سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 28 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت حكيم عمر خيام
10 ذو القعدة 1445
    Friday 17 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      جمعه ۲۸ ارديبهشت

      عشق یعنی دست از پا خطا کردن ...

      شعری از

      رخ سفید

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ تير ۱۳۹۶ ۱۷:۰۳ شماره ثبت ۵۷۲۲۹
        بازدید : ۴۹۰   |    نظرات : ۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر رخ سفید

      عشق یعنی دست از پا خطا کردن ...
       
      تو  ناگهان مستاجر خانه ی ما شدی ...
      گاه جلوی اتاق من درس می خواندی ...
      و حواسم را از مبحث دیدگانی ... اپتیک... پرت می کردی ...
      تا دیدگان ترا نظاره کنم ...!
      گاه پشت دیوار اتاقم ترانه می خواندی ...
      تا دیوار دلم را تخریب کنی ...
      وقتی پشت پنجره ها دلم می گرفت ...
      تو زیر درخت انار  ... مقابل چشم من کتاب می خواندی ...
      حتا با فروتنی تمام ... جلوی اتاقم را جارو می زدی .... چرا ؟
      کوه ویران شد و چشمه جاری شد و ... آیم سایم  وارد قلبم شدی ...
      تلفن زدی ... تا سلام کردم ... نگاه مادرم مانع شد ...قطع کردم !
      نامه هایت را زیر گلدانهای شمعدانی پنهان می کردی ...
      ما دو عاشق کور بودیم و فکر می کردیم کسی نمی بیند ....
      هم خدا دید و هم ملائک و هم مادرانمان ...
      یک روز هم ... ناگهان از خانه ی ما رفتی ... چرا ؟
      آواز خوان سوزناک می خواند ....
      آیری لیخ ....آمان آیری لیخ ....
      آری جدایی دو پرنده... بدترین درد است ....
      دو روز بعد ... زنگ  دگر بار طنین افکند  ...
      در را باز کردم خشکم زد ... دیدم تویی ....
      من جلوی تو .... و مادرم پشت سر ...
      برگشتم دیدم مادرم چهار چشمی مراقب من و توست ....
      افسوس امروز نه تو هستی و نه مادرم ... نژلا ....
      ولی ستار با سه تار خود ...
      پشت دیوار اتاقم از عشق می خواند ....
      از عشق کهنه می خواند و باران می بارد ....
      شاید وقت پاک کردن ریحان... یاد من بیفتی ...
      عشق  بارش باران در خانه ی من و توست...
      عنوان کتاب جدیدم نژلاست ...
      شاید نژلا با موی سپید باز آید ....شاید ....
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      رخ سیاه
      سه شنبه ۲۷ تير ۱۳۹۶ ۰۸:۵۱
      عالی بود
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0