دوشنبه ۱۴ خرداد
|
|
کسی که ناصبوری می کند دیدار جانان را
به جای لن ترانی ها بساطی جور می خواهد
|
|
|
|
|
منو اشک و فراق و آه و بیداد
من و صد آرزویِ رفته بر باد..
|
|
|
|
|
ما نامهی تأیید گرفتیم ز چه ترسیم
هر جا برویم هور شویم نور پرستیم
از مرگ همم زندگی و غیر
|
|
|
|
|
کاش می شد از نگاه نافذت
یک نظر بار دگر دیدار کرد
کاش می شد لحظه ای قلب و دلت
را ز این خواب گران ب
|
|
|
|
|
یکی را با آب از مادر گرفتی
یکی بی آب از مادر گرفتی
|
|
|
|
|
به عشق بلبل شوریده روید یاسمن در باغ
اگر دهقان شود همسایه عطار می ترسم
|
|
|
|
|
تقدیم به خودم باآغوشی سرشارازنور....
|
|
|
|
|
اشکِ شوقِ ابر در فصل بهار
خود دلیلی هست بر بیدارها
|
|
|
|
|
حال را نمی پذیرم؛می خواهم یا به گذشته و ایام کودکی بازگردم و یا به آینده پر فراز و نشیبم سفر کنم..
|
|
|
|
|
اگر به شام سیه روزی ، نخورده بر دلتان خنجر
ز خود نشانه نمییابید ، به واژه واژهی این دفتر
|
|
|
|
|
زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...
|
|
|
|
|
در دهانم شعر،
جانم در قفس
...
|
|
|
|
|
شده گاهی ز چشمان خمارش دور باشی؟
بخواهی در بَرَش باشی ولی مجبور باشی؟
|
|
|
|
|
امشب بگذارید دلم را بنویسم
از این غم در حال شکوفا؛ بنویسم !
باید بنویسم ولی ای سبزترین سبز
از
|
|
|
|
|
من از این جذب ،
و از این دفع ،
من از این وضع بسی خسته شدم
|
|
|
|
|
می خواهمت
تنها برای نفس کشیدن....
فاطمه_مهری
دلنوشته
|
|
|
|
|
در رفاه و آرامش گشته است غرق
فکری که دارد، ندارد به موضوعی تعلق
|
|
|
|
|
خرگوش بازی🐰
یه خرگوش بازیگوش
ایی یَه ایی یَه اُو
افتاده دنبال موش
ایی یَه ایی یَه اُو
|
|
|
|
|
چون که باشد مرغکی اندر قفس
باز نتواند بر او آزار رس
گر چه آزادی گران آید به کس
لیک
|
|
|
|
|
چهل روزه که بی مادر شدم من
چهل روزه که بی همدم شدم من
|
|
|
|
|
بودنت نهایت خوشبختی
نمیدونم اینو میدونی یانه
اما اینو بدون که هرصبح که از خواب میشم
اول سلام میکن
|
|
|
|
|
تابستون بود و فصل خرما پزون
|
|
|
|
|
بیا تا درد و غم هایم بسوزند
|
|
|
|
|
تو کجایی که ببینی دل من پیر شده
|
|
|
|
|
مست و لایعقل...السلام علیکم یا الهی...
..آدمی زاد از خاک است ولی بر روی خاک با تکبر راه می
|
|
|
|
|
خوابیدم
خوابی ک ازتمام خوابهایم بیدارتر
|
|
|
|
|
اینک که در افکار یار خود، میان خروار ها خاک دفن شده ام ؛
|
|
|
|
|
دیوانه گشته ام به خدا در هوای تو
با خاطرات پرشده از خنده های تو
آنجا که دائما، ز لبِ سرخ ارغوان
ا
|
|
|
|
|
شبی بر درگه خالق بساط شکوه گستردم
همه راز نهانی را برایش جلوه گر کردم
|
|
|
|
|
بهار حتی
به پای خیال آغوشت نمیرسد
چه رسد به
خود آغوش
من با خیال آغوشت حتی
در زمستان بهاری ام..
|
|
|
|
|
تقدیر دلم از همه جا طرد شدن بود
|
|
|
|
|
صد راه نرفته مانده پیش روی دل
|
|
|
|
|
در پشت لبخند تلخ من،
صد هزار غصه پنهان گشته است
آمدم در جمع تان مهمانی ، با مهر وصفا
من بس
|
|
|
|
|
شعر پیرامون سلحشوری و غیرت ایرانی است.
|
|
|
|
|
گر حال مه و هور ز عشق تو چنان است/خسرو به خطا نیست که دل کنده ز جان است
|
|
|
|
|
خدایا تو بزرگی با مَرامی
بده از لطف و احسان بار الها
دلِ مجروحِ من را التیامی
|
|
|
|
|
ای دریغ از یاد تو، آن تن مرداد تو
|
|
|
|
|
شب است و از همه سو سوز سرد می آید
همه وجود ز سرما به درد میآید
|
|
|
|
|
ای عشق! پس از تو شاعرت افسردهست
|
|
|
|
|
نماندن از سر عشقت که باشد می شود ایثار
|
|
|
|
|
وعده ی مستقبل با ماضی بعید...
|
|
|
|
|
آغاز مى كنم سفرم را ، تو هم بيا
شايد رها شويم از اين حال و اين هوا
حال دلم سياه شده در هوا
|
|
|
|
|
ترسم که دگر با دل من یار نباشی
|
|
|
|
|
فراموشم مکن ای باده مست
به روز حشر می میگرم تو را دست
|
|
|
|
|
خاموش باش تا زنده مانی اما
زندگی ؟!!!!
بعید می دانم
|
|
|
|
|
در آرزوی روی تو مردن خطا نبود
|
|
|
|
|
از پی مه های تردید من بازگشتم
|
|
|
|
|
گرداب غم
زخمی چو دلم کردی بی مرهم ودرمان ها
گرداب غمت ما را افکنده به طوفان ها
از شوق لبی گش
|
|
|
|
|
ای وای من ای وای من
ای وا تر از ای وای من
|
|
|
|
|
دوبیتـــــــــــی گنــــــــــــاه از قدرت الله حاجـــــی پور
گنــــــــــاه ار بـــــار مــــا ر
|
|
|
|
|
دلیل شاعر شدنم چشمان تو بود
|
|
|
|
|
هر شعر و کلام بهر تو گویم من
|
|
|
|
|
ازنت های پیانو داخل اتاق
آرامش می بارد
منتظرم بیایی
تاسروده هایم از سرگیرد
بن
|
|
|
|
|
برقصید و بخندید تا کُند سَم کار خود
|
|
|
|
|
من نه آنم که ز دل بیرون کنم مهر تو را
|
|
|
|
|
هیچوقت دگر، دیده نمیشوم من ،
به حول و حوشِ عاشقیِ دنیا
من که به فکرِ کوچ ام
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۰۷ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |