يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
در آن نفس که امیدی به او بال و پری نیست
به غیر نغمه حسرت نشانه دیگری نیست
|
|
|
|
|
رفتی و در دلم چیزی نمانده جز
|
|
|
|
|
ای که از طرف تو چون کعبه رسد بوی خدا
هنرت چیست بجز اینکه دل از من ببری؟
|
|
|
|
|
فاصله ای میان ما
به اندازه آه همه ی مردم شهر
یا همان هفت کوه و هفت دریا
|
|
|
|
|
در وسعت تو کران دریا پیدا ست
در خنده ی تو شکوه رویا پیدا ست
...
|
|
|
|
|
درحوالیِ مرگ ،
یکی از جنسِ پَری پرسید ازمن :
تو چه کردی ،
دراین دفترِ شصت برگ ؟
|
|
|
|
|
سپیده صبحی دگر سر زده است
بیا ببین
که محشری برپا شده است
غلغله اولینها
همیشه اولینها زیباست
|
|
|
|
|
برای ناز نگاهم برقص آمدنت را
|
|
|
|
|
بلبل از پهنه گلزار به کجا آمده ای...
|
|
|
|
|
*روز مرد بر نیک مردانِ جهان فرخنده باد*
*آسمان فرزند ،چون چلچراغ تابنده باد*
*خانواده را چون
|
|
|
|
|
زیر پل بنر شهیدی که می خندید
|
|
|
|
|
امروز
وجدان اشک هایم
صبح زود
بیدار شد
|
|
|
|
|
تو با من...
با شعر...
با کتاب...
چه کرده ای؟
که تمام کتاب های عالم
بوی تو را می دهند...!
محس
|
|
|
|
|
برایش قلب یک انسان دقیقا مثل بازی بود
درونم کودتا کرد و به این کشتار راضی بود
اگرچه واقعی ماندم اگ
|
|
|
|
|
کدامیک بهتر است؟ اولی یا دومی؟
با عشق بیا تا بر ساحل بروی
بر روی کلک بی کلک از گل بروی
با غیر م
|
|
|
|
|
غلط کرد انکه دنیا را بدون تو تماشا کرد
نفهمید از چه رو چشم و زبان بسته را وا کرد
|
|
|
|
|
یکی گفت که عشقت اشتباه است! جوابش داده ام اینطور:
|
|
|
|
|
منطقی شاید نبود این گونه شیدایت شدن...
|
|
|
|
|
دریایی که پراز عشق دارد......
|
|
|
|
|
رل وسگدست هرفرمان
مسحورش به دست بازگدایی
|
|
|
|
|
دلارام««"برایند"»» جان آرام من
|
|
|
|
|
آنجا که دل نقش می زند ای آفتاب!
من زنده ام
تا کرانه ی آبی دریا
|
|
|
|
|
یکی اینقدر تی تیش مامانیه که ،
هرحرفی میشنوه ،
برمیخوره به تریجِ قباش
|
|
|
|
|
مثل دریا بیقرار و همچو کوهی باصلابت
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
اینکه زهر تلخ است یا نه به تو دارد بستگی
|
|
|
|
|
سفارش كرد پيغمبر ، براي امتـش يك سر
|
|
|
|
|
عطر نفس هایت در دلم
همچون شبنم صبح!
وجودت را به رخ می کشد
|
|
|
|
|
برات یک عمر ایستاده دست بزنم
|
|
|
|
|
آن نگاهتان که ما را محو خویش کرد
|
|
|
|
|
بیامرزد خدا دل را؛ دریغا بر مزار دل
اگر هر شب گلی پر پر نمی کردم چه می کردم
|
|
|
|
|
نیمه خرداد گذشت
نیمه تیر هم
بهار تابستان پاییز هم تمام شد
|
|
|
|
|
دشمن از هر طرفم ریخته ولی من نگران
نکند یار من از پشت به سنگر برسد...
|
|
|
|
|
...یا تملق گوی بر سرگین ناپاکان قدرت بوسه میدارید!
آه !! ای ذلت پذیران! بردگان خورد وخواب و...
|
|
|
|
|
همه جا سرد، همه جا درد
صورت هایی پر آژنگ
قدم به قدم، بند به بند
شرارت ها، هماهنگ
|
|
|
|
|
از سرِ لطف شبی سفره نشینِ ما شو
گرچه عار از نمک و نانِ فقیران داری
|
|
|
|
|
می نویسم با خطی از جنس نور
|
|
|
|
|
سالها گذشت و هنوز من در حسرتم
|
|
|
|
|
باد سوز پنجره را نمی فهمد شکستن شاخه های جوانه را نمی فهمد
|
|
|
|
|
او زامان کی قارانلیخ
شیرین زیندیگانلیخلارا باتانمادی
|
|
|
|
|
میخورم آب ومیدهم روغن ازچه روچوب میزنی برمن
|
|
|
|
|
و نماز تو مرا برد به اوج ملکوت
|
|
|
|
|
از شورِ شگرفِ موجها غوغاییست
|
|
|
|
|
روزی زدل تنگ من آهی به فنا رفت
|
|
|
|
|
تا که شعر تازه میگویم رفیق می رود دنبال قلیان خودش
کاغذ اشعار من را نا رفیق لوله و تا شکل انبر می
|
|
|
|
|
هجوم می آورد
در شب سرد زمستان
فکرو خیالی در هم شکسته
به گمانم آتل بندی نیاز دارد
تا از دردش کم
|
|
|
|
|
چو خود معیار به ایمان می شماری
نـدانـی دل بـه شیطــان می سپاری
|
|
|
|
|
پدر باشد برایم کوه ایثار
به مهرش دل تپد در سینه بسیار
|
|
|
|
|
چشم داد و دل شکست تا عاشقت بیند
چون عارفان دور ز تجملات تاحدایت بین
|
|
|
|
|
احساسات خرج همه
یا همه درگیر احساسات؟
یک دیالکتیک تنهایی!
|
|
|
|
|
باردیگر تک بیت های عاشقانه
در مغزم بساط پهن کردند
برای خودشان بزمی تدارک دیده
غرقِ رویا
نمیدانم
|
|
|
|
|
درخت بارور باشـد هـدف بر ضربه ي سنگ اسـت
درخـ
|
|
|
|
|
به غیر از علی عشق معنا ندارد
|
|
|
|
|
بی تو
اما
نفسم به
کما رفت...!
|
|
|
|
|
آهای آدمایی که شهروندید ،
دراین فلاِت گُل گُلی
|
|
|
|
|
سکوت در تو صدا شد، دچار فریادی!
شکوفه داد صدایت به شوق آزادی!
.......
|
|
|
|
|
دختر شهریور
آرام شعر موهایش را
می بافت
|
|
|
|
|
تو مثل خواب اول صبحِ مه ای
|
|
|
|
|
ای قد رعنا به فدای توام...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۵ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |