سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 18 خرداد 1403
    1 ذو الحجة 1445
    • سالروز ازدواج حضرت علي عليه السلام و حضرت فاطمه سلام الله عليها، 2 هـ ق
    Friday 7 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۱۸ خرداد

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      ایام کودکی و یادی از مادر
      ارسال شده توسط

      ابوالحسن انصاری (الف رها)

      در تاریخ : دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲ ۰۳:۳۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۰۳ | نظرات : ۷۸

      فصل پاییز ،  کودکی و یادی از مادر
      با اینکه برگهای دفتر زندگی من رو به اتمام است و چندان نمانده که به پایان برسد، با همه ی فراز و نشیب‌ها که در سیر آن داشتم اعم از تلخی و شیرینی، شکست و پیروزی، شادی و اندوه، دشواری و آسایش که درآن فراوان است ، بر من پوشیده است  که به چه سبب تماشای دوباره و گشتن در صفحات نخستین این دفتر برایم شیرین و جذاب و وجد آورند؟
      اصلاً چه ارزشی دارد که گاهی  آن ایام   از دست رفته را درذهنم مرور کنم؟
      جان دیویی می‌گفت: «چیزهایی که در گذشته برای انسان موجب لذت شده اند ارزش محسوب نمی‌شوند. همان چیزها باید در شرایط دیگر و افراد دیگر نیز لذت ایجاد بکنند. علاوه بر آن اگر در جهت تکامل افراد در مقام انسان قرار داشته باشند و اگر بخواهند چنین باشند آنگاه ارزش محسوب می‌شوند. پس لزوماً باید ارزش و اندیشه‌ای در پشتوانه خود داشته باشند. در این صورت وقتی رویدادها دارای اندیشه است و به تکامل انسانی بشر منحصر می‌شود، ارزش به حساب می‌آید.»
      به من در ایام کودکی چیزهایی را که آموخته‌اند ارزشمندند. صداقت، یکرویی، شجاعت، استواری ، نیکی، مهرورزی و...
      اکنون که فصل پاییز فرا رسیده. وزش باد خزانی پیام آور خاطراتی است که برایم انرژی و نیرویی وصف ناپذیر به ارمغان می‌آورد. اگر چه برگهای درختان مانند برگهای عمر من به زردی می‌گرایند و اندک اندک فرو می‌افتد ولی برای من این چشم‌انداز فضایی دیگر پدید می‌آورد.
      مرا به یاد نخستین سال که به دبستان رفتم می‌اندازد. دریغ از آن نوای روح نواز مادر که به مهربانی صدایم می‌کرد و حالا دیگر در میان ما نیست. هرچند  بسیارسالها  از آن زمان می‌گذرد. از آن بامدادی که با نوای دل انگیز از خواب بیدارم می‌کرد تا راهی دبستان شوم. آن لحن دلنواز او که هر شب سرود خوابم بود. سالهاست که خاموش شده است ...
      حسرت و دریغ من از روزگار غدار این است که بعد از او چه فشارهایی بر پیکر من وارد کرده است. لحظه‌ها و ساعت‌های زندگانی من که اکنون تلخ و مشوش‌اند و بدون آرامش و روزهایم مملو از زجر و دشواری چندانکه گاه انگیزه ی زندگی از من سلب می‌شود.  این همه در نتیجه ی نا به سامانی ها ی اجتماعی ست . هرگز در اثرآموزش‌های نادرست نیست .چون همان آموزه‌ها ست که مرا در راه  شرافت انسانی پایدار کرده است.   
      باری، دلم هوای آن روزهای کودکی را کرده است. آن لحظات و ساعت‌های شیرین با لبخندها و نوازش‌های مهرانگیزمادر، حتی توبیخ‌ها و تشرها و تنبیه‌های لازم و بجایش برایم زیبا و دلنواز بودند. چه مهر و عطوفتی داشت و چه لطف و هدایتی. می‌دانست که چه راهی در پیش‌گیرد تا سبب گمراهی، راحت طلبی و... من نگردد. اگر اشتباهی دچار می‌شدم و می‌دیدم که عصبانی است دلم هوری می‌ریخت پایین! که چرا او را رنجاندم ؟... ادامه نمی‌دهم که خاطره بسیارند...
      آری وقتی بر بالهای خیالم سوار می‌شوم و پرواز می‌کنم از روزها، ماه‌ها و سالها می‌گذرم و یک راست می‌آیم تا به آن روزهای کودکی می‌رسم.
      خندانک
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۴۳۴۹ در تاریخ دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲ ۰۳:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      المیرا قربانی

      هوای تبریز عالیه اا خدایا به آنچه دادی تشکر اا به آنچه ندادی تفکر اا به آنچه گرفتی تذکر اا که داده ات نعمت و نداده ات حکمت است
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      الهی خرم و دلشاد باشید ااا شما در زمره ی اوتاد باشید ااا چشم البته شبهای خنک تبریز به عالمی می ارزد حتما تشریف بیارید همگی نابیان ارجمند و عزیز قدم بر دیده
      المیرا قربانی

      درود اا عزیزم انشالله روحشان شاد اا ما هم تا صبح همان روز پیگیر بودیم اا و خیلی هم متأثر شدیم اا شهر تبریز رو خیلی دوست دارم باید یک بار آقای خوشرو رو بیارم تبریز رو ببینه اا خیلی گریه نکنید اا روزگار همین وزندگی جاودانه ما دنیای ابدی است اا آرام باشید و مرتب ذکر بگویید اا التماس دعا
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      دلخوشی و عشق و امید همیشه همراه باد ااا لبخند و یاریِ خدا ستاره و ماهِ تو باد ااا نه استادبانوجان امروز پنجشنبه ست همش گریه کردیم یه حس غربتی داشت شهر تبریز هم به دلیل مرگ شهدای بالگرد هم اینکه خیلی وقته تبریز نبودم ااا بداهه د
      المیرا قربانی

      تنهای تنها اا عرض ادب و احترام خدمت شما استاد عزیز اا خوش میگذره اا امیدوارم حال دلتان همیشه شاد و سلامت باشید

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0