يکشنبه ۱۳ خرداد
|
|
هر دَم گله و شِکوه زِ ایرادِ جهان است
هم حال خوش از گفتن عیب دگران است
احساس بزرگی کنی از غیبتِ اغ
|
|
|
|
|
خام وصلِ تو شدم ، شوقِ تو هم رفت زِ یاد...
من طَمَع کردم صَدَم سوخت،نَوَد رفت به باد!
ع.موسوی
|
|
|
|
|
سراب عشق تو
در بازار دروغ
مرا نوازش کرد
شباهتت به ماه
غرورِ قلبم را
د
|
|
|
|
|
می بینی آخر آن روز از من اثر نباشد
|
|
|
|
|
توله های «اُسکُل» رجاله ها
پای بر دوش خلایق؛ انبوه
|
|
|
|
|
من مبتلا هستم به خندیدن پسِ دردم
|
|
|
|
|
مغزی چروکیده شیارش پر شد از شک
شلیکِ تهمت را به ناموسش روا دید
|
|
|
|
|
بیان اولین رخداد عاشقانه در نانوایی
|
|
|
|
|
درمرام عشق بازی گفت عاشق پیشه ای
ناز را باید کشید اما خریدن بهتر است
|
|
|
|
|
وقتی که غمگینی ولی، قافیه ها گم میشود
الهام شعرم خشک چون، دریاچه قم میشود
|
|
|
|
|
اول خــدا كه علـم طبابـت قــرار داد
لقمـان بگفت و علم خـدا را انتشــار داد
|
|
|
|
|
سوختم
از سوختن آ موختم
لیک در بندم
رهایم کن
|
|
|
|
|
اعجاز عشق
در کلام تو بود
ای تو ابر بارانساز
|
|
|
|
|
در سرم
صدایت
می چرخد و
می چرخد
گیج می شوم
این تویی یا
خاطراتِ خسته ام...
|
|
|
|
|
..........................
|
|
|
|
|
در میان من و ما فاصله ها میرقصند
|
|
|
|
|
کمی از عطر ِ سیب ِ سُرخ 🍎 . . .
|
|
|
|
|
با چنین حسنی که ماهم بی نقاب آید برون
با چه روئی می تواند آفتاب آید برون
|
|
|
|
|
مدتی هست که از دلهره گرداب شدهست
|
|
|
|
|
چادر شب را گلدوزی...
مادرم می گفت اقبال صبح بلند است.
در آن بوسه ی نخستین
|
|
|
|
|
یک ثانیه مثل خودم عاشق شو تا درکم کنی
اگه بفهمی حالمو محاله که ترکم کنی
|
|
|
|
|
نگاه تو
مثل باد بهاری بر من وزید
تا روزگاران رفته را به یاد آورد
اما من
حدیثی جز اندوه نداشتم
ک
|
|
|
|
|
گاه وقتی زندانی بودن بهتر از زیستن در دنیای آدم هاست.
|
|
|
|
|
درد یعنی آسمان فریادمان را نشنود
درد یعنی گیج ماندن داخل چرخِ فلک
|
|
|
|
|
چشم و دلم از بلای تو بیمار است
جز همسریت ز هر سری بی زار است
گفتم که ببوسمت ولی خوابم بُ
|
|
|
|
|
چشمانم،
لحظهای بر هم نمیافتد،
مبادا،
یکدم، عاری ماند از دیدار تو.
|
|
|
|
|
بوسه سرخ بده تا که مرالاله کنی
من اگر پیر شوم طفلک ده ساله کنی
شب یلدای سر زلف برویم بشگایی
تا به شوخی بکشم موی تورا ناله کنی
|
|
|
|
|
اگر گاوی رود در کاخ شاهی
از او نیست انتظار پادشاهی
|
|
|
|
|
اُفتاده از تُنگ تن
بالبال میزند
ماهیِ کوچکِ قرمزی
آه
قلب من
|
|
|
|
|
کجا به ما رسد از سبزی درخت چنار
|
|
|
|
|
❤️تقدیم با عشق به ایران و ایرانی❤️
|
|
|
|
|
پاراگراف هایی چند، از کتاب دل نامه ها و آفرین نامه ها
|
|
|
|
|
نگاهش
از دهان افتاد
شیرینی ندارد
دلم
اما هنوز
تلخی نگاهش را خریدار است
|
|
|
|
|
از درد دل و ناله و آهم چه کنم
از آن که چنین در بن چاهم چه کنم
امید ک
|
|
|
|
|
درحوالیِ دریایی سیاه
همانجا که چون شبِ شان ،
روزشان هم بود سیاه
قبیله ای بود ، مُرده پرست
|
|
|
|
|
پايمال گمرهـان شد،فردي كه خودسر آمـد
از خودسري خود بود،همــراه گمــره آمـد
هـر فـرد
|
|
|
|
|
صبحی دگر آمد
دستان بستهام را
آزاد کردم از خواب
با چشمانی نیمه باز
نوری دیدم
|
|
|
|
|
رفت ارزانی زنزد ما دیگر نتوان گرفت اندر برش
|
|
|
|
|
قایقی را ساختم
سیده مهرنوش امیری(سین.مهرنوش.الف)
|
|
|
|
|
مادر همه چیزش فروخت حتی خود این اتش سوخت
|
|
|
|
|
کاش میشد دیگران را شاد کرد
اینمه ویرانه........
|
|
|
|
|
از کجا معلوم یک روزی به دستان خودت
کوله بارم را ببندی و مرا راهی کنی
|
|
|
|
|
جناب حضرت عشق فرموده اند :
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
|
|
|
|
|
شکار
شده ام محوِ تماشایِ سَرِ زلفِ نِگاری
بر صورتِ نیک مَنظر و چَشمِ خُماری
تا کام نگیرم ز
|
|
|
|
|
جانم کجا با تو برابر شدن کجا
|
|
|
|
|
از بنی آدم که میگفتند اعضای همند
|
|
|
|
|
درد پنهانی
باز امشب دل من در بند نگاهت زندانی است
دریای آرام وشب زیبای دلم طوفانی است
ه
|
|
|
|
|
دور و برت پر است از این لندهورها
له می¬شود بزرگی تو مثل مورها
|
|
|
|
|
قبله اگر عوض شود در جهت مرام پاک
دین شود محبت و عشق نماد آب و خاک
|
|
|
|
|
برگرد که شاعرت مداوا بشود
|
|
|
|
|
درمثال است؟
تونیکی میکن و دردجله انداز
که ایزد دربیابانت دهدباز
|
|
|
|
|
تقدیمی خاص به آنکه باید نه آنکه شاید .
|
|
|
|
|
دستاری از شقایق برداشته ام و آن را از خون دلم پرنموده ام...
|
|
|
|
|
پنجره، هرشب
پادرمیانی میکرد
تا ماه زیباییات را
رصد کند
|
|
|
|
|
....
هوس کرده ای جانان را به زحمت بیندازی؟
عقل را ببوسی و خود را به دل خطر بیندازی؟
چشم نازک کرده
|
|
|
|
|
ياران تفكر يـار ، هِـي دَمبـدَم بـر آمـد
الهام فكـر آن يـار باز هم بر اين سـر
|
|
|
|
|
مائیم که گاهی ز ترس ،
پُر از جسارت می شویم
|
|
|
|
|
بیآنکه دریابم
مرا در بر گرفتی
بیآنکه بخوابم
رویای هر لحظهام شدی
|
|
|
|
|
ورود ممنوع نوشتم روی قلبم
که یادم اورد من هم یه مردم
که دیگر روی حرف خود بایستم
...
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۸۵ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |