شنبه ۱ ارديبهشت
|
|
ای کاش که آینه بودم...هر دم تو را نظاره ...ای کاش که شانه بودم...در مویِ تو روانه
|
|
|
|
|
مشب ازگریه دو چشمم خون است
داغم امشب زغمت افزون است
ناله وگریه ی من مرغ سحر را پر داد
کس نپ
|
|
|
|
|
و در کنار هم
ساعتها
به عقربه ها
می خندیدیم
و عقربه ها....
|
|
|
|
|
زندگی ااا الحیاه ااا life
|
|
|
|
|
بازم باریدم ، بازم شکستم ، بازم تنها شدم ، ببین شدم داغون
دوباره رو تکرارم ، یکی نیست بپرسد ، چرا ی
|
|
|
|
|
در انزوای شخصیتم
آنچنان به سویت قدم برمیدارم...
|
|
|
|
|
ای دوست بدان ما مردگانیم ...
|
|
|
|
|
و از جیرجیرک می پرسم
کیست در دلت پنهان؟
ناله هایت با کیست؟
از سرِ تنهایست؟
|
|
|
|
|
درس پاییز
درس یک رنگی ِ عشق
هرکه رنگش باخت
بیفتد بر زمین.....................
|
|
|
|
|
من بیابانم ...
یک شبی من در میان یک کویر ، تنهائی بودم ،
خوابم هم نمی برد ، حوصلم سر رفته بود
|
|
|
|
|
غم بر دلم نشست که یارم ز من گسست
|
|
|
|
|
توتیای چشم تو, چه شاعرانه غزل می سراید
خال سمت چپ لبت ,بس عاشقانه دل می رباید
|
|
|
|
|
رفتگران......
قهرمان.....
هستند.
|
|
|
|
|
عمری است پاسخی به سوالم نمی شوی
نور امید رو به زوالم نمی شوی
|
|
|
|
|
در خانه ی ما زندگی ناب،حرام است
|
|
|
|
|
تنها پناه این دل رسوا و ویرانم شدی
|
|
|
|
|
قلمم که مست می شود
روزهای یخ زده را
داغ تر می نویسد
|
|
|
|
|
یک کوتاه که ارزش خواندن هم ندارد
|
|
|
|
|
سری دارم که پای دارش آروم و قرارش نیست
بذاریدش بره بر باد موندن توی کارش نیست
|
|
|
|
|
این بوها هم شبیهِ سیاست شده اند
بی آنکه کارگرِ دستگاهِ برشِ لیزر برای چرم باشی
به سراغت می آیند
|
|
|
|
|
ایران در گوشه ای اعدام شد
به جرم عشق
و پریشانی گیسو ی ژولیده اش
به جرم اعتراضات از سر گرسنگی اش
|
|
|
|
|
هر جمعه که بگذرد امیدی در دل
|
|
|
|
|
در وادیِ جنونش، لیلای من الهی...
مجنون و بی قرار و بی پای و سر بگردی
|
|
|
|
|
آدمی
یکواژه نیست
یک کلام ساده نیست
|
|
|
|
|
گر به ذکر خدا ، زبانت هست
از خدا بر تو یک نشانت هست
ذکر حق را چرا
|
|
|
|
|
شب در این غمکده جا ماند و به فردا نرسید
|
|
|
|
|
پایِ خرگوشِ فرارم زده تاول از درد
گوشه ی باغِ دلم چشمِ عُقاب افتاده !
|
|
|
|
|
به این راضیم و از نو شروع میکنم
|
|
|
|
|
جایِ تعمیری خرابی آشکار
خانه ویرانی به ویرانی نما
|
|
|
|
|
بغض شد سهمم ز تو، ای یار،خیلی خسته ام
قسمتم هرگز نشد دیدار، خیلی خسته ام
|
|
|
|
|
من که می دانم
این پاییز
به این سادگی ها
از سر دلتنگی هایم
دست بر نمی دارد،
|
|
|
|
|
حلاوت لب و نگارت را زیر زلف نهادی- آب روانی بود ساقیا که خود نهان کردم
|
|
|
|
|
با چنان شوری که دلبر بی نقاب آید برون
نغمه ی عشّاق از چنگ رباب آید برون
|
|
|
|
|
آن یار که سوزان مرا خواست بسوزم
|
|
|
|
|
گل زیباست وبهترین منظره برای آرامش رو ح است.که همه احتیاج به آن دارند.اماتوتنهاگلی هستی که فقط آرامش
|
|
|
|
|
دلم نیامد از امروز بگذرم بی تو
|
|
|
|
|
امروز روز جمعه و آخر ز هفته است
|
|
|
|
|
چشمایی داشت آبی بود
دختر قشنگی بود
من عاشق اون بودم
عشقه یکطرفه بود
رفت و تنهام گذاشت
خبری ازم
|
|
|
|
|
یک نفر در دامن دنیا بهشتش گم شده ،
در میان آدمکها سرنوشتش گم شده ؛
مریم_صفری
|
|
|
|
|
گُر گرفته تنهایی
بر فرق پنجره ها
ببار
آذرِ دلم
به یلدای بودنت
خوش است
|
|
|
|
|
از ساعت روی دیوار هم نگذشتی
میدانی
هر وقت نگاهش میکنم خنده ام میگرد
و
بغض میکنم
او هم مدت هاست
|
|
|
|
|
دوش در میخانه هم جامت شدم
پشته هم می زدمو خامت شدم
چشمو عقلم مست از جامه شراب
صبح شد،من مرغِ در د
|
|
|
|
|
جانانه جا خوش کرده ای دیوانه دلخوش کرده ای؟
گفتی طبیبی آمدی ما را تو ناخوش کرده ای!
اول تو مهمانم
|
|
|
|
|
کو همتی که کنم ترک این بلای عظیم
کو یاوری که دهد یاریم جز خدای رحیم
کو مرحمی که شفای دل غمین باشد
|
|
|
|
|
برای مستی جانم شراب کافی نیست
به جرم عیب نهانم عذاب کافی نیست
اگر چه کوله بر شهری از گناه ام لیک
|
|
|
|
|
زخم های چند پلشت
عاشقی را از یاد ما نخواهد برد
|
|
|
|
|
کودکی یادش بخیر، خاطراته ظاهراً بی مغز آن ایام را ،
من چقدر دوست داشتم
|
|
|
|
|
در بارگاهی آمدم ، سلطانِ سلطانان علی
دارد شفاعت از خدا هر قطره را دریا شده
|
|
|
|
|
انقلابی که دراین مملکت چنگیز است
جنبش سرخ لب و حنجره تا تبریز است
|
|
|
|
|
خاطره آزرده تر از شهر به خود میپیچم ...
تو به من رحم نکن ، زخم بزن ..!!
|
|
|
|
|
کاش یک هوای پاک ، در این شهرِ داغ بود.
|
|
|
|
|
دوستت دارم
عاشقتم
اینجوری باورم بکن
|
|
|
|
|
مثل عاشق هایی که در کتابها
جاودان هستن
|
|
|
|
|
انتظار تو کشیدن همه وقت کار من است
در دلم فکر رخت چون گل بی خار من است
|
|
|
|
|
تمام نقشه های من ، بر آب شد نیامدی
دلِ نَفَس بُریده ام ، کباب شد نیامدی
|
|
|
|
|
چشمه غم در دلم افزون شده
از نفير روزگار دل خون شده
اشك چشمم گشته لبريز از فراغ
تا کی آيد
|
|
|
|
|
سنتور می چسبد
اگر عاشق شدی بر دلبری از دور،می چسبد
و او هم عاشقت شد عاقبت،بد جور می چسبد
تو را با
|
|
|
|
|
افسردگی و خمودگی چالش امروز جامعه که ضمن به مشکلات روحی و روانی قدرت تفکر را نیز از انسان می گیرد و
|
|
|
|
|
شعری اجتماعی در قالب تازه ی سه گلشن
|
|
|
|
|
صد دفتر از دریا
کردیم سیاه با شعر
اما دریغ از یک
شیرجه در آن موجها
|
|
|
|
|
شاید او خوشبخت است من چرا این همه غمگین باشم؟
|
|
|
|
|
تلخ است بکام من امشب لقای تو
دل مردومابهمره دل درهوای تو.
امشب چراستاره ی بختم نمیدمد؟
کس ن
|
|
|
|
|
آخر چرا هر وعده پوشالی است...
|
|
|
|
|
آنكس كه تكيه كرد ، به دنياي حيله باز
كوته بُد آستينـش ، دستـش بُدي دراز
صح
|
|
|
|
|
لبت برجسته نیس/ نداری رنگ به گیس
تو مو مشکی من / به من لبخند بزن
|
|
|
|
|
شاعرم
شاعرم اماچرادل خون ترازهرعاشقم.هررگم تب کرده گویامن سراسرلایقم.روزگارم میگذشت ازابرهاپربارتر
|
|
|
|
|
ربطی به تو ندارد و چشــــــمِ سیاهِ تو
افتادهام به قصدِ ســـــلامی به چاهِ تو
|
|
|
|
|
دعایت میکنمسامان
عزیزقلببابایی
دعایتمیکنمسامان
عزیزقلب بابایی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۹۳ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |