دوشنبه ۱۴ خرداد
|
|
روزی به پیش آینه سنگم زدند خاطرهها
نیش و کنایه تیر و تفنگم زدند خاطرهها
|
|
|
|
|
زمانی بی غم وبی غصه بودم
دل بی غصه رازتن ربودم
|
|
|
|
|
شد از دستم همه عمر و جوانی/همه عالم به زجرم در تبانی
|
|
|
|
|
شِش رباعی از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
هـرکـسـی را طبـق مـعـیارش بـسنـج
زیـر بـنـایی را ؛ ز مــعـمـارش بـسنـج
موش را در فاضـلاب است ؛ ج
|
|
|
|
|
دوستان پیغام دادند نیست کارم شاعری
ظلم بیحدیستکهدرحق مجنون میکنند
|
|
|
|
|
تو هم در باغ رویاهای زیبا می روی گاهی ؟
مرا با خود به رویاها و خوابت می بری گاهی ؟
شکستم من حصارت
|
|
|
|
|
آرزو دارم ببوسم ساقی میخانه را
|
|
|
|
|
ندارد قصد زندان بردنم را چون زلیخا پس.......
|
|
|
|
|
فریب خنده ی من را چگونه می خوردید
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه:بانو هستی احمدی🤞
|
|
|
|
|
شعر لیلة المبیت به زبان کودکانه ...
|
|
|
|
|
تقویمِ عمرم پُر شد از پاییز،بی تو
من خسته ام از هرکس و هر چیز،بی تو
|
|
|
|
|
گلیم بخت تو را بافتند کوتاه
مکن سیاوش پاگنده این قدر آه
|
|
|
|
|
زبان عاشقم وابسته نام تو خواهدبود
لبانم تشنه هر نشئه جام تو خواهد بود
|
|
|
|
|
بفرمائید ساندویچِ احساس
با کمی کاهو
|
|
|
|
|
شاعری کردن فقط تکرار عصیان است و بس
|
|
|
|
|
کسی حال خیابان های خالی را نمی فهمد
|
|
|
|
|
ساده بودم که مرا در دل شب دار زدند
|
|
|
|
|
این وطن برای ما
فقط یکخوبی داشت
می توانستیم هر شب
غمگنانه ترین شعرهای جهان را
بسراییم
|
|
|
|
|
در تنگنای ناگزیر کوچههای شهر ما
برپا شده آشوبی از فریادهای بی صدا
|
|
|
|
|
بشکسته دل ار سرّ دلش فاش شود
بداختر و امّاره ی اوباش شود
یک آمر و عمّار نمک پاش بَرَش
عمّاره بَرا
|
|
|
|
|
خونش بند نمی آید
گلوله در چیزی عمیق تر از زندگی
فرو رفته است...
در شعرهایش
|
|
|
|
|
آه از این بخلی که؛
می کند ابرِ چموش
|
|
|
|
|
عرفانی علمی فلسفی
به امرش عالمی آتش فشان کرد
که ما را وارد این کهکشان کرد
تب عشقش مرا خوار
|
|
|
|
|
رفتی ولی یک شاعری مانده قلم در دست
|
|
|
|
|
ایستادهام
چهره به چهرهی ماه
...
|
|
|
|
|
توعشقی ماندگاری تا قیامت
دلم باعاشقی ثبت است نامت
مثال مرغکی در باغ احساس
دل دریایی ام گشته کنا
|
|
|
|
|
زیباترین نشانهی عدل خدا علی
اینهی زلال حقیقت نما علی
در ساحل وصال تو آرام میشوم
ای ناخدای کشت
|
|
|
|
|
چه دارم از تو
جز رویایی که در خاکستر لحظه ها جا مانده
من در میان اتاق های سوخته ی زمان
به دنبال
|
|
|
|
|
بزار سرکی کشم لای نسخههایت
|
|
|
|
|
دلنوشتی است که گفتیم و غزل نام گرفت
|
|
|
|
|
چیزی انگار کم است در چشمت
خنده ات گم شده است
خنده ات یا�
|
|
|
|
|
نسیم عطر احساست حُسنت
بهم می ریزد این دارالجنون را
|
|
|
|
|
کاش نمی رفتی ومی. ماندی. همیشه. ای بهار
|
|
|
|
|
دلِ ماهی به دریا مانده در مشعر نمی دانی
|
|
|
|
|
امارات از نگاهِ مرتضی علی ،
چون استخوانی ست ،
گیر افتاده در حلق
|
|
|
|
|
شمعی افروخته بودم حرف دل رابنویسم
|
|
|
|
|
من شهر عشقم، اگر مسافرش تو باشی
|
|
|
|
|
همه دل شده سرایت نفسم نفس هوایت
|
|
|
|
|
اصلِ ولایت، چو از غدیر شد آغاز
عیدِ ولایت بوَد غدیر، برادر
|
|
|
|
|
نیمه شب آرامبوسیدملبانش را بهناز
اومرامحکم گرفت وگفت اینطوری ببوس
|
|
|
|
|
مژده ای مستان سر خم باز شد
|
|
|
|
|
نفَس ِ سوسَنی ...........
تقدیم به امام هادی (ع)
|
|
|
|
|
دیروزاگربستم پیمان وفاداری
|
|
|
|
|
یکی نی من ای دنیا که حال منه خوش بی گپ بفهمه ؟!
|
|
|
|
|
دست اتنها تو دستم
ادگو که مه پشتت هستم
ادگو که مه با تو توی بهشتم
امگو خدا اینوشتن سرنوشتم
|
|
|
|
|
روزی که جهان نطفه زد آغاز علی شد
|
|
|
|
|
چشمان تو
دفتر شب را خط می زند
پلنگ ماه
را انکار می کند
|
|
|
|
|
🎶 من موزیـــــک ِ بی کلامَـــــم
حرف نزدن های ِ من حتی ارزش ِ شنیــــدن دارد
گـــــــوش کن ..
|
|
|
|
|
در این سکوت شب زده صدای تو ترانه خواند/ترانه ای هوس شد و جنونی از لب تو خواند
|
|
|
|
|
چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
|
|
|
|
|
«مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم»
برایم فاطمه مادر
|
|
|
|
|
فاطمه گل بابا لالایی کن لالا. لولوتوروبرده ازخونه ی ما .بابامیادپیشت توقبرستون شبها .قصه میگه میگه و
|
|
|
|
|
ساقی مستان تویی مستی هفتاد و دو تن پای توست
|
|
|
|
|
کاش می دیدی دلم را در فراقت یک شبی
|
|
|
|
|
میوزد عطر خوش از برکه آرام غدیر
می دهد هر نفسی مژده پیغام غدیر
|
|
|
|
|
آنکه تشنه آمد و لب تشنه هم رفت پدر بود
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۰۷ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |