سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      دارم میلرزم

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲ ۰۶:۱۰ شماره ثبت ۱۲۵۵۱۵
        بازدید : ۹۲   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      دارم میلرزم
       
      درمیانِ دنیایی که ،
      همه چیز به حساب می آید ،
      حتی دانه ای کمتر از ارزن ،
      رهروی خوبی نبودم برای دین پاک ات ،
      می دانم
      ای پیامبرِاعظم
       
      همه انها که با تقوایند ، از مرد و زن
      دنیا دنیا می ارزند
       
      زلزله افتاده به جانم ،
      ز واقعیتِ سوره ی زلزال
      سرگشته و ویلان ،
      دوره گرد شده ام به کوچه و برزن
       
      ای مردم !
      کسی ازبینِ شماها ، من را میشناسد ؟
      گم کرده‌ام خود را ، راستی کجایم من ؟
      سرگشتگی ، کارِشیطان است ،
      ای اندیشه ی شیطانی !
      ز مغز و دلم پَر زن
       
      میرسم به میانِ مُشتی طبل زن
      فکرمیکنم جارچی اند
      نعره هایشان اینرا میگوید
      میگویند : همه باید بیایند نزدِ سلطان
      " انالله و انا الیهِ راجعون "
      ز ضربه های چوبکِ طبل که میکوبند ،
      دلم خالی میشود
      چقدر سردم است در این گرما
      ای گرما !
      به جانِ خالی ام ، قدری تب زن
      تا تبِ عشق ، شاید به دادم برسد
      اختیار داشتم ،
      کارم به رسوایی کشید
      به اختیارِ کامل ، میگویم اِی عالَم مرا ،
      به معادلاتِ جبر زن
       
      دیگر تنها و تنها ،
      میخواهم بنویسم
      چون تمام واژه هایم ،
      درمیان حنجره حبس اند
       
      همه آنها که دُوروبَرِمان اند ،
      انگارهنرپیشه گانِ تئاترند
      حتی دوست و فرزند
       
      راستی کف دست کیست ؟
      جزخدا کیست ،
      مونسی راست و حسینی ؟
      اگر کسی هست ،
      ای بهمنِ لرزان !
      برای اینکه دلت ،
      کمی هم که شده بازتر شود ،
      بیار به کنارت او را و،
      با دوفنجان چایِ دبش
      همچون دو دوست ،
      با او کمی گپ زن
       
      اینهایی را که من می بینم ،
      همه اسیرانِ لفظ اند
      همه اسیرانِ نفْس اند
      همه به هوسها وصل اند
      با دانستنِ اینهمه واقعیتِ مختوم ،
      دارم میلرزم
       
      بهمن بیدقی 1402/1/16
       
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد اکرمی (خسرو)
      دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۰۷:۲۴
      درود جناب بیدقی
      زیبا و بلند معنا قلم زدید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۵:۲۹
      با سلام و عرض احترام آقای اکرمی گرانقدر
      بزرگوارید
      سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      سه شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲ ۰۷:۳۹
      باسلام وارادت
      خواندم ولذت بردم
      درود درود
      ادیب دانا واستاد توانا
      خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲ ۰۹:۵۹
      با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
      بزرگوارید
      سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0