سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
|
|
ای حجت حق ، بارگهت نور امیدم
|
|
|
|
|
سیزدهِ به در نشده...
قسمت نبود که سیزده ما به در شود
با رفتنِ به گلشن وصحرا به در شود
قسمت ن
|
|
|
|
|
حکم پوشش را اکیدا اختیاری می کنم
|
|
|
|
|
ندارم هدیه ای در حد چشمانت جز این دل
بیا بانو .. بیا بنشین فقط یک لحظه یک منزل
تو که اینجا نباشی
|
|
|
|
|
بگو هر صبح بی من چای شیرین است
و تو
عادت نکردی ...
|
|
|
|
|
تا که این ،
غوغای عشق ،
سَرکِش است
|
|
|
|
|
خواهم امسال مبارک بشمارم همه این سیزده را
|
|
|
|
|
غم رفت ز دل تا که شکر خند تو را
|
|
|
|
|
عکس یک خط موازی شده وُ بی برگشت
داغ تکرار غمش، دایره ها میفهمند
|
|
|
|
|
صنمـا تـب زده بوسه لـبِ پیمانـه یِ ما
غم بِجوش آمده در این دلِ دیوانه یِ ما
خرده از سوز نوای نیِ د
|
|
|
|
|
شــایـد یـــه امـــروز رو تـــوام
بــا فـــــکر مــن ســــــر کــــنی
میــــخوام کـــه بـــاز از
|
|
|
|
|
زندهام و میمیرم و برای تو جان میدهم هر بار
زندگی ام شده دوست داشتن تو و ریتم تکرار
|
|
|
|
|
ياران هنـر فـردي من ، بـي ثمـر افتد
از بسكه تصادف بُوَد، آن بي اثـر
|
|
|
|
|
نشسته بودم مثل کبریت بی خطر
حتی شما بگو ز خزان هم بی خبر
|
|
|
|
|
می نالم از وطن که به سرخی چو لاله شد
از ابر در نیامده ماهش مچاله شد
|
|
|
|
|
چه قلندر پسری شیربه میدان نبرد
بجهان شد نوه ی حیدر کرار نورد
علی اول ارباب حسین آمده است
|
|
|
|
|
آن زن و شوهر ازتمامِ دنیا ،
فقط هم را داشتند
|
|
|
|
|
باد نوروزی وزد ساقی بیاور جام
|
|
|
|
|
حالم از وقتی که رفتی خوب نیست!
|
|
|
|
|
من امروز کنار پنجره بسته مینشینم و چای مینوشم
|
|
|
|
|
خلق بر من هم گمانی می برند
|
|
|
|
|
منم که سنگ رهش مهر سجده گاه من است
|
|
|
|
|
همه با هم با گل و یا شیرینی،
وارد خانه شدند جز سلام
وعلیکی پاسخ چیزی نیست مرا
همه انگار نا آشنا
|
|
|
|
|
تو گفتی مرد می میرد ولی هرگز نمی بارد...
|
|
|
|
|
پریشان میشود حالم میان جعد گیسویت
|
|
|
|
|
بازنشسته چه شد،در حق او شد ستم؟
|
|
|
|
|
الا یا ایها الساقی بده یک بست کامل، ها
|
|
|
|
|
در هوای تو در خیال تو....
شعری از نجاتی
|
|
|
|
|
در دیده ندیده همه دنیا به جمالت..
|
|
|
|
|
کار ما از عشقبازی ها به جانبازی رسید
چشم جادویت ز شاه سرباز بازی آفرید
|
|
|
|
|
چه چیزی را در بر بگیرم...
|
|
|
|
|
دلنوشته_اهورایی
بد جوری دلتنگِ توام
بیـا و حالـم و ببیـن
یه کم با من کنار بیـا
بیـا کنـار مـ
|
|
|
|
|
باز در حسرت روز خوش دوران ماندیم
باز در حلقه زلف تو پریشان ماندیم
مانده در گوشه دل حسرت روزی که
|
|
|
|
|
از هرچه بدت اید، روزی به سرت اید...
|
|
|
|
|
رفتی پرید عاشق تو
سلام رفیق پشت و رو
حالت چطوره عزیزم؟
حالا که رفتی باز برو....
|
|
|
|
|
ذهنت (1)
درنگاهت خواندم
آنچه درذهنت گذشت!
غافل ازاین که
آ
|
|
|
|
|
گم گشته درشهرم ولی میخانه پیدا میکنم
|
|
|
|
|
ما نشسته بر سر سفره کنار موش ها
بوی نان می آید و در زمره ی مدهوش ها
|
|
|
|
|
که ویروسی جهانی پا گرفته؛
به هر جا پا گذاری، جا گرفته!
|
|
|
|
|
ای خوشا آنکس که نوشد می ز مینای حسین
نور می بخشد به جانها شهد صهبای حسین
|
|
|
|
|
به یک روز، به یک شب
کنار تو
به یک خونه، کنار درخت چنار
|
|
|
|
|
لا حول و لا قوة الٱ عشق....
|
|
|
|
|
نباید او را در آینه نگاه میکردم
|
|
|
|
|
امسال خدا مرا قرنطینه نمود
او جام دل مرا پر از کینه نمود
|
|
|
|
|
دنیا گلستان می شود وقتی که هستی⚘
|
|
|
|
|
چو نفرین از میان خلق برخیزد
چو سم در آب حیوان خدا ریزد
چو کذابان شوند وارد در این م
|
|
|
|
|
از دست خلق بدكار،دايم به درد و زجريم4
از دست ظلم آنها ، دايم به درد و رنجيم
افكا
|
|
|
|
|
(چهارمین منجی)
سفره اِحسان الله باز شد
بارِ دیگر رَحمتش اِبراز شد
ازقدوم چهارمین مُ
|
|
|
|
|
بی تو تمام لحظه ها ی من
ابهام ميماند به تصويرم
|
|
|
|
|
نگاهم کرد
و با صدای بلندتر
ادامه داد
گریستن را
|
|
|
|
|
چقدرجالب ست
تاریخِ سلسله وارِ زادروزِ رئوس کربلائیان
|
|
|
|
|
شب یلدا شب زیبای باران بوده است
شب مستی و دلتنگی یاران بوده است
شب عشقو شب معشوق و خندیدن زشوق
|
|
|
|
|
گر سلیمان باشدُ بادت صبا
لاجرم دنیا ندارد هیچ وفا
|
|
|
|
|
ای طبیب جان من؛ تنها امید من تویی...
من سراپا دردم و درمان درد من تویی...
رفته اند از پیش من آن دو
|
|
|
|
|
چهره اش باز خبر میدهداز سر درون
که رخ اش دلبر و نور افشان است
|
|
|
|
|
بازم امسال سال تحویل تو کنارم نیستی
مثل هرسال تو یه قاب کنار اون وامیستی
مثل هر سال سینی از هفت سی
|
|
|
|
|
بیاد عزیز همیشه در دل حاج قاسم سلیمانی
|
|
|
|
|
نمانده جز غم چون آتشت زمن اثری
بکُش مرا بکُشان ، از برای جلوه گری
بگرد گرد شهر و فاتحانه ام بنما
|
|
|
|
|
در میان این همه هیزم خیس
لاجرم
به دود کشیده شده ام...
اما در پس رقص دودها
آتش است، با همه ی خیسی
|
|
|
|
|
طبق یک رسم و رسوم،
سبزه در آب روان !
تخم مرغ رنگی به بچه های کوچک فامیل ،
وبقیه نیز هریک بنوعی ،
|
|
|
|
|
ما نسل خوشبختیم
جنگ و بیماری دیده ایم سر سختیم
|
|
|
مجموع ۱۲۴۰۸۸ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه |