چهارشنبه ۲ خرداد
|
|
به دردم خو گرفتم نیستم پیگیر درمانی
و این ظلمت نخواهم داد بر هر شئ نورانی
نگشته حاصلم در مکتب
|
|
|
|
|
همسفردلزده ام تاب توبی تاب من است
|
|
|
|
|
صدای پای غزلهای ناب میآید
دوباره رهگذر از کوچههای خواب میآید
مرا کفن کن و بعد بسوزان
به اخم هی
|
|
|
|
|
سر، سراسر مو
جنگل انبوه
استرس بالاست
شوره
زار می زند موهایم را
( شامپو برای انواع مو
موجو
|
|
|
|
|
ای دل تو یک سو میبری ، مستی به سوی دیگری
ترسان از این مستی گری ، دیوانه بگریزد ز ما
|
|
|
|
|
دوبیتی نی از قدرت الله حاجی پور
نـوای نــی نـوایی دلنشیـــن است...تـرنــم هـای بــس آتشیـــن است
|
|
|
|
|
به هر طرف که می روم دلم به جستجوی ت
|
|
|
|
|
این جان ضعیفم فدای رخ ماهت
چشمان ضعیفم چقدر مانده براهت
حرفهای مرا خوب نگهدار به یادت
صد بار اگر
|
|
|
|
|
چقدر ازخانه فراریست این قلبِ خون چکان !
"جون به عزرائیل نمیدهد" ،
نهایتاً همچون ، قطره چکان
|
|
|
|
|
تمام خاطراتم را شکافتم دلم را باز به آتش من گداختم
مرور خاطراتم زهره ماراست تمام مطلبش اندوهناک ا
|
|
|
|
|
نمیخوام که کسی منو درکم کنه
نمیخوام حتی کسی یه بارم صدام کنه
این روزها روزهای شادیمه ولی
نمی
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش✍️
🌹تقدیم به اهالی قلم☄️
|
|
|
|
|
ای قاصدک من ! خبر از یار نیامد
بی واهمه؛ غم آمد و غمخوار نیامد
|
|
|
|
|
با آرزوی زندگی ، دور از تبر یا داس
رویاند امید از سر جنگل
این آرزو هرگز نمی میرد
|
|
|
|
|
گاهی چو برکه غرق رخ ماه می شوم
|
|
|
|
|
در همه حال باخبرم ز احوالت
|
|
|
|
|
قلبم به درد آمده باز میان گیر و دار شب
بیا که با تو بشکند سکوت ماندگار شب
|
|
|
|
|
ز راهِ عاشقی آخر عزیز خواهم شد
عزیزِ و مفتخرِ رستخیز، خواهم شد
اگر چه غوطه ورم در غبارِ ناکامی
ول
|
|
|
|
|
نقد شعر بر اشعار رضا حدادیان منتقد مریم گمار
|
|
|
|
|
دلواپسی هایم مرا تنهاترین معلوم عالم کرده است
مثل یک تب در شبی برفی علائم های آن هم در وجودم هست
|
|
|
|
|
ماه را گفتم نیا امشب برون
عِرض خود را می بری بی چند و چون
|
|
|
|
|
بی عِشقِ تَ، دُنیا دِبُهُن دِ کُبِری_تَ دِ نَداری،...
|
|
|
|
|
بلدم شانه شدن را تو اگر گيس شوي
|
|
|
|
|
ما رهگذرانیم در این ظلمت دوران...
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
دلم بارانی
هوا بارانی
چشمام بارانی
|
|
|
|
|
تو اِی پَریِ آب ها؛
دلم دریاب.
|
|
|
|
|
باز در چشم تو توفان شده از تنهایی
گویی این چشمه، خروشان شده از تنهایی
دستهایی که پُر از طر
|
|
|
|
|
مُردن ام منتظرست ،
تا زندگانی برسد
|
|
|
|
|
آنگاه ، سروش غیب را بینی
باخویشتن هر لحظه هم آواز
|
|
|
|
|
یار
گفتا که بشکنم من ، جام میِ شما را
گفتم تو بشکن این جام،من سر دهم جفا را
...
بله وقتی
|
|
|
|
|
هنوز عاشق و واله و مست هست
|
|
|
|
|
سفره ای، شاهانه باشد زانِ من
عشق را آن جا به پهنا می کنم
هر کسی آمد بیاید، لیک من
آزمونی سخت اجرا
|
|
|
|
|
تکخال دل و شاه دل و بی بی دل دست
محکوم دل از حکم دل حاکم سرمست
|
|
|
|
|
در پی ادامه فیلترینگ بسیاری از نرم افزارهای ارتباطی
|
|
|
|
|
بکشانیم در آغوش و به کامی زِ لبت...
|
|
|
|
|
از تو بد دلخورم ،کشنمیام یه جامیبرم
|
|
|
|
|
میش دل از حادثه جا خورده است
بیخبری ، سیب حوا خورده است
|
|
|
|
|
بعد من با که قسم خورده،خدا می داند...
|
|
|
|
|
محض رضای خدا
شکسته ننویس با لکنت نخوان
لاقل عشق را
ما شقه شقه های آوای یک لبیم
ما شلق شلوغی ها
|
|
|
|
|
یک غزل و یک ترانه از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
اخر شو زم در رهت و کوه
هرچه امشو ایشنفی سی کس مگو
|
|
|
|
|
قطعهای که نمی سرایم
قسم میخورم پای هیچ کس درمیان نیست
|
|
|
|
|
آهسته باران به روی درختان می زند.
و درختان خیس آب می شوندبر فراز کوهی هستم.
|
|
|
|
|
دیو سیاه حسرت باز روبروم نشسته...
|
|
|
|
|
در تلالوهای عاشقانه یک نگاه
|
|
|
|
|
همه ی شمع ها رو باز
میچینم رو پنجره
طرح عکست میبینم
بغض مث یه خنجره
|
|
|
|
|
شبیه سیل آمد، خانه را برد
|
|
|
|
|
دیر زمانیست
روز و شبم را نمی شناسم.
از کی؟!
نمی دانم،
تو بگو ؟
تو مرا می شناسی؛
|
|
|
|
|
دلم از انفجار غصّهها در حال مردن
|
|
|
|
|
"روزها و هفتهها و ماهها و سالها"
عطرِ رویایش مرا از خوابِ خوش بیدار کرد!
|
|
|
|
|
این چیست !یا من کیستم یک هیچ توخالی
من صفر دور افتاده ام از سایه ی ارقام
|
|
|
|
|
مثل همیشه اش هوا ،
شرجی بود بندر
|
|
|
|
|
این خونه ی عشقمونه
تاریک و سرد و نموره
از در و دیوارش غم میباره
هواش خیلی گرمه اما سردمونه
|
|
|
|
|
دست شب باز در بر گرفته است مرا
چشم ابر سیاه باریدن گرفته است مرا
در مشغله برگهای پاییزی و باد
صد
|
|
|
|
|
🎵به خیالم آدما ، بیدارن آبرو دارن🎤
|
|
|
|
|
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نیمه شب لولید زالویی تنم، جستم ز ِ جا
کرد دندانش فرو، گفتا که خون ان
|
|
|
|
|
ای بوسه ات آرامشِ شیرینِ لبانم !
کی می شود این حادثه را با تو بخوانم
|
|
|
|
|
رو نمایان کردی و آتش بر آب انداختی
خود شدی دار و به سوی من طناب انداختی
|
|
|
|
|
شِکوه ای نیست شکستی دل لیلا، چه کنم
|
|
|
|
|
مکن بیش از این باز شرمنده ام
|
|
|
|
|
عشق خطای دل بود و
سنگش را به سینه می زدند.
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۵۲ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه |