جمعه ۲۱ ارديبهشت
|
|
فراغ یار
در فراغت اشک میریزم ، کجایی نازنین؟
شِکوه دارم از تمام آسمان و از زمین
گر نباش
|
|
|
|
|
از من که گذشت و بگذشتم ز گناهت
اینگونه ولی رسم رفاقت به رفیق نیست
همچون من دیوانه کسی در طلبِ تو
|
|
|
|
|
بی خود زه خودم به خودم می نمائی
|
|
|
|
|
٩- بحر رمل مثمن مخبون مكفوف(مكشوف)
|
|
|
|
|
شب است و در خیال تو پُر از سکوت می شوم
|
|
|
|
|
اول شعر از آن لم یزلی باید گفت
نام زیبای خداوند، جلی باید گفت
از نیاز بشریت به ولی باید گفت
تانفس
|
|
|
|
|
اتفاق است که یکباره به هم خواهد زد
عمر ما را شب ِ تقدیر ، قلم خواهد زد
|
|
|
|
|
دردا و دریغ از شب و از روز سیاهم
|
|
|
|
|
شاه بر شاهنشین آمده است
پدرم آمده است ...
|
|
|
|
|
بعد عمری مشقِ عشق افتاد کارم به جنون
|
|
|
|
|
دلتنگتر از زردترین برگ خزانم
آشفتهتر از تندترین باد وزانم
|
|
|
|
|
بذار دورشیم از هم تظاهر کنیم
که نیست واسمون دیگه هیچ فرصتی
سراغی هم ازمن گرفتن بگو
نداریم با هم
|
|
|
|
|
من از آغاز قصه با تو بودم
از اون جایی که بودنت رقم خورد
تو اون لحظا که خالق عاشقی کرد
واسه طرح چش
|
|
|
|
|
نه باور می کنی مــارا نه بـاور می کنم حرفت
|
|
|
|
|
در سحرگاه شب آدینه
خبری می پیچد
خبری تلخ و پر از سوز و گداز
خبری دل آزار
|
|
|
|
|
سمفونی، زمین، باد ، گریه ، ابر ، آتش، خنده ، شوق
|
|
|
|
|
جرم ما بود که عاشق به شقایق شده ایم
|
|
|
|
|
گەر لە دیتنی چاوت بێ بەش بم
سوێند بێ بۆ عەشقت دایم لە هەش بم
تۆ بەس لە لام بە بینایی چاوم
قەینا
|
|
|
|
|
تنِ زخمیِ درخت
از دست حیلت تبر
|
|
|
|
|
عطر و بوی گلستان کودکی
تنها در بهشت یافتنی ست
|
|
|
|
|
ما در یکدیگر طلوع کرده ایم
مارا جز در هم غروبی نیست
|
|
|
|
|
برچهره شب ماه یقین می اید
|
|
|
|
|
با آل علی هر که در افتاد....
|
|
|
|
|
پیشِ پای تو دلم از قفسِ سینه پریـده
تیز پلنگ دل ما پنجه به ماه تو کشیده
گر نفسی، جان به لبِ این
|
|
|
|
|
سیاه چادر این شهر از کنار من رد شد
ازآن ببعد تکه تکه جان من عصب است
|
|
|
|
|
این اشتیاق تب آلود...
یا میرسد به تو....
یا میکشد مرا...
|
|
|
|
|
نیلوفرانه دل به هوایت سپرده ام
این سادگی نشانه ی شورعلایق است
شاید به عرش می رسد اوای ناله ام
|
|
|
|
|
مرا دق می دهد
عشق بی فرجام تو آخر مرا دق می دهد
مانده در کشتی ِغم،بی نا خدا دق می دهد
باغبانت بست
|
|
|
|
|
از برکه
به دریا بزن!
تنهاییاَت
بزرگ شده است مرد
|
|
|
|
|
رویاهایم
آبی ست
که با نگاه تو آمیخته است
و
|
|
|
|
|
علت مستی من! حضرت انگور بخند
|
|
|
|
|
تو را دیدم سحر در خواب ؛
ز نور آمد گُلی کمیاب ....
|
|
|
|
|
خداوندا تو دانايي ، منِ نادان نمي دانم
همي دانم خدا هستي،كجا هستي نم
|
|
|
|
|
آواره ام آواره در کوچه خیابان های شهر
|
|
|
|
|
وسیله های خاموش *****پاهای پینه بسته
|
|
|
|
|
می گویند قاصدکم را باد برده است
|
|
|
|
|
پنهان کنمش در قفس سینه ام ، اما
در کوچه و بازار شد انگشت نما دل
|
|
|
|
|
یاد تو تو سینه ی من همیشگی و دائمه
تلالو محبتت دلیل آرامشمه
|
|
|
|
|
عاشقی دریای طوفانیست دل هم کِشتی اش
ناخدایم می شوی یا بادبان؟ می خواهمت
|
|
|
|
|
ما همه مجنون لیلایی گشیم
در دو عالم ناز او را می کشیم
نورها از پرتوِ خورشید اوست
ز آن نکو پرتو
|
|
|
|
|
اشتباه یا " دلی که بردی "
تنظیم کننده و خواننده : هادی فرج الهی
ترانه : فاطمه سالاریه
|
|
|
|
|
دانه در زیرخاک
جایی نمناک و سیاه
با وحشت وسکوت
باید به انتظار بنشیند
تاروزی ترک خورد
جوانه بزن
|
|
|
|
|
شاعرییعنیکهدرد
سوختنراحسکنی
|
|
|
|
|
نازنینم...
اعتقادی به چهار فصل سال ندارم!
حال وهوای من با تو تغییر میکند...
مثلا در چله زمستان حی
|
|
|
|
|
سلام
درد م از اوست و درمانم
خود اوست .
|
|
|
|
|
در این تنهایی !
در بر رویم بسته است،
ارامش را از شب
به غنیمت گرفته ام
کناهم چیست که خمار خوابم
|
|
|
|
|
دعا کردم خداوندا از این آتش نجاتم ده...
|
|
|
|
|
تمام متن شعرم پر شد ازغم
نگاهی هم به الفاظم نکردی
|
|
|
|
|
بنویس ای قلمم شعری بنام پدرم
|
|
|
|
|
کمیاب ترین زمزمه در تار منی تو
آن نغمه ی پیچیده ی گیتار منی تو
|
|
|
|
|
واسه راه رفتن دست به واکِرَ م
به عشق تو سفر ماه کرده ام!
غذایم رژیمی و سِرُمِ قَندی...
به عشق تو
|
|
|
|
|
رستورانان رخش ز مردم دارد *****مردم هزار سودا دارند
|
|
|
|
|
طیف رنگی که تو در پیراهن خود داری
|
|
|
|
|
🍂🍃 "درسرزمین دل ، پایان فصل توست"
|
|
|
|
|
به کدام تلخی این زندگی آشوب کنم
|
|
|
|
|
میخواستم ننویسم، تا تو نخوانی.
|
|
|
|
|
عاقل نشوی کاربه دستم دهی ای عشق
|
|
|
|
|
به پابوس کوچهها که میآید
با شال سپیدش
بر تن خاکستری شهر
|
|
|
|
|
عشق بی چشم تو رویای محال است، بیا
خندهی از ته دل خواب و خیال است، بیا
|
|
|
|
|
چندسال است به دنبال امید میگردم...
چندسال است به دنبال رفیق میگردم...
|
|
|
|
|
پراز بهانه ام..
پیراهن دلتنگیِ
اخرین دیدارمان
را تن میکنم
هم قد تنم...
اندازه
تمام روزهای
|
|
|
|
|
مث من میمونی شبیهم تو رویا
یه ویروس تازه کرونا کرونا
|
|
|
|
|
نمی دانم...نمی دانم شاید در شعر شاعری یا رمان نویسنده ایی قدم گذاشته ام باید داستانش را تمام کند ش
|
|
|
|
|
روزها فکر من این است همه شب این سخنم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۸۱ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |