يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
ما لیلی و مجنون زمان بودیم و اینک...
|
|
|
|
|
پول و ثروت شاه کلید عزت و احترام است
فقیر باشی خوشی هم دگر بر تو حرام است
|
|
|
|
|
می گذارم سر به روی شانه های سرزمینم
|
|
|
|
|
شده اندوه خوراکِ شب دل گریه که آب
|
|
|
|
|
نگین خلقت پروردگار فاطمه است
|
|
|
|
|
برای کشتن شب آفتاب لازم است
مهتاب چراغ لالایست . . .
|
|
|
|
|
پيـرو دهقـان نـكوكار بـاش
بـذر نـكويـي به زميـنت بپـاش
آب
|
|
|
|
|
نمیتوانم بدونِ تو نفس بکشم
|
|
|
|
|
گاهی این ذهن پر از خاطره تب دار است...
|
|
|
|
|
تا همیشه همه دلبسته چو فرهاد شدند
موج موهای تو یک دفعه که در باد شدند
|
|
|
|
|
ماه من
با خود ببر مرا
تا مرز آسمان
نیمه تاریک خود را بگشا
ماه من
باز بیدارم امشب
باز مینالم ا
|
|
|
|
|
وِصالش عِشرَتِ حِزنِ مِلالَت...
|
|
|
|
|
اگر مستم اگر شیدا، اگر عاشق اگر تنها
اگر بیخواب افکارم، اگر خسته از این دنیا
|
|
|
|
|
من بودم و بودی ای کاش نبودی
|
|
|
|
|
عنوان شعر:سرنوشت یک تن(شعر در مورد زندگی خودم است)
|
|
|
|
|
گویند که نمک میشوی بر زخم دل این عاشق
تیع شده، زخم زنی بر رگ روح این عاشق
|
|
|
|
|
در سوگ دیدارت جهانم غرق دلتنگیست
|
|
|
|
|
عازمم پیش خدا من امشب ای مردم
هر چه دارید بگویید به من.....
|
|
|
|
|
وسوسه می کند مرا
خنده بی امان تو
|
|
|
|
|
تمنا میکنم ز آفریدگار جهان
که سازد ننگ و زشتی این جهان را نهان
|
|
|
|
|
حجم تنهایی در میان سایه های سرگردان
یک عدد قرص مرگ
در دست تاریکی
و یک لیوان آب که از ماه خالی است
|
|
|
|
|
شادی کجاست سیرت منظوره نو کند
پرونده ای دوباره بسازد ز حال دل
|
|
|
|
|
من را ببخش اگر که تو را کم نوشته ام
در انتخاب شادی و غم ، غم نوشته ام
|
|
|
|
|
امامزاده شاهچراغ علیه السلام
|
|
|
|
|
درد آن نیست که ما ذات خرابی داریم
|
|
|
|
|
نشد قسمت تو این دنیا
یکی همدل بشه با ما
|
|
|
|
|
درست است که گلابی شاه میوه ست ،
ولی با آن تاجِ کوچک ،
ملکه ست درمیانِ میوه ها ، پرنسس انار
|
|
|
|
|
در عشقها که آدمیان آب میروند
ترسیدهاند مجلس تواب میروند
|
|
|
|
|
در جهان در حق من نیکی نشد
بهرهام جز قطرهی اشکی نشد
|
|
|
|
|
امشب اگر تار است دلم
حالم پریشان است برم
(موسیقی)
|
|
|
|
|
بهاری را که در قلبم پریشان کردهای جانا / برایت باغ مهرش را پُر از پروانه میخواهم
|
|
|
|
|
ترانه ی عشق.شعر.غزل.کلاسیک.عاشقانه .سپیده اسدی.باتخلص مهربان.دکلمه از سپیده اسدی مهربان
|
|
|
|
|
تاسلامم می کنی من هم نگاهت می کنم تا سرت را چرخ دادی در دل التماست می کنم
|
|
|
|
|
اشک،،،
احساس روانیست؛
-شبیه رود!
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
شعرهای بسیاری،
فشرده و چروک-
در گلوی منست!
***
-- دلتنگت
|
|
|
|
|
تو هستی همسرم زیباترین گل
میان باغ دل دلبر تو سنبل
|
|
|
|
|
ترسم تو نباشی
ترسم تو نباشی به خدا تاب ندارم
یک عکس فقط می شوم وقاب ندارم
آغوش اگر از منِ بیچاره
|
|
|
|
|
تو را هر کس به نحوی در هنر تصویر سازی کرد
ز چشمانت نوازد قطعه ی پرواز را کیهان...
|
|
|
|
|
باور دارد نگاهم رفتنش را
بار دیگر برگشتنش را
اما، باور ندارد...!
|
|
|
|
|
چه بهار پر احساسی می شد..
|
|
|
|
|
غزل هایی که بر ویرانه هایش لاله گون مانده
سکان کشتی فاتح شده که واژگون مانده
|
|
|
|
|
نغمه کن با من شوریده شکر خندت را
|
|
|
|
|
برشاخه های پاییز
می رقصد برگهای سبز بید مجنون
|
|
|
|
|
نگین خلقت پروردگار ، فاطمه است
|
|
|
|
|
پرنده کوچ را هرگز مبر از یاد
نشین بر بام هر خانه
خوشی ها را نزن فریاد
|
|
|
|
|
خدایا داستانم را چرا با غم نوشتی تو؟
تمام تار و پودم را ز ماتمها سرشتی تو
|
|
|
|
|
با چشمی فاطمی برای شما دخترانم می گریم....
برای شکوفه های زنده به گور شده در جاهلیت مردگی علم و معن
|
|
|
|
|
دعوت.شعر.دوبیتی.کلاسیک.عاشقانه.سپیده اسدی.مهربان
|
|
|
|
|
آن شعشعه ي نوري،كز رب غفور آمد
آن روشني نورش چون سيرت حورآمد
در وادي حيرتها ،هر
|
|
|
|
|
آی مرغ دریایی
به هوای دل یار
پر بگشا
چشم برگیر ز خواب
برو با نسیم دریا
برو تا مطلع خورشید
|
|
|
|
|
نگاهی کردی و خواب مرا بردی به همراهت
|
|
|
|
|
به دنبال جای گرم است
باد سرگردان
|
|
|
|
|
در قاب سبز عالم از نقش های فانی آیینه وار بگذر ..
|
|
|
|
|
ماندهام خیره به دلهای پریشان و غریب
|
|
|
|
|
رحمت از رحمتِ تو حاصل شد
دل به لطفِ تو بود که دل شد
|
|
|
|
|
رهایم مکن درشبی این چنین
ای امید آفرین
|
|
|
|
|
قسم به حقارت واژه و شکوه سکوت که گاه شرح حال آدمی ممکن نیست
|
|
|
|
|
زندگـــــانی گشت زندان بی رقم
حال مـــــردم شد پریشان بی رقم
پــــــاسِ یـــــــار شد تهی بالِ هما
|
|
|
|
|
بکن نیکی در این صدساله ساله عمر
که درپندارخوبان زنده مانی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۵ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |