) دهها بیت شعر از بزرگان ایران مانند شیخ صفی اردبیلی و غیره وجود دارد که عقاید خود را به زبان کردی و به شکل شعر نقل کردهاند. کتاب مقدس شبکها به نام «بویروق» منسوب به شیخ صفیالدین اردبیلی است در بسیاری از افسانهها و اسطورههای کردی، همانند سایر ایرانیان عناصر باستانی و اسامی پادشاهان و قهرمانان قدیم وجود دارد. امروزه در جامعه کردی دهها شاهنامه مکتوب و شفاهی وجود دارد که داستانهای رستم و سهراب، برزو، فرامرز و سایر پهلوانهای شاهنامه را به زبان کردی توصیف کردهاند. همچنین در دوره ایوبیان کردتبار، برای نخستین بار، بنداری اصفهانی به دستور سلطان معظم ایوبی، شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرد.
بیتردید جمعآوری اینهمه کمک بسیار زیادی به شناخت دقیقتر افسانهها و اسطورهها و شاهنامههای فارسی خواهد کرد.
6- ضرورتهای علمی (شاخههای مختلف علم)
در طول تاریخ پس از اسلام، ایران کانون شکوفایی تمدن و فرهنگ اسلامی بود. ایرانیان در همۀ شاخههای علم مانند فلسفه، عرفان، حدیث، ریاضیات، و .... از سرآمدان روزگار بودند در این میان نام بسیاری از بزرگان کرد هم در این فهرست مطول وجود دارد. ازهر کدام از این بزرگان و زندگی، زمانه و کارنامه ایشان در تاریخ و ادبیات شفاهی کرد حکایتی به یادگار مانده و با جمعآوری این موارد میتوان به ارتقای دانش در ایران کمک کرد.
با توجه به این شش مورد و مواردی از این سنخ که ذکر آنها باعث تطویل کلام میشود و با اطمینان میتوان گفت که گسترش مطالعات کردی از هر نظر به نفع مطالعات ایرانی واسلامی است. امروزه در دانشگاهها و مراکز معتبر علمی و پژوهشی امریکا و اروپا دهها مرکز و انستیتوی پژوهشی برای تدریس تاریخ و فرهنگ کرد و تحقیقات کردشناسی تاسیس شدهاند. در کردستان عراق هم در چندین دانشگاه و پژوهشگاه در حوزههای مختلف تاریخ و فرهنگ کرد بصورت جدی کار میشود. حتی در ترکیه که برای سالیان دراز کردها از حق خواندن ونوشتن و حتی سخن گفتن به زبان مادری خود محروم بودند امروزه در دانشگاههای هفت شهر ماردین، دیاربکر، موش، درسیم، وان، حکاری و بینگل، بخش کردشناسی درست شده و صدها دانشجو مشغول تحصیل هستند. چندین مرکز پژوهشی و تحقیقاتی هم از جوانب مختلف مشغول بررسی و پژوهش دربارۀ تاریخ و فرهنگ و زبان و ادب کردی اند. اما متأسفانه در کشور ایران که سرزمین مادری کردها و مهد اولیه آنان است تاکنون چنین کارهایی صورت نگرفته است. امید میرود ایرانشناسان با نگاهی دوباره به اهمیت پژوهش در حوزۀ تاریخ و فرهنگی کرد برای شناخت تاریخ و فرهنگ ایران اقدامات اساسی را در این حوزه به عمل آورند و مطمئن باشند که با انجام این کار به گسترش مطالعات ایرانی کمک میکنند.
کتابشناسی
بلوکباشی، علی، نوروز جشن نوزایی آفرینش، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1380؛ بوریس، مری، خنیاگری و موسیقی ایران، ترجمه بهزاد تابشی، تهران، آگاه، 1368؛ بهار، محمد تقی (ملکالشعرا)، «شعر در ایران»، مهر، س5، ش5، مهر 1316؛ پارسا، احمد، تأثیرپذیری شاعران کرد ایران و عراق از حافظ شیرازی، تهران، فرهنگستان هنر، 1388؛ پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، ج2، تهران، دنیای کتاب، 1370؛ تونجی، محمد، یزیدیان یا شیطان پرستان، ترجمه احسان مقدس، تهران، عطائی، 1380؛ ذکاء، یحیی، «تاریخ رقص در ایران»، هنر و مردم، س16، ش188-193، 1357؛ ساروی، محمد تقی، تاریخ محمدی (احسنالتواریخ)، تهران، امیرکبیر، 1371؛ سجادی، علاءالدین، دهقه کانی ئهدهبی کوردی، بغداد، کوری زانیاری عیراق، 1978؛ شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1373؛ طهرانی، ابوبکر، کتاب دیاربکریه، تهران، طهوری، 1356؛ عظیمپور، پوپک، بوکه بارانه و هوله بارانه، تهران، نمایش، 1385؛ قاصد، بکر آغا حویزی، دیوانی قاصد، ههولیر، آکادیمیای کوردی، 2008؛ کارنامه اردشیر بابکان، تصحیح محمد جواد مشکور، تهران، دنیای کتاب، 1369؛ گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران کمبریج، ج2، قسمت اول، ترجمه تیمور قادری، تهران، مهتاب، 1387؛ لیسکو، روجیه، الیزیدیه، ترجمه احمد حسن، دمشق، دارالمدی، 2007؛ مهحموودزاده (محمودزاده)، رههبهر، پیکهاتهی بهیتی کوردی، اورمیه، صلاحالدین ایوبی، 1382؛ مکری، محمد، گورانی یا ترانههای کردی، تهران، کتابخانه دانش، بیتا؛ ملگئنف، گریگوری، ترانههای جنوبی دریای خزر یا داستانهای شمالی ایران، ترجمه امیر هوشنگ امینی، تهران، کتابسرا، 1376؛ مینورسکی، ولادیمیر، کردها، نواندگان مادها، ترجمه جلال جلالی زاده، تهران، ژیار، 1381؛ هژار (عبدالرحمن شرفکندی، فرهنگ کردی فارسی، تهران، سروش، 1369؛