سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ابی تر
        ارسال شده توسط

        علی رفیعی وردنجانی

        در تاریخ : شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۶ ۱۱:۳۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۹۰ | نظرات : ۴

        از خواجو تا سی و سه پل را با پاهایم رفتم . اکنون می توانم به انها افتخار کنم . یک جفت پا دارم که انها را در میدان جلفا برای گشت و گذار استفاده می کنم و یک جفت دست که می توانم با انها در کافه های غم زده چای را نوش بی جان کنم . اکنون که نشسته ام و می نویسم نمی دانم چرا هیچ انگیزه ای برای ادامه دادن این متن ندارم و تنها می توانم به این بسنده کنم که یک جفت پا برای عبور از خیابان هایی که با هم در آن قدم زدیم کم است . دارم فراموش ... می شوم . اکنون به یاد روزهای ابی بی بند و باری می نویسم که برایم کمی درناک است . همان روزهایی که تو با دست های عرق کرده ات بر تن سرد شیشه می نوشتی : دوستت دارم . مسخره است هیچ چیزی به اندازه این جمله برایم مسخره نبوده چرا که چشمان تو مشکی است و باید اسمان ابی را زیر سقف غریبه دیگری جست و جو کرد . آه اصفهان تنها سرزمینی است که باید فراموش کرد . باید فراموش کرد که هیتلر هرگز گوشت خوار نبوده ، باید فراموش کرد که مرگ از رگ گردن به ما نزدیک تر است و باید فراموش کرد که روزی پسری می توانست چشمان سگ زده دختری را از اشک پر کند . هوای گرفته ای بود دلم به هم خورد و جرقه ای اسمان را روشن کرد این همان نور ابی رنگی است که هوای اصفهان را بهم می ریزد . اسمان بغض کرد و بر سر چترت بارید و من در سفر بودم ، هوای اصفهان به دلم زد و فرمان را چرخاندم . باید برگردم به شهری که هنوز می تواند برایم خاطره ساز باشد و شاید روزی دوباره در کافه رومانس همدیگر را زیارت کنیم و از ته دل بگویم : پاهایم درد می کند .
        نوبیسنده علی رفیعی وردنجانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۷۹۶ در تاریخ شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۶ ۱۱:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        سیدابراهیم میری ((سید))
        شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۶ ۱۰:۵۲
        خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        يکشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۶ ۰۵:۴۸
        باید برگردم به شهری که هنوز می تواند برایم خاطره ساز باشد و شاید روزی دوباره در کافه رومانس همدیگر را زیارت کنیم و از ته دل بگویم : پاهایم درد می کند . خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شاهدخت
        پنجشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۶ ۱۶:۵۸
        چقدر زيبا بود ، گاهي آنقدر دلتنگ ميشي كه حتي دلت براي اتفاقاي بد بااون بودن هم تنگ ميشه ،
        احساستان و قلمتان قابل ستايشه بزرگ مرد خندانک
        علی رفیعی وردنجانی
        علی رفیعی وردنجانی
        جمعه ۱۱ فروردين ۱۳۹۶ ۰۷:۴۴
        خندانک خندانک خندانک بانوی بزرگوار ممون که همراهی می کنه نوشته های من و همیشه دلت شاد باشه
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0