يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
اگرچه باورش سختست، اما
جزیرهی شرجی آغوشت
با هیچ کرانهای
--قابل قیاس نیست!
لیلا_طیبی
|
|
|
|
|
ضجّهای بیامان،
درونم پا به ماه است!
|
|
|
|
|
تو با کلام شاعرانه
عاشقانه ای را به تصویر کشیدی
کلامی که فراتر از هر حرف و صدایی
جادو می کرد
ا
|
|
|
|
|
گرچه مشکی از تمام رنگ ها سنگین تر است
|
|
|
|
|
تو هستی مادرم گلبرگ رعنا
که مهرت در دلم تنهای تنها
|
|
|
|
|
من به جنگ رفتم ! جنگیدم که امروز تو بهتر باشد
|
|
|
|
|
آمدی تا دل و جان با تو پر از عشق شود
|
|
|
|
|
از شهر و دیار خود دور اُفتاده ام
بی یار در این شهر غریب افتاده ام
در گوشه ی این شهر اسیر افتاده ام
|
|
|
|
|
گم شدن در قسمت شمع و گل و پروانه بود
تا بدانی در خمار باده می آید وضو
|
|
|
|
|
... ولی از نقطه ای سیّار، می ترسم
|
|
|
|
|
انسان مقام دیگری دارد در این ماوا
|
|
|
|
|
آموختنِ زبانی ساده
برای فهمِ
علاقه
|
|
|
|
|
چه میدانی تو از نیلوفری در چنگ مردابی
که بیرحمانه میبردی دلم را مثل سیلابی
|
|
|
|
|
این شهر خسته است
صبرش به سر رسید
در این غبار غم
یک روز خوش ندید
|
|
|
|
|
تو را چون آخرین دیدار بوسیدم
|
|
|
|
|
و در این لحظهُ این ساعت شب
پیش این باغچهُ این گل یاس
تو دوباره از من
می خواهی
|
|
|
|
|
ای که نازت، ناز مَه رویان خراب
ای نوازت بهر جان داده رُباب
دست بگشا تا بغل گیرم ترا
انتها ، بی
|
|
|
|
|
ای اراده هایی که همیشه رادِ رادید !
پنجره که چشمِ دیوارست ،
همه چیز را دید
|
|
|
|
|
در آفاق چشمانت
تصویری مبهم و تار جاریست
هر چه نگاه میکنم
درنمییابم
رمزی در اوست که نمیدانم
|
|
|
|
|
دریای دلم از غم تو طوفانیست...
|
|
|
|
|
گروهی کور.رباعی.عاشقانه.شعرناب.سپیده اسدی.مهربان
|
|
|
|
|
در انتهای زمان
واقعیتی
با نقصِ عضوی مادرزادی؛
غرقِ
شکستنِ
منظمِ
گریز از مرکز؛
|
|
|
|
|
من آنم که چشمی به دنیا گشودم
که پیدا کنم نبض این زندگی را
|
|
|
|
|
خزان بر کشتن گل های زیبا عهد میبندد
و من از خونبهای عهد و پیمان ها گریزانم
|
|
|
|
|
مگذار که این درد به پایان رسد ای عشق
|
|
|
|
|
یک غزل دارد جهانی گفتگو
زن نفس زن زندگی آزاده مو
|
|
|
|
|
غم و دیوار شکسته
تب و بیمار شکسته
شب و سیگار شکسته
من و گیتار شکسته
|
|
|
|
|
در کنار جوی آبی یک چنار
دیده می شد با درختی پر انار
|
|
|
|
|
نه دگر از گل و گلدان خبری ست
نه از آن حوضچه رنگی و ماهی هایش
|
|
|
|
|
اگر عاشق نبیند دلبرش را باز هم شیداست
همان طوری که حتی قطره هم از اولش دریاست
|
|
|
|
|
گاهی با شعر
گاهی باعشق
چه کنم وسیله دیگری ندارم
برای دوست داشتن
امروز روز شادی من است
آخر تو نم
|
|
|
|
|
از کوچه عشاق شبی با تو گذشتم
از هجمهٔ آشفتگی ام دل نگران شد
|
|
|
|
|
وقت طلوع
وقت غروب
خورشید تو روز من است
|
|
|
|
|
کار من با تو تمام است،خداحافظ و بس
|
|
|
|
|
صدای دریا میاد
از تهِ این بیابان
|
|
|
|
|
اگر که تو باشی.باعشق همه چیز ممکن است.شعرنو.عاشقانه.سپیده اسدی.مهربان
|
|
|
|
|
قلب من را یار مستم برد و آن لبخند او
روی ماهش بوده من را نور شبها تا سحر
|
|
|
|
|
این روزها روی قالی می نویسم
تارش را مینوازم
و با پودش
نقشی میزنم
|
|
|
|
|
اگرچه دیر رسیدی تو بر مزار دلم
بیا که جز تو کسی نیست غمگسار دلم
اگرچه زمستان به استخوان زده اس
|
|
|
|
|
در این سرای بی کسی ندارم کسی گر معجزه از عشق شود اید کسی
|
|
|
|
|
پرایدی رو به بنزی کرد و گفتا چه فرقی داری ای زیبا تو با ما
تمیزی و عزیزی و گرانی
|
|
|
|
|
عابدی رفت به مسجد که خدا را بیند
تا محبات نشود همدم او شیطان است
|
|
|
|
|
نگاه کن به آن دختر کولی
که تمام شور وحشیاش را
به گرد آتش میرقصد!
....
|
|
|
|
|
دائم مرا دیوانه کن با چشم زیبایت
|
|
|
|
|
پیر شدنم می اَرزید به بزرگ شدن بعضی ها
.
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی
.
.
شعر
عاشقانه
زندگی
|
|
|
|
|
قطره ها در سينک، يک يک، دينگ دينگ
ناكهان فرياد تلفن، رينگ رينگ ...
|
|
|
|
|
آن روزها ، عالَم همی ، غمگین و گریان بود
تا چند روزی فاطمه ، در خانه ، مهمان بود
|
|
|
|
|
او داده هزار وعده بر خلد برین...
|
|
|
|
|
اینکه دوراندیش نبودیـم جای هیچ تردید نیست
( زخم امروز نیشتر از فردای بیتسکین ماست )
|
|
|
|
|
باز می آید 22بهمن
ماه عزت و سربلندی میهنم
|
|
|
|
|
شــب چو دل تا عرش حق بالا برم / فــانیِ خود نـز
|
|
|
|
|
دادى تو حيا را ليك جايش نگرفتى هيچ، در بندگى الله كى دارى تو يك جوشش/
|
|
|
|
|
سحر ما در شکایت با خدا کرد
نگر که این روزگار با ما چها کرد
|
|
|
|
|
گرفتار سر موی تو بیماران هزارا
اسیر بند روی تو مستان نگارا
زلال چشم تو چو چشمه ی صبح
|
|
|
|
|
گاهی اوقات ادم نیاز به همدردی حمایت و شاید
یه بغل کوپیک داشته باشه.
|
|
|
|
|
اولاد بشر رأي تو اينجا به كي استي
گر ديو نباشي ، زِ نسل بشر استي
آدم ب
|
|
|
|
|
شبی دیگر است و
آغوش تو باز و
من در پناه امن تو آسوده
زمان خواب
زمین رام
شهر در لاک بیهوشی
منم
|
|
|
|
|
یارَب،دراین دنیایِ پُراَفسون وتَزویر...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۷ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |