سه شنبه ۱ خرداد
|
|
مهربانباشیمباهم
زندگیبیارزش است
|
|
|
|
|
تو بگو هیچ خبر هرچه که او گفت چه خبر؟!
|
|
|
|
|
کاش می شد که بدانی به سر من چه گذشت
|
|
|
|
|
به خیالم ز درِ خانه درون خواهی شد
|
|
|
|
|
از سبزی نگاهت آغاز میکنم
و سرخی عشقت را
به سفیدی لبخندت گره میزنم!
|
|
|
|
|
آتش زده خونسردی تو بال و پرم را
دربند کشیده شب چشمت سحرم را
یک لحظه به من خیره شدی...خوب ندیدی!!
|
|
|
|
|
امانتدار خوبی نبودی خوزستان...
|
|
|
|
|
میخواهم از مرزهای تردید عبورکنم
و به آغوش تو پناهنده شوم
این پرنده، غربت وطن دلش را زده
و هوا
|
|
|
|
|
مدام تن گرفتارِ به گندابِ عَدم
مسلکِ کاغذ حیرانِ تلو های قلم
چامه گو لاجرم شوریدگی را متهم
حال
|
|
|
|
|
گر قافله سالاري ، بر خلق بُوَد سالار
خلقي به همان منظور، همراه همان هستند
|
|
|
|
|
تو آن حسِ قشنگِ بی نظیری !
که در آتش ،
به جانِ من نشسته
|
|
|
|
|
به جُرم انسانیت پای به .....
|
|
|
|
|
شوخی با حافظ
فصل بهار من چرا فرش چمن نمی کند
دل شده بی قرار او یاد سمن نمی کند
|
|
|
|
|
برگ افتاده به آبیم در این رود حیات
|
|
|
|
|
منو اَسیرِ خودت کردی
دارم عذاب می کشم
خواستی دیوونت بشم
شهرو به خاک بکشم
منو عاشق کردی و
ساده ر
|
|
|
|
|
اگر معشوق چشم نبندد و عاشق ببیند او
|
|
|
|
|
امروز که خورشید لبش خندان شد
|
|
|
|
|
غریب در غربت این شهر عبوس
دلتنگ تو و رنگ صدای تو منم
کاش بودی و دوباره میخندیدی
محتاج کمی شعله
|
|
|
|
|
با خودش گفت بُتی: جای پرستیده شدن،
کاش می شد همگی سنگ صبورت بشویم
یاکهدرخلوتشب،سرزده مانندشهاب
|
|
|
|
|
"نقشِ سراب"
یک عمر به دل نقش خیالاتی و خوابی
چندیست گمان می کنم ای دوست سرابی
این کیست که در
|
|
|
|
|
ترانه ای برای لبـانت سروده ام
دراین فضای پر از عطر عاشقی
انگاره ی رخ ماهت مصور است
خالی بزن توبرا
|
|
|
|
|
رفته از دیده و دل یار وفادار نبود
|
|
|
|
|
شعر روز 13آ بان
شعر یوم الله 13آ بان
شعر کودکانه
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
-----------------
|
|
|
|
|
دروغی بزرگ باید تا باورت کنند
|
|
|
|
|
شهد خوش نوش لبت را عمق چشمانم چشید
|
|
|
|
|
به شادی زیستم عمری ولیکن
به انی عاشقی ویرانه اش کرد
|
|
|
|
|
از من می گریزی
از من که مجنون توام
و در هر نماز سجده بر عشقت میگذارم
همچون سالکی سرگردان
در پی
|
|
|
|
|
گویم درد و بلایت به سرم،دلگیر مشو شیرینم
تو نمیدانی که از درد تو من صدها بار میمیرم
|
|
|
|
|
هرچه زن زیباتر و گلگون تر است، غیبت و تهمت بر او افزون تر است.....
|
|
|
|
|
سر به هوایی عادت اوست
وقتی تنها خورشید برای اوست
|
|
|
|
|
ای شقایق ...چه طعنه ای می زند ...حضورت در این شهر
|
|
|
|
|
چون که داریم ندانیم ما قدر پدر
چون نداریم بخوریم افسوس پدر
|
|
|
|
|
شالگردنت هنوز دارد میلرزد
|
|
|
|
|
با تمام دلتنگی ها مبتلایم کرده ای برای ماندن و بودن...
|
|
|
|
|
وقتی فکر تو در سرم پرسه میزند
تو باز، همکنار و هم قدمم خواهیبود
با هم به دل ترانههای 《سهراب》 پ
|
|
|
|
|
مادر روز به روز تراشیدهتر میشد
|
|
|
|
|
ای آنکه به دستور خدا کرده ای اقرار
از بهر خدا ، خلق خدا را تو میازا
|
|
|
|
|
روزگاری ، کابوسِ بی رحم
قرابتی داشت مرا
یک ناقوسِ بی غم
حکایتی داشت مرا
یک فانوسِ بی شمع
شکا
|
|
|
|
|
کرونا و شوخی با حافظ
دوش از ویروس بی رحمی در آمد پیر ما
چیست این درد و چه شد تدبیر ما
|
|
|
|
|
در دایرة عشق که ما جمله شعاعیم
|
|
|
|
|
حکایت ما
شوری جدا ، ازترانه خوانیِ لن ترانیِ فاخته هاست
|
|
|
|
|
فصل پاییز دگر باز رسید
رقص رنگ و بوی خواب آلودگی
نور بی تاب طلوع آفتاب
از میان وهم و راز آلودگی
|
|
|
|
|
من امشب زود میخوابم
قرارم با تو در زیرِ درخت بید
سرِ کوچه دوم،
همان نبشِ خیالاتم ...
|
|
|
|
|
شعر :صحبت خصوصی باخدا
دیشب خدا،من برای دوتایمان چای ریخته...
اوردم برایت،محو رویت ،چشم بهت اندا
|
|
|
|
|
امشب ماه من را یاد تو انداخته است...
|
|
|
|
|
اون روزی که از تو گذشتم
قلبمو کَندی و گذاشتی تو دستم
همه چیز رو فدای تو میکردم
اگر نزاری دوباره ت
|
|
|
|
|
امروز در این جهان دل شادی نیست
|
|
|
|
|
بعد از این من گله از چشم خماران نکنم
خاطر عشق مکدر دگر از دلبر و جانان نکنم
|
|
|
|
|
شبی در چرخ چای لای دندان
لبی گیر است گیر لقمهای نان
|
|
|
|
|
مرا به کودکیم مادرانه دعوت کن
به قصه های شبی کودکانه دعوت کن
مرا که اشک نخشکیده سالهاست هنوز
به
|
|
|
|
|
سبز ترین دغدغه هایم بخواب میرود در آغوش،آلبوم سپید کودکی
در نگاه نسیم روی پل لبریز از آشنایی های
|
|
|
|
|
باد پاییز کجا زرد و لگد کو بم کرد
|
|
|
|
|
این چاه اگر بهر کسان آب نداشت
اما به سر سفره هر نا به کسی خرمن کاشت...
|
|
|
|
|
از سمت مغرب باز دارد باد می آید
|
|
|
|
|
می چکد از
تُردِ چشمانت
شاخه شاخه نور
از سر به هواییِ مردمکانِ
نگاهِ دلتنگم نگو
نوبهارم!
|
|
|
|
|
به مردم ژاپن
To Japanese people
|
|
|
|
|
چشمه ی چشمم خشکیده و از هر کویری خشک تر است
|
|
|
|
|
گرچه خالی است،
-- دستانم،
اما،
در اوج تهیدستی،
پُر است،
|
|
|
|
|
دلتنگی،،،
شکنجه ی تیتری ست که،
وقتی نیستی
صبحانه ی من باشد!
|
|
|
|
|
دلم را تکه ای از سنگ کردی
به مانند حصاری تنگ کردی
تمام لحظه ی رنگین کمان را
تو با رنگ سیاهی رنگ ک
|
|
|
|
|
روز گارم نمی گردد تا نگردم گرد یار
|
|
|
|
|
در " الف" ماندند خیلی از خواص اما شما
رفته ای صدباره تا پایان "بای" انقلاب
|
|
|
|
|
نشسته پیشانی ات به ظلم
بر خاک سجده می کنی جانم؟
|
|
|
|
|
ما دو مصرع یک شعر بودیم!
وزن بود.
قافیه هم بود.
اما به قاب یک بیت نمیخوردیم...
من
ابتدای شعر،
|
|
|
|
|
شاه بیت غزلم نام تو را می طلبد
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۵ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |