سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
|
|
هوای دلت را برای من بگو .....
|
|
|
|
|
وای مـن حــس غـریبـی می کنـم
عاشقم بس بی شکیبی می کنم
چون شـدم درگـیر رسـوایی دل
نـالـه ام بــا
|
|
|
|
|
سالین است که زن در سرای مرد جز خانه نشینی و کنیزی چه گناهی دارد
|
|
|
|
|
نمیدانی که من غرقم سراپا غرق دلتنگی...
|
|
|
|
|
عاشق معبود خویشم لیکن مقبول نمیگردد چرا
|
|
|
|
|
قوّت و قلب سپاه کربلا،عبّاس بود
در رکاب پادشاه کربلا ، عبّاس بود
|
|
|
|
|
پاییز آمده است و تو از راه رفته ای ...
|
|
|
|
|
تا چشم کار می کند از روی ماه دوست.
درویش دیده، در تب رویا غزل بچین.
|
|
|
|
|
گفتم بیا، فضای دلم درد می کند
دزدانه هر کجای دلم درد می کند
|
|
|
|
|
زین پیش نبودیم و جهان برپا بود
|
|
|
|
|
شور و شیرینم
ای خفته در آغوش رویاهای دیرینم
ای آتشین بیت غزل های نخستینم
|
|
|
|
|
پشت پنجره منتظر بودنم تا به کِی
هم صحبت در دیوار بودنم تا به کِی
دنگ دنگ کوه کندنم در پی شهرت
|
|
|
|
|
صد کین زلیخایی از قافله ها دارم
|
|
|
|
|
با جبر مرا به این جدل آوردی...
|
|
|
|
|
از امروز بی تکیه گاهی ؛ بمیرم
|
|
|
|
|
بال پرواز تو هستم، بال پرواز منی
|
|
|
|
|
"هنوز یک برده ی آزاده هستم
زنی در طول تاریخ در اسارت"
.....
همه قانون به سود مرد ها شد
زن بیچاره
|
|
|
|
|
خواب دیدم که خواب می بینم...
دورِ خود من کتاب می چینم...
|
|
|
|
|
ای شقایق ...نشسته ام گوشه ی تنهایم ...به لبخند تو می نگرم
|
|
|
|
|
لحظه ی مرگ فرا می رسد از...
نقشه ی مرگی که یادش بودم؛
می نشیند بریاقوت تنم؛می کشد....
|
|
|
|
|
یه کاری کن دیگه دلم برای تو تنگ نشه
دیگه ترانه هام فقط با عشق تو قشنگ نشه
|
|
|
|
|
نه جاها جاي ماندن استُ
نه پاها پاي رفتن!
جوهر قلمها خشك استُ
انگار بايد خوني از نو ريخته شود!!!
|
|
|
|
|
هرم تابستان
میوه ها را می رساند و
آغوشت من را به تو
|
|
|
|
|
دلتنگم
وصبور
از صبر من تا صنوبر حضورت
خیالی سبز جاری است
در کوچه باغ خاطرم
|
|
|
|
|
🍁 افتادن وشکستن ، یا بودن و شکفتن
هریک سهمی دارند در ، زندگیِ تو و من
|
|
|
|
|
لبخند ملیح تو
غوغا زده بر این دل خاکی
|
|
|
|
|
گفته بودی مهربانی می کنی
بادل من هم نوایی می کنی
گفته بودی تو امیدم می شوی
اندرین مکتب مریدم م
|
|
|
|
|
پشت ابری ماه من بیرون بیا
|
|
|
|
|
هم۰ نشینم با تو آن یک لحظه از ایوان ماه
شاید آن رویا بگیرم با تو در دامان ماه
|
|
|
|
|
تن به هرزگی دادن
عاقبت هر علفی است
که عشق سوزان آفتاب
را تاب نیاورد
|
|
|
|
|
آنها که حکمرانـی و امر خدای را دانند
طرز سخنـوري و رضای خدای را
|
|
|
|
|
از عشق بد گفتن، تورو ترسوندن
میشم همونی که دنبالش میگردی
صد سال تنهایی،آخرش رویایی
تموم میشه بامن
|
|
|
|
|
هیچ می پرسی تواز وضعیت بحرانی ام
درخـَم پـاس دروس اصلی و جـبرانـی ام
درسهـایی با توان ارزش صد من
|
|
|
|
|
ساعتی را بی دقیقه ها سپری کن
ساعتی را برای خود زندگی کن
خنده ها چون زرد میشود ،در پی نگاه سرد
ت
|
|
|
|
|
هوا تاریک است
ستاره بی امان می بارد
|
|
|
|
|
گفتم عیال را من از تو بی اختیار میترسم
گفتا منم از اشعار عاشقانه گهگدار میترسم
|
|
|
|
|
دل در تلاتم تا به کی
آرام و قرارم می رسد
|
|
|
|
|
کوچک شدم ...
نمیدانم
کنارِ بلندای غرورم
یا
بالا بلند حضورش
هرچ
|
|
|
|
|
در رنگ تداعی شد،این فصل اهورایی
|
|
|
|
|
در بازی عشق همیشه دل باخته ای
با تیغِ سِتم به جان من تاخته ای
در باغِ دلم اگر گُلی پژمرده
پژمرده
|
|
|
|
|
دل غمین است چو خواهم سخن آغاز کنم
سفر کوچ مهیّا جرسی ساز کنم
شده دل، تنگ و گریزان به امید مان
|
|
|
|
|
قدر عاشق را ندانی ..عشق پرپر می شود
زندگی با عشق یک دنیای دیگر می شود
چون که از اول جدایی م
|
|
|
|
|
چه توفیری دارد،
برای زندانی؛
-خواه لباسش سفید باشد،
یا سرخ؟!
|
|
|
|
|
من جز تو را نخواستم از خدا رفیق
|
|
|
|
|
من ترا میبینم ،
و
صدای ضربان بهم ریخته قلبت
که پر از زیبایی است
|
|
|
|
|
بین الحرمین سعی و صفای دلم
الحق که بهشت زیر پای دلم
از شوق طواف حرمین، بی امان
بوسیدن شش گوشه هوا
|
|
|
|
|
همه جهان به یک سو
تو سوی دیگر
|
|
|
|
|
من از این درد به تو پناه میبرم،که خود تاوان دردی
نه درمان دارم نه چاره،ببین با من چه کردی!
از آسما
|
|
|
|
|
خسـروِ آوازِ ایـران ، نغمـه هایت جاودان
|
|
|
|
|
تو که نیستی این خانه و خیابان تاریک است
ویرانه است دل و این دل ویران تاریک است
در غیابت کنج میخانه
|
|
|
|
|
هر بار می گویی دوستت دارم
نیلوفری شیدا
مستی میکند در من
می می خورد از واژه هایت هر دم
|
|
|
|
|
دوباره شعر سرودم برای تو
دوباره زنده شدم به عشق تو
خاطره ها را با فکر تو مرور میکنم
وعده هایی که
|
|
|
|
|
هوای دلم از من ابریست
دوست دارم هواری بکشم
حنجره ام یاور نیست
|
|
|
|
|
اواز ربانیت امشب چرا خموش است
برخیز ناله سر کن اواز تو خروش است
|
|
|
|
|
آنقدر بالا رفت که عشق شد
و از آنجا عاقلان را میدید
که سخت مشغول خدا هستند
|
|
|
|
|
جویباری سرکِش بودم
که زمینش را پس میزد
و رویای پرواز در سر داشت...
|
|
|
|
|
( همدردی با جوانانی که بااقساط مهریه و سکه گران
قلبی شکسته دارند)
آنکس که فقط مهرگرفت شرم ندار
|
|
|
|
|
طاقچه ی اتاقِ دَرَندشتِ عالَم
مزین شده به چهارده گلمحمدیِ رنگارنگ
|
|
|
|
|
سه سال و اندی مانده به پایان نیمقرنی
|
|
|
|
|
گر آدم حق بيني ، چشم از همه كس بر بند
هر كس كه بحق دل بست،دل از ديگران بركَند
|
|
|
|
|
سالها می گذرد، که تو آن وقت به این فکر کنی
من همان لحظه باریدن باران، پشت پنجره ات میزدم
|
|
|
|
|
تلنگر
در عبور لحظه های ناب عشق
رفته بود از یاد سردی آوار عشق
زد تلنگر بر دلم
چرخش چشمان او
لرزش
|
|
|
|
|
در مسیر شما دیده نشد ؟
یک مرد تنها
در ته کوچه های چشمتان دیده نشد؟
یک مرد که میخواهد ، اما نمیدا
|
|
|
|
|
سایه ای که از خودت
به جا گذاشتی مغروره
فک می کنم احساسه تو
سرده چونکه نجبوره
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۶۲ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |