جمعه ۲۸ ارديبهشت
|
|
صدای موزیک بازه
بره بالا موزیک تازه
کی میادش که نازه
آره اون موزیک سازه
یه صدای بمب بمب
میزنه ت
|
|
|
|
|
مشق شب؛ ده ورق؛ پر از بابا
|
|
|
|
|
دوست دارم بشنوم یک بوق آزاد از خدا
|
|
|
|
|
منم آن مستِ می ساغر به جامم🍷
|
|
|
|
|
کاش،،،
کسی بهپرسد:
چرا لبخندهای تو؛
اینقدر بیرنگ است!
|
|
|
|
|
موسای نیلم،
افتاده در تلاطمِ عشق!
|
|
|
|
|
آرام و قرار دل عُشّاق کجایی؟
وقت است نقاب از رُخ خود باز گشایی
دیری ست غریبانه جهان منتظر توست
کِ
|
|
|
|
|
😱😷.........................
..............................
🔭✂📝
|
|
|
|
|
سر بزن عشق به تنهایی من ...
|
|
|
|
|
گم شدم میان خویش
میان منو من
|
|
|
|
|
در ذهن شب جستجو کردم تو را
در دالانهاي عميق افكار
در مسير رودخانه
|
|
|
|
|
دلتنگ توام جانا در گوشهٔ تنهایی
با یاد تو میخوانم ، امید که بازآیی...
|
|
|
|
|
اگر آن تُرکِ شیرازی بدست آرَد دلِ مارا...
|
|
|
|
|
یار ما ریزو بده می، که مرا زمان نمانده
|
|
|
|
|
نمیدانم چرا بعضی ها شمردن بلد نیستند
من دلم میسوزد برای دخترانی ک عاشق
مردی بی
|
|
|
|
|
دل در هوس رخت پریشان شده است
بیزار ز شور وحال وسوزان شده است
چندیست دراین کران بی ساحل عشق
آشفت
|
|
|
|
|
صداینالهمجنونززیرخاک
میآید
|
|
|
|
|
سینه ام شرکت تولیدی احساس و جوان است
با عشق تو این دل ز برندهای جهان است
|
|
|
|
|
مرا
به شکوفه های زود هنگام بهار
پیوند بزن
|
|
|
|
|
کوچ می کنم از پاییز یادت
تا فصل بهاران
سرشار از عطر رهایی
گرچه
هنوز هم
چمدان روزهایم
مع
|
|
|
|
|
غافل از آیینه ها سایه شوم
|
|
|
|
|
می شود بانو
می شود آیا عزیز من....
|
|
|
|
|
از حال نزار نی لبک چه بگویم؟
|
|
|
|
|
در ره کوی وصل تو /
دویده ام نفس نفس /
عشق به جان خریدن /
عذاب دائم است و بس💕...
|
|
|
|
|
همان آدمی که لاف زد
به برداشتن کوه امانتی بزرگ
همو جا خالی داد
از ادای دِینِ ذره امانتی کوچک
|
|
|
|
|
مرا از خود نَـبُد چيزي،كه از خود دانم آن آخر
هر آن چيزي كه من دارم،از آن مي دانم آن
|
|
|
|
|
بااستقبال ازحافظ
قصه ایی از راه و رسم مردم امروز ما
تلخ ها را چون عسل برکام شیرین کرده اند
|
|
|
|
|
کرنا چیست؟ این موجود منحوس
گل داغ است و بارش اشک و افسوس
|
|
|
|
|
همچو ماهی طی منازل را جناب
|
|
|
|
|
ای دیدنی ها با تو زیبا، دیدنی تر
ریز و درشت هر چه دنیا، دیدنی تر
همراه با صبح طلوع روی ماهت
|
|
|
|
|
دنیایِ بی تو هرگز به دردِ من نخورد!
|
|
|
|
|
بُوَد در نغمه ام سوز نهانی
چه شد آخر مرا عُمر جوانی
جهانی را شدم در جستجویت
که بیابم زِ تو شاید ن
|
|
|
|
|
بخت من در قلب تو دیده شده
|
|
|
|
|
باهم بازیهای دورانِ کودکی ام
نشستیم حلقه زدیم...
|
|
|
|
|
لبخند چتر ها را
به نظاره می نشیند ...
|
|
|
|
|
بنده ی خاک در میکده هستیم و سبو
عاشق طره ی ساقی که بیفتد به گلو
|
|
|
|
|
تو نشانه ای تو فرشته ای نشناسمت تو چه بوده ای
نرسیده از همه جا سخن تو بگو ز دل چه ربوده ای
|
|
|
|
|
آه از آن دم که آدم شده آدم
|
|
|
|
|
قفسی ساخته ام اشک بلور
میزنم نقش
به رخ دلداه به غرور
|
|
|
|
|
ای چشمت شبِ پر ستاره ی من برگرد
لبت
آن لبت
لبت مزه ی پرتغالِ نارنجی برگرد
آسان نرو جان من
جان
|
|
|
|
|
شعر یعنی بازگشت به هر جا و چیز که پشت آن دیوار است دیوار دیروز ،خصوصا پرتوِ آن جام در حاشیه یِ مرثی
|
|
|
|
|
از آن روزی که نور حق جلی بود
تمام هستی حق منجلی بود
|
|
|
|
|
بند ناف است این جان و کودکیم
از برای زنده ماندن می مکیم
|
|
|
|
|
تا دست خدا پشت و پناه من و توست
|
|
|
|
|
تو را دوست دارم و این دوست داشتن حقیقتی ایت که مرا به زندگی دلبسته میکند
|
|
|
|
|
این روزها حال دلم پر اضطرابست
|
|
|
|
|
روزی اندر کوچه ها او را بدیدم ناتوان
ناگهی قلبم بگفت سویش مرو پرهیز بدار
ناگهی بینت تو را شرم و حی
|
|
|
|
|
چشمهایش عطارد را نقاشی می کرد ...
|
|
|
|
|
رنگ رخسار بهارم می رود
هر چه از زردی بگویی زردتر
مانده بر جا خاطراتِ...
|
|
|
|
|
از غم عشق تو آخر دل من شاعر شد
آندرالین من از رفتن تو ظاهر شد
آنقدر مست شدم تا که گرفتند از من
|
|
|
|
|
زندگانی فقط این خاطره هاست
گوشه ای دنج نشینی و مروری بکنی
بر همه غصه ی دیروز بخندی و از آن
غمِ پن
|
|
|
|
|
خدای را از پول جدای می کنم
هر چند برای من هنوز
خدای گندم است
و ترانه ی من
سلام گندم
|
|
|
|
|
برخیز که کار دلم از آه گذشته
خوابم ز هوای سفر ماه گذشته
پروای من از حادثه و سیل چه حرفی؟!
آب ا
|
|
|
|
|
کسی نبود که جویای حال ما باشد؟
رفیق و همدل و با عشق آشنا باشد
کسی نبود به لبخند و مژدهٔ امید؟
حری
|
|
|
|
|
..............................
|
|
|
|
|
یا مهدی صاحب الزمان(عج) ادرکنی
|
|
|
|
|
پاک بازم،بر نگاهش جهان بازم دلا
|
|
|
|
|
دون ده رن قانه گوزوم نن بو آخان یاشیم اولوب
|
|
|
|
|
عجب اینها شنیدی بیدل و تردید کردی تو
زمین در روز رستاخیز دهد اقرار طوفانی
|
|
|
|
|
ز فردی کبیر، گناه کبیره ای سرزد
|
|
|
|
|
تو آرام تر از همیشه بخوابان
نوزاد ِاز من گسیخته ی وجدانت را !
وقتی که سینه های من ...
شکم کودکان
|
|
|
|
|
در دشتِ فراخِ فراغ از چشمه ی چشمانم اشک میجوشید
|
|
|
|
|
آتشی افتاده بر جان و دلم این روزها
|
|
|
|
|
اي خالقـي كه حاكم روز جـزا تويي
خلاق اين جهان و همه ماسوا1 تويي
|
|
|
|
|
از جدال نا برابر خورشید می آیم
|
|
|
|
|
من اینجا با خیالت سخت درگیرم ، حواست نیست...
|
|
|
|
|
چرا آرزو به دل ماندی بی وفا
|
|
|
|
|
صحبت از چشم سیاهت همه شب در من همه گیر شود
چنگ میزنم بر تار مویت شاید که دلم لحظه ای سیر شود
|
|
|
مجموع ۱۲۴۱۴۲ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه |