شنبه ۱۲ خرداد
|
|
کاشباباسایهاترابازبرسر
داشتم
|
|
|
|
|
اما چگونه باز بگویم ز حال خویش
این ریزِ شکوه ها به چه تفسیر میشود
|
|
|
|
|
از آسمان خیال من هرشب ستاره میافتد!
جز ماه رُخت به آسمان من نمیآورد دوام.
|
|
|
|
|
به یاد آور مرا،
--امروز،،،
یادبودهای فردایت،
بی من،
بیفایدهست!
|
|
|
|
|
آتش به دل ساقی کوثر کردند
زان جور که با علی اصغر کردند
|
|
|
|
|
ساعت ها بی قرارند
در هجوم پروانه های خیالت
وقتی نمی دانند
در انتظار آمدنت
ثانیه ها را بشمرند
|
|
|
|
|
من ضعیف شکستم به ضربه های هوس
دگر به هیچ نیرزم ، شکسته شد چینی
|
|
|
|
|
مثل یه دیوار گلی / خیلی آسون زود میشکنم
بهونه میگیرم واسه بارونهای تند کویر/کویر واسه /یه قطره آب ز
|
|
|
|
|
من همان بوته گل سرخ و دل آرا بودم...
|
|
|
|
|
به سراغ من اگر میآیید....
نرم و اهسته چرا ...
بانگ زنید ....
نه که اهسته و آرام همه فریاد کشید
|
|
|
|
|
از اندام وطن پاییز می ریزد
تمام برگ برگ جان شیرینش
غروبی سخت دارد ،آه
عجب فصلی شده امسال
|
|
|
|
|
از چه پنداری که من چون دیگران افسانه ام
|
|
|
|
|
پاییز دلم تنگ تر از تنگ می شود
|
|
|
|
|
دیشب نیامدی تو به خوابم دلم گرفت
شب بو به خواب رفت و شبم عطر غم گرفت
|
|
|
|
|
گرفتارت شدم با یک نگاهی
نخواهم جز در آغوشت پناهی
تو گر روزی نباشی در کنارم
چو عُمرم میرود رو به ت
|
|
|
|
|
لج نکن ای روزگار مهلت بده قدری به من
|
|
|
|
|
تو این فکر بودم ،که عشقی نمونده
که روزای هفته پُره از این سکوته
مگه خواستنامون همش یه هوس نیس؟
چ
|
|
|
|
|
ای بی خبر از ما کجا لانه گزیدی
خوش میرود ایام که چون بید وزیدی
|
|
|
|
|
من چگونه شدم آن ماهی بی تاب وقرار
وچگونه شدم آن برگ خزان درپی یار
من چگونه شدم آن آهوی بی صبر
زپ
|
|
|
|
|
عشقم به عقل من هم رکب زده
عشقم به خیانت من هم چشمکی زده
|
|
|
|
|
آنروز که با من عهد بستی میل رفتنت بود
من آن عروسک چوبی که برای مدتی بود
|
|
|
|
|
چنان وابستگی به دنیا ،
هجوم آورده بر دلها ، که
هرسو نظرکنی ،
چه مدعیِ ایمان و چه بی ایمان
انگار
|
|
|
|
|
هـر آن فـردي ، عزيز مادرش بود
یقیناً خاک عالم ، بـر سـرش بود
هـر
|
|
|
|
|
عینکت را برمیدارم
میخواهم با چشم تو جهان را ببینم...
|
|
|
|
|
نصیحت پدرانه
شوخی با مولانا
این بار غلط کردی در کار دگر رفتیط
هربار ضرر کردی چون بار دگر رفتی
|
|
|
|
|
شده یادِ من بیفتی
تو غروبِ سردِ پاییز؟
شده یادِ من بیفتی
با یه آهنگِ غم انگیز؟
شده با دیدنِ بارو
|
|
|
|
|
آنجا که هیچ نیست به یاد آورکه من...
|
|
|
|
|
وقتی میتوان گفت دو که بیشتر از یکی وجود داشته باشد.
|
|
|
|
|
گوش کن ای جوان که انسان در جوانی نادان است غافل مشو ای دل که جهان جهان دیگر است
|
|
|
|
|
در قلب جای داری و رویت نمی شوی
اسرار کردگاری و رویت نمی شوی
همچون ستاره ، واقع ِ در بیکرانه
|
|
|
|
|
گل پونه ها زلزلهء نای تو کو؟
ترک ما گفتی و رفتی ازچه رو؟
|
|
|
|
|
جانا از درد جدایی در تب و تابم
|
|
|
|
|
دنیا تهش مرگ است
جمله جهان جنگ است
این زندگی بی رنگ بی رنگ است
|
|
|
|
|
صدای باران را میشنوی ؟
یک روز....
|
|
|
|
|
کوچه ی دیوانه ی پاییز و عطر موی تو
گر مرا حیران نسازد وای بر احول من
|
|
|
|
|
از من مپرس
چرا لبخند می زنم
اما تو نمی دانی،
در دل می گریم
چرا در جوانی پیر می شوم
چرا
|
|
|
|
|
زنگ زدم به گوشی ات با همه تیز هوشی ات
می شنوم خموشی ات جان پدر کجاستی
|
|
|
|
|
از برای چه که این سگ هار شد
این چنین سر در گم و بی عار شد
این سگ گله بسی آرام بود
|
|
|
|
|
سیب، تو را سجده و /بِه، به دلت ملتمس/جامهی گلهای ما/در نظرت مندرس
|
|
|
|
|
ماه پیش از تو با من سخن گفته بود
گاه سایه ای بی نام را نشانم می دا د
در پس گلدانهای آرزو ،آن سوی
|
|
|
|
|
"نی نامه"
نگارین یار مستانه مرا مستانه می خواهد
شب است و یار دیوانه مرا دیوانه می خواهد
در
|
|
|
|
|
به پیر طبیبان گفتم که چیست راه نجات...
|
|
|
|
|
گر چه امیالی تو را بس آرزو
|
|
|
|
|
ای شقایق ...امروزچشمانت جان چه کسی را هلاک کرده
|
|
|
|
|
دنبال این کانال و آن کانال
ملت دچار زخم بستر شد
|
|
|
|
|
چشمهایت
زیباترین شعر دنیاست
|
|
|
|
|
ای فلک جامه آبی برتن کن...
|
|
|
|
|
با اینکه تازه اول راه جوانیام...
|
|
|
|
|
دستِ خود بالا زدی
گفتی به من:
اِ ..... مگر میخواهی از دنیا رَوی؟
رَخْت بربندی زِ شهرِ خاطره
|
|
|
|
|
یکتا مادر!
ببخش که پشت سرت آبی نریختم...
|
|
|
|
|
کی قامت زردشت کم از شخص دیگر بود
از جانب یزدان ، ره علمش به هنر بود
پيغمبر ز
|
|
|
|
|
همه این پله های سردابه ی سقوط
|
|
|
|
|
دل شده دیوانه و در حسرت رویای توست
|
|
|
|
|
سرخوش و مست آمدم بیرون شب از میخانه ای
|
|
|
|
|
جایِ خالیت و بغل می کنم و
تو خلوتِ آینه ها می شکنم
تو تبِ رفتنِ تو یخ زدم و
به سکوتِ رو لبام پُک
|
|
|
|
|
نقطه گر در اوج ناچیزیِ خود دارد سخن
خال هندو میدهد بی شک وجاهت بیشتر
|
|
|
|
|
کاش میشد که از این بند غم آزاد شوم
|
|
|
|
|
انبوه شاخه های خشک
بر قامت کهنسال یک چنار
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |