جمعه ۱۴ ارديبهشت
|
|
شعر کوتاه، خلاصه نباشد اگر پیچیده اما سرتاسر هنر،
نه دیگر شعر است و پیش پا افتاده، نه حتی یک خبر!
|
|
|
|
|
گر چه سوزاندند در کنج قفس بال و پرم
نغمه ای خوش همچنان می آید از خاکسترم
|
|
|
|
|
شیطان اگر بر خلق من ، یکبار گشتی رهنما
همراه آن خواهن روند ،ناین5 دیگر در راه ما
|
|
|
|
|
گريه اى در بغل آه دلم مى خواهد
|
|
|
|
|
آن صدایی که ز،پیروبرنا،سرمی زند
گفته های خودرا بر،در وپیکرمی زند
|
|
|
|
|
باران که زِ سقف آسمان پیدا شد
شوری به سکوتِ ماهیان بر پا شد
در رودک مُرده،زندگی جاری گشت
|
|
|
|
|
منم آن سیاه و سفیدی که رنگ می سازد
همان که در کنارِسفیدیِ خود ، رنگ می بازد
|
|
|
|
|
دلربایی کردن فنجان چایی دیدنی است
در کنارم اشک و هجران وثنایی دیدنی است
|
|
|
|
|
یادت زیربارون بعداون همه گلایه
دستم رهاکردی جاموندم توخیالت
قلبم وشکستی امابی خیال این خیالا
وای
|
|
|
|
|
ره گمراهی است جهل و تباهی
|
|
|
|
|
قصه ی مرگ تو را مرثیه خوانم بابا
تویی ماه روشنِ در آسمانم بابا
|
|
|
|
|
درافکارم غرق شده ام
تنها مانده ام
فکرهادارم
|
|
|
|
|
سوگند که بی تو من بهاری سردم
نشکفته به دنبال خزان می گردم
سوگند که چون سایه شدم همراهت
دیوانه شد
|
|
|
|
|
اسیر چشمانت شدم,از آنسوی پنجره ,در شبی بارانی
|
|
|
|
|
دیوار من کوتاه تر، از هر چه دیوار!
مرغ غزل! بر آن بخوان، آهسته هر بار!
|
|
|
|
|
وقتی بهارزیبا
بایک لبخندتو
|
|
|
|
|
ماهِ سرما کوچ کرد و خیمه زد اردیبهشت!
سرنوشتِ غنچه ها را عشقِ او از سر نوشت!
|
|
|
|
|
اگر قرار بود کتاب بنویسم
اینگونه مینوشتم
تمام عمرش را
کنار پنجره
برای دیدن تو منتظر ماند
ولی اف
|
|
|
|
|
خدا به وسعتِ دریا دعا بغل کرده...
|
|
|
|
|
هر کسی بخشی از مرا پر کرد
نشد اما حریفِ تنهایی
|
|
|
|
|
مادربزرگم می گفت:
وقتی لنگه گوشواره ات رو گم کردی
اون یکی رو دربیار و بنداز رو زمین
خودش لنگه اش
|
|
|
|
|
ابر غرّنده به پاییز شبیخون زده است
|
|
|
|
|
منعِ ما هرگز مکن از کج روی هایِ مدام
فیلِ ما،در جبرِ شطرنج اینچنین کج میرود!
مهسا_امیریان
|
|
|
|
|
به نظر چشــمِ مـن امـشـب پیِ خوابی باشد
شــایـــدم بـــاز به دنبــــالِ ســرابی بــاشـد
|
|
|
|
|
هر که از فيض حق بی نصیبـس1
در برِ قوم و خویشان غریبـس
فیض2 حق
|
|
|
|
|
چشم و ابرویی که گاهی زیر و رویت می کند
می رسد روزی که از جان جستجویت می کند
|
|
|
|
|
چه خوش قدم!
چه پر برکت است
دوست داشتنت
از هر انگشتش
شعری می چکد
|
|
|
|
|
ثانیه بر ثانیه خیزد غمی
تسلیت تا اطلاع ثانوی
|
|
|
|
|
سرگرد خلبان علی خسروی؛ در بین خلبان های هم دوره ی خود از جمله سرلشکر شهید عباس بابایی و شهید عباس دو
|
|
|
|
|
هیچ کس شبیه تو نشد حتی خودت
بیچاره من.....
|
|
|
|
|
یک دست جام باده دلم را تکان بده
"با یک نگاه ساده دلم را تکان بده"*
|
|
|
|
|
جلوی یک کافه فست فود ایستاده بود م
و بعد بی اختیار به نرخ ساندویچ ها خیره شدم یک ساندویچ معمولی ب
|
|
|
|
|
یارب دلم را پاک کن ازین آلودگی
|
|
|
|
|
ای آشنای غنچه لبان خيز سوی ما
آی و نظری كن تو بر اين سيم روی ما
پيمان بده كه گوی رقيبان ربوده اس
|
|
|
|
|
خواهشی دارم مرا با بغـض درگیرم نکن
خـاطـراتت را نَبَـر، از زندگی سیرم نکن
|
|
|
|
|
حوض آب حیاط بی ماهیست
از برای حباب دلتنگ است
|
|
|
|
|
ماهی و نگاه گاه گاهی و شبی ...
|
|
|
|
|
پنجره ی دلم باز شد
رو به آسمان
|
|
|
|
|
مدح میلاد امام حسن عسکری علیه السلام
|
|
|
|
|
ساغری گر از شراب حبّ مولایت دهند
در حریم امن انوار خدا جایت دهند
|
|
|
|
|
در تابش خورشيد، اثري رو به جهان هست
در جمله نباتات ، اثر آن به عيان هست
آن خا
|
|
|
|
|
از صدای سرد سکوت
حنجره ات لبریز ...
|
|
|
|
|
توبه کردم عشق چشمانش ز دل بیرون کنم
|
|
|
|
|
تقدیمی به شهدای مدافع حرم
|
|
|
|
|
لیلایم!
پاییز شد،
تو، انار روی درخت را
بچین و برایم بیاور ...
|
|
|
|
|
گاهی فقط عشق نیاز است
دگر هیچ...
|
|
|
|
|
سالهای سال دلِ وامانده ام ،
دنبال عشقت گشت ، ولی چیزی نیافت
تندیسی قشنگ یافت ، دگر چیزی نیافت
|
|
|
|
|
زندگی مثل حباب روی آب است عزیز
حال ماهمکه ازپایه خراب است عزیز
تو مپندار که رفتی و فراموش شدی
|
|
|
|
|
کفش ها را باید کند
جور دیگر باید رفت
زندگی ارزش اینگونه بودن را ندارد.
|
|
|
|
|
ویران نمیشد حال من گر پای حرفش مانده بود
|
|
|
|
|
با بغض شکسته در گلویم
از سوزش غم چگونه گویم...
|
|
|
|
|
عاقبت شقالقمر خواهم نمود
سرنوشتم را عوض خواهم نمود
عاقبت در نقطه تاریخیای
چرخشی سوی دگر خواهم ن
|
|
|
|
|
داستان عمر ما
می رود آهسته از کف کاروان عمر ما
لحظه های کوته نام و نشان عمر ما
تا سرشت آدمی خ
|
|
|
|
|
مو پریشان میکنی و شهر ویران می شود
|
|
|
|
|
نسیم سرد پاییزی میان خانه مهمان شد
قرار مهر افکند و میان ما خرامان شد
|
|
|
|
|
رفتم به پشت بام که بینم نگار و ماه
|
|
|
|
|
تو نباشی
به کدام آیینه بشناسم خود را
و
به کدام رهایی دل ببندم
تو نباشی در قفس بودنم چه معنا دارد
|
|
|
|
|
خدایا سلام خوبی ای مهربان
|
|
|
|
|
"ردیاب"
سینه در آغوش گرمت خواب می خواهد
تشنگی هر لحظه از من آب می خواهد
باغزل دم ساز گشتم؛ شعر
|
|
|
|
|
یه آسمون ستاره رو میشه توو چشمای تو دید
میشه یه جام پر شراب از سرخی لبات چشید
میشه یه عمر ترانه
|
|
|
|
|
این شهر رنگ ماتم لیلا گرفته
|
|
|
|
|
با چاقویی تیز
بغضش را سر برید
|
|
|
|
|
به تو ای عشق اگر گوش فرا میکردم
چهقیامت من از این عشق بهپا میکردم
|
|
|
|
|
امشب دل من تنگ نگاهت شده است
بی تاب رخ چنان ماهت شده است
باز آ که دگرطاقت من رفت زدست
هرلحظ
|
|
|
|
|
کهکشان تا کهکشان عشق و صفا داری رضا
مهربانی مهربانی از خدا داری رضا
|
|
|
|
|
گويند كتاب فضل وِرا1 يك پياله اس
كآن يك پياله شربت آن، صد پياله اس
فصل بهار و هر
|
|
|
|
|
بیست سالست که واژه ی سرد و غم آلوده ی جدایی را،
حس کردهام ، معنی اش را چه خوب میدانم
دنیا را
|
|
|
|
|
می بینی پاییز را؟
بی رحمانه عاشقانه میشود و
بی وقفه برگ می ریزد
تا هی دلتنگیم را یادم بیاورد
|
|
|
|
|
از اول خلقت تا قیامت موجودات بسیاری به وجود آمدند و رفتند و جفت هستند
فاعتبروا یا اولی ابصار ااا ع
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۱۳ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |