يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
از تو،،،
بتی ساختهام بزرگ و مقدس!
محال است بگذارم،
ابراهیمی در من،
مبعوث شود!
|
|
|
|
|
هرکه را وصف تو گفتمدل به آنی بر تو باخت
|
|
|
|
|
باید به جنگل رفت
نیمه های شب
و خواند کتاب برکه را
با عکسی از ماه
بر روی جلد آن
|
|
|
|
|
ما مردمانیم
که کمتر می خندیم
و می سازیم به طنازی
هر تازه غمی
بهارتان به نیکویی
|
|
|
|
|
بی تو عمریست رنج دارم، غصه دارم، بیقرارم
تمامش کن، این فراق را، بازگرد تو به کنارم
|
|
|
|
|
خودکشی سِت بود با رنگِ کثیفِ هستی ام
دکترم می گفت : حتماً زندگی ات را بشور
|
|
|
|
|
دین و دل در ره دینِ دل و جان ارزانیست.
|
|
|
|
|
بغضی فراوان دارم و اشکم نمی آید
خندیده ام از بس، به رویم غم نمی آید
یک ذرّه با من مهربان باشی د
|
|
|
|
|
دراین زمانه ی شوم
که مقتول درقتل خویش سهم دارد
عجب نیست
هماره های سرخوشی تورا اسیر کرده اند
|
|
|
|
|
اگه دنیا بدون تو
به من عادت نکرده
اگه این خونه بعد از تو
برام خاموش و سرده
اگه بازم...
|
|
|
|
|
عاشق است و مجنون،طرد شده ز یار صاحب من
|
|
|
|
|
کرونا، آمدی چه ناخوانده
تا شب عید فاصله مانده...
|
|
|
|
|
کیسه ی خجالت
کسب هر روزه ی پدر
|
|
|
|
|
ديدم او را به ساحل دريا
در غبار مه و نم آلوده
|
|
|
|
|
روزی که بیای،
جشنی از بوسه راه می اندازم،
|
|
|
|
|
به ادیبان و رفیقان بسپارید غزلی در راه است...
|
|
|
|
|
کرم زشتی چهره در آیینه دید ...
|
|
|
|
|
عاشقشم
میدونه که دلم شیفته شه
نفسهاشم
مثلم یکی کرده مثلم بشه
بی هم نمیتونیم
لیلی و مجنونیم
بی
|
|
|
|
|
فریاد های العطش از گور میشوی
|
|
|
|
|
چند روزی است که ما هم کرونایی شده ایم
|
|
|
|
|
ای لبت مثل شکر
دندان نشانم می دهی
|
|
|
|
|
ادامه سروده وفات کرونا در خصوص یاس و نومیدی پیش آمده از شیوع این ویروس مرگ بار
|
|
|
|
|
در خصوص شیوع ویروس کرونا سروده شد ...
|
|
|
|
|
هر چیز که نِفله می شود، مالِ من است
|
|
|
|
|
چشمانِ سبزت عاقبت، گیاه خوارم می کُند
حالا ببین لبهای خوشرنگ ات،چکارم می کُند!
|
|
|
|
|
باران غسل می داد
نیمه های شب،
بر روی سقف شیروانی ها
جنازه ی سکوت را
|
|
|
|
|
لطف خدا ، دايره زد بر سرم
شعشعه زد ، در بصر6 روشنم
بر تن من جوشني
|
|
|
|
|
درآغاز، فقط یک نورِخدا بود وبس
یک خدا استعداد
|
|
|
|
|
درسر آشفته ام سامان نمی آید چرا
|
|
|
|
|
دوش بی بهانه به میخانه شدم
|
|
|
|
|
غزل ناز تو را پنجره باور دارد
یاد چشمان تو را خاطره از بر دارد
تو نباشی و کسی نیست که غمگین نشود
|
|
|
|
|
هوا بارانیست
کمی دلتنگی ...
|
|
|
|
|
کاش،،،
کسی به پرسد:
چرا لبخندهای تو؛
اینقدر بیرنگ است!؟
و من ،،،
همه چیز را
بیاندازم گردن تنه
|
|
|
|
|
وضو میگیرم من از چشمه چشم هایت
مسلمان ماندهام تنها، به امید تماشایت
|
|
|
|
|
عجب به دامِ تو افتاده ام چه خوش دامی ست
که صید دامِ تو گشتن نه از سرِ خامی ست
|
|
|
|
|
سوزوسرمای زمستان حکم رانی میکند
|
|
|
|
|
صرفه جویی کرده ،با قاشق لبت را میخورم
تا بدانی....
|
|
|
|
|
در آ سمان باز، فقط پرسه می زنم
|
|
|
|
|
گیسوانم را ببر ای تیغ تیز
زانکه خندیدم به کوی همچون زنی
بر سرم سنگی بزن ای مردپاک
تا زمین نیکو شو
|
|
|
|
|
از فراق تو چه رنجی میکشم من ای پدر
رفتی و از رفتنت با غم هم آغوشم پدر
خنده و مهر و وفا و مهربانی ه
|
|
|
|
|
غم انگیز است
نمی دانم کجای جهان
انفجاری رخ داده است
|
|
|
|
|
می مردم آن ساعت که جاده پا به پایت شد
|
|
|
|
|
دستهایش را گرفت از دستهای من ، نفهمید آخرش را
شانه های محکم یک کوه گاهی تاب لرزیدن ندارد
|
|
|
|
|
عشق افسون گر همیشه دل جوانی می کند
در تار مرده دل خانه سازی می کند
|
|
|
|
|
دی به سیلی با زمینی لرزشی
با کرونا ، حال را بینی ، نما
|
|
|
|
|
آمدبه سرم هرچه غم ازداغ جداییست
یک عمر دلم در پی دیدار هواییست
انگار بهانه ست جهان تا تو بیایی
|
|
|
|
|
تحویل سال و ماه
امسال هم گذشت و خبر از شما نشد
این راه و رسم شیوه عهد و وفا نشد
دل داده ام به
|
|
|
|
|
کاش بیام بیرون از قرنطینه
از این دل تاریک پر کینه
|
|
|
|
|
جنس فریاد مرا حنجرهها میفهمند
|
|
|
|
|
از پنجره دیده ام
پشتِ پاهایِ تو
فصل ها
خانه به خانه
|
|
|
|
|
خواهی که تکیه کنی بَر کسی،آن تکیه گاه پدر است
خواهی شوی محو تماشای کسی،آن چهره ی پدراست
|
|
|
|
|
به قطره قطرهی باران، به انتظار قسم
به خون سرخ شهیدان، به لاله زار قسم
به وسعت شب یلدای ظلم در دنی
|
|
|
|
|
برای دیدن روی تو باز دلتنگم
دوباره منتظر یک پیام یا زنگم
کنار حضرت رنگین کمان چه خوشحالی !
|
|
|
|
|
روزی پدرم روضه ی رضوانش داد
اندر پی سیبی همه ایمانش داد
مادر تو مرا جان و جهانم هستی
من جسم و تو
|
|
|
|
|
سر به بیابان نهم هر شب و هر وهله من
میکنم از دست او در دل خود ناله من
|
|
|
|
|
نچه مدت اولار من در حسرت وصال یارم...
|
|
|
|
|
ای کاش تقدیرم عوض میشد ،با دستکاری روی هر عضوم
میساختم شاخ و دم و سُم را، دور از تمام نسل انسانها
|
|
|
|
|
خدایا چه شد که روح را قالب خاکی گرفت
مبتلا گشت و هزاران درد بی درمان گرفت
|
|
|
|
|
رفتی قدمات گفتی دورمیشن ازقلبم
خیسه خیسه جای پاهات روی قلبم
|
|
|
|
|
کافر تر از آنم که
"انسان"ت بدانم!
تو هنوز خدایگانِ منی...
|
|
|
|
|
شاید نباشی عیسی که مُرده زنده کُنی
دل زنده شد به دَمی تا زُلفی وا کُنی
جانم به آتشی سوخت در نبودنت
|
|
|
|
|
موهایت خرمایی
چشمانت عمق تاریکی شب
|
|
|
|
|
آسمان در حال گریان استومن در خواب ناز/
که این خبر آمد به سویم از دیار چاره ساز/
گر سلام ما بخواهی
|
|
|
|
|
گریانم و نالانم از دست این زمانه
مویم گشت سپید و قدم شده کمانه
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۰۲ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |