سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
|
|
ستر بده عشق بده بر لپ آن ماچ بده
به زخم او دست منه نشان مده مرهم بنه
|
|
|
|
|
چه ها کردی بحال زارم امشب
شعله عشقت سراسیمه بسان موجی های آشفته
در وجودم سر ریز خواهد شد
|
|
|
|
|
یواش یواش تو سینه ام جا شدی
به چشم من مثل یه گل وا شدی
همچو یه پروانه رو شعرای من
بالهات رو وا
|
|
|
|
|
تو نیمهی جانی و به دل قافیه دادی ...
|
|
|
|
|
تو را به جان همین شعر پیر ،برگرد و...
و رحم کن به دل این اسیر ،برگرد و ...
کنار ساحل ها رنگ عشق زی
|
|
|
|
|
در گوش من کسی که اذان خوانده مطرب است ..
بس کن دگر نصیحت و تارم بگو کجاست ؟
|
|
|
|
|
روز و شب ها به تنم رنگ خیالند هنوز..
|
|
|
|
|
من سزاوارِ تواَم
تو غمِ گیسویِ بارون
من سزاوارِ تواَم
تو تبِ برفِ زمستون
تو شکوهِ یه کویری
زیرِ
|
|
|
|
|
مثه خوشه هایِ آفتاب
رویِ گندمزارِ موهام
تو می تابی،می درخشی
مثه رقصِ آرزوهام
عطشِ خیسِ یه خوابی
|
|
|
|
|
غمِ گیسویِ شبِ من
زیرِ دستایِ ستاره
با نوازشِ یه رویا
تو دلم جنون می کاره
مثه بی تابیِ دریا
واس
|
|
|
|
|
جهان به شکل دو پهلو همیشه خندان است
ورای چهره ی خوبش ز غم دو چندان است
|
|
|
|
|
دوستان ماسک زنید این کُرُنا شاخ شده/
کَکِ تنبانِ کسان است گُناهِ کُرُناست
|
|
|
|
|
خط پیشانی
حسرت تلخ ِ نبود ِ تو ببین پیرم کرد
حال غمگین دلم ؛ زار و زمینگیرم کرد
عمری از عش
|
|
|
|
|
او را خبر کنید
بگویید مینا بیمارست
|
|
|
|
|
من به امید تو بر چشمک مهتاب خوشم
چون فراق تو کند عشق تو بیتاب خوشم
|
|
|
|
|
معشوق اگر نباشد ، عاشق كجا توان بود
چيزي اگر نباشد ، كي پي بر آن بن
|
|
|
|
|
زندگی !
درست است که من ازسلاله ی دردم
ولی به کجا می کشانی ام ؟
|
|
|
|
|
هرزمانازدردمردم
شعرگفتیشاعری
|
|
|
|
|
عشق را معنی به جز دلباخته تعبیر نیست
سهم عاشق را به غیر از خون دل تقدیر نیست
جام مستان را همه پر
|
|
|
|
|
تو همه دار و ندار یک پرنده غمگین بودی
که تو را از آشیانهاش محروم میساختند...
|
|
|
|
|
من شاعرم
جسمم را بسوزانید
خاکسترم رابرباددهید
هرذره ام صلایی است
به گوش عالم
«پر ز غزل های ناگه
|
|
|
|
|
تنم به طی قرون زیر تازیانه کبود
|
|
|
|
|
بال رنگین شاپرک گوید
باتو از رازهای پنهانی
|
|
|
|
|
در من تب عشق شعله زاری شده است
پر سوز و گداز و انفجاری شده است
باوربکن ای بهار دلتنگی مان
حال دل
|
|
|
|
|
در گلشن عشق ، باصفا باش امشب ،
آغاز قشنگ ماجرا باش امشب،
پرواز کن و از این جهان فارغ شو ،
در
|
|
|
|
|
درمیان این همه وزن وردیف وقافیه
|
|
|
|
|
آن گوهرِ جاویدان گردیده به من فانی
|
|
|
|
|
به کویی گریه دارم صبح و شامی
|
|
|
|
|
ستاره در هوای تو شبیه ماه می شود
سپیده یار غار با شب سیاه می شود
دوباره زنده می شود زمین به
|
|
|
|
|
مجال ِ زندگی ، داریم ؟ نداریم!
زمان را دست غفلت می سپاریم
|
|
|
|
|
در باغهای روشن خندان چشمت
گل ریخته بر ارغوان باران چشمت
|
|
|
|
|
خودت به جان کویرم نهال عشق نشاندی
حدیث مهر و وفا را به گوش دانه رساندی
|
|
|
|
|
من همان شبگرد بودم در میان کوچه ها
تا تو را دیدم ز خود بی خود شدم
کوچه بر کوچه بگشتم تا تو را پی
|
|
|
|
|
از شیوه چشم سحری بود که رخش در آینه دیدم
به غزل آمده بودکه تو را غمزه بچیینم
آن شب ظلمت که تارش به
|
|
|
|
|
تا بنده ببندد دری،تابنده شوی باز گشایی در دیگری
|
|
|
|
|
همه ي حرفا اضافه من نگاهم اعترافه
میدونم فاصله ی من با توتا قله ی قافه
یادته گفتی از عشق روزای ا
|
|
|
|
|
بس کن از بدگویی معشوق خود...
|
|
|
|
|
خداخدای هوسهای خو گرفته به پول
نمی رود مگر انجا که هست جای وصول
به انفجار گلوله ،به مهمانی قلب
|
|
|
|
|
با تشکر از مریم فاتح عزیز و سپاس از تندیس تنهایی که شعرمو دکلمه و تنظیم کردند
|
|
|
|
|
هـــر کُــجـا رفتــم خیــابـانش نبود
ایـن هـوا هـم میلِ بــارانــــش نبود
بـی ثــ
|
|
|
|
|
شاعر شدم
هزاران قصیده سرودم
که او بیاید،
نیامد
درها را بستم
در خویش نشستم
که او بیاید،
نیا
|
|
|
|
|
هنوز
هیچ کس ،
اندیشه را برنمی تابد
تا دریابد
کیست وکجاست ؟
|
|
|
|
|
گفتی به من ترک کن و خوب باش
وقتی در آغوشمی غرق در افیون باش
دود و دم و آه و غم ونیش نو ش با ش
|
|
|
|
|
رویِ نطفه های هر بیتَم
غولی از هراس زاییدند
|
|
|
|
|
بگو بانویِ خاطرها، بگو بر نیمکتِ تنها/
هَنوزَم بَهرِ آن بوسه، شما آیا پشیمانی ؟/
تو اسمم را، تو یا
|
|
|
|
|
میدانماین روزهای مدفون شده را
دم مسیحاییاو زنده خواهد کرد
روزی میآید، نقابش را زمین میگذار
|
|
|
|
|
پشت اینهمه پنجره های شهر
که زُل زده اند به هم
چه دنیاهایی ست !
|
|
|
|
|
شما اي عاشقان ،يكجا برقصيد
قشنگ و خوشگل و زيبا برقصيد
هرآنكس عاشقس،ديوانه
|
|
|
|
|
هرصبح
خورشید من از سمت شرق قلب تو طلوع میکند
|
|
|
|
|
هیچ کس شبیه خودش نیست. ...بماند
|
|
|
|
|
سرای سینه سپردم به عشق طنّازی
|
|
|
|
|
سرم را که تاباندم
در تب می تابیدی
همزادانم
گرد ت تابیدند
تا تو بتابی
و در تب نتابی
که این هشت
|
|
|
|
|
سراسر خلقتت را مرحبا،ای نوحِ نامیرا
|
|
|
|
|
الهی آیدش بیست روز دیگر از آن کشور جوابی کز هواها
اگر آید ترامپ بدبخت شوند خلق، اگر آید دگر فردش که
|
|
|
|
|
هوس کردم نویسم با تو از عشقی نا پیدا
قلم در دست سوزاند دل ما رو به هر سودا
|
|
|
|
|
دلالی در گرانی
با استقبال از حافظ
چونکه املاک گران فکرش نمود بر پیرما
بند وبست این جوانان همت و ت
|
|
|
|
|
ایمان آوردم به زیبایی
ایمان آوردم
به زیبایی شبنم روی برگ
ایمان آوردم به فریبایی نرگس
ایمان آوردم
|
|
|
|
|
خنده ام نصیب ماه شد
تنهایی هر شبم را با ماه قسمت میکنم
|
|
|
|
|
تو بیا چشمک بزن بوسی بده بانوی من
ای الهی خم شود در نزد تو زانوی من
من به زانوی خمم در نزد تو تعظی
|
|
|
|
|
هوای دلت را برای من بگو .....
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۶۱ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |