سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • روز ارتباطات و روابط عمومي
9 ذو القعدة 1445
    Thursday 16 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      مردی در گورستان
      ارسال شده توسط

      عبدالله خسروی (پسر زاگرس)

      در تاریخ : يکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۲۵
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۳۸ | نظرات : ۲

      ای گورستان سرد و خاموش .. ای ظلمت کده یتیمان .. چرا خاموش گشته ای .. عزیزانم را برده ای و لب فرو بسته ای .. دهان باز کن .. میخوام بار دیگر همسرم را در آغوش گیرم .. ای گورستان .. تو چه میدانی که هر شب در خانه ام بر لبهای فرشته زندگیم گلبانگ نام خدا بود و ای وادی خاموشان .. تو چه میدانی که به لبهای زنی در خانه ام آیه قرآن بود .. ای گورستان .. تو چه میدانی که اینک خانه من گورستان و گورستان شده خانه من .. ای گورستان .. من برای نبودن و رفتنش گلایه نمیکنم .. برای چگونه رفتنش گلایه میکنم .. زخمی ابدی بر دلم باقی گذاشته و دردی ماندنی بر سینه ام  به یادگار .. جسمم تحمل این درد و مصیبت را ندارد .. میشنوی وادی سرد و خاموش .. حال بشنو .. چگونه  زندگیم را یک شبه بر باد  دادن .. آه خدایا .. چگونه دردم را بگویم .. به که بگویم .. مشتی نامرد ناشناس و پست ..  شبی تاریک .. در نبود من .. زن زیبا ، حامله و بی پناهم را در خانه ام مورد هجوم هوس و شهوت خویش قرار دادن .. عصمتش را لکه دار کردند .. اموال خانه ام را به تاراج بردن .. بدن ضعیف و ناتوانش را آماج ضربات چاقو قرار دادن  و حتی این نامردان عالم به طفل بیگناه درون شکمش نیز رحم نکردند .. وای بر انسانیت .. آه خدایا .. کجایی ؟ کجا بودی در آن ظلمت شب .. آه خدایا .. مگر ندیدی زنی بی پناه را در خانه اش چگونه در آغوش شهوت کشیدند و چگونه او را در آغوش مرگی بیرحمانه انداختند .. خدایا مگر ندیدی شرافت و حیثیت مرد خانواده را بر باد دادن ..خدایا مگر ندیدی شرف و انسانیت را لگد مال هوس خود کردن .. مگر ندیدی فرشته درون شکمش را خاموش کردن .. خدایا زنم را .. شریک زندگیم را .. که همه زندگیش یاد خدا بود .. اون زن که شب و روزهایش نور و ذکر و تسبیح نام تو بود .. در شبی تاریک بندگان نامردت از من گرفتند .. خدایا پس چرا خشمت را بر اون نامردان جاری نساختی .. آه زندگی .. روزی زیباترین بودی برایم .. عاشقانه دوستت داشتم .. بهانه ای داشتم برای دوست داشتنت .. اکنون بهانه ام نیست .. اینک ازت متنفرم زندگی .. زشت هستی و نامرد روزگار .. در شهری که چند مرد به یک زن بی دفاع تعرض می کنند شرم دارم بگویم تعداد مردهای هرزه بیشتر از زنان فاحشه است .. و تو ای گورستان.. ای خانه متروک و ویران شده من .. زندگیم را برده ای و خاموش گشته ای .. حال دیگر خانه من شده ای ..امشب این مرد خانه ویران شده را مهمانت کن .. میخواهم برای همیشه کنار فرشته زندگی و کودک بدنیا نیامده ام تا ابد اینجا آرام بگیرم ..
      عبدالله خسروی ( پسرزگرس)

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۵۰۴۲ در تاریخ يکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۲۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0