سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      رهگذر

      شعری از

      مرتضی

      از دفتر غمنامه نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۱۸۸۹۸
        بازدید : ۱۱۰۴   |    نظرات : ۳۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مرتضی

      همچنان در پیش است

      با قدم هایی که دارد این چنین بر دوشِ خویش

      پیکری را که چو لاشه ماند و عریان است...

      گاه گاهی سر بجنباند کشد آهی تفت

      از چه خاطر سخت دلچرکین و بس ناشاد است؟

      زین سرشتِ تلخ و درد آلود و زهر آگین خویش

      یا ز فردایی که چون کاهی کنون بر باد است؟

      در شبِ سردِ زمستانیِ دی کان هر نفس

      چنگ بر قامتِ عریانِ درختان سایدش

      رهگذر در راه است...

      آن بخار سرد و دود آلود کز چاکِ دهان

      در هوایی سرد پی در پی برون می آید

      همچو پاره ابر در آماجِ بادِ نعره زن

      میشود آشفته تن ...

      واندرین شب میشود رگ ها چو قندیلی سترگ

      و نوایی این چنین در باد میپیچد کنون...

      رهگذر رو زین نگون بنیاد دل برکن ز آن

      کاین سرای عمری ما را از برِ خود رانده است

      رهگذر بگذر ز این غمکده ی محنت سرای

      کاندرین کویش بماندست نقش و ویرانی به جای..

      رهگذر اینک نیز

      هم نوا با باد میگردد و میخواندی چنین :

      من ازان ویرانه ام

      که شقایق را زگلشن ها و دشت

      با سنان و دشنه در مسلخ برند

      اهلِ آن بیغوله ی هم رنگِ با خاکِ حضیض

      همه کورند و کرند...

      ملجاءِ مرغِ رها

      در حصارِ ققسِ تنگ و ستبر و تار است

      گوهری کز رفعت و آزادگی دارد نشان

      پست و ناچیز همچو تیغِ در بساطِ خار است ....

      باد و برف و رهگذر ...

      از کدامین جور و بیدادی کشند افغان و آه

      در شبی کز سوزِ آن سر برنگردد در قفا

      واندرین هنگامه یِ بوران کز طغیانِ آن

      هر سرودِ خوش نفیر و ناله و فریاد است

      رهگذر در راه است ....

       

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0