صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۸۶۱۰ |
تا کنون 303 کاربر 1303 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
گروم گروم میکوبه
قلبم درون سینه ای که تنگه
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۹۷۷۸ در تاریخ دیروز
نظرات: ۴
|
|
پنجه درپنجه ی باد و بیتاب ،
روم سوی آفتاب
نوری میگیرم به جان شب خویش
همچو کرم شب تاب
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۹۷۴۹ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۴
|
|
درجامعه ی شمع ها ،
هم عشرتکده داشتند و، هم عبادتکده و،
بسیاری هم بودند ، اهالیِ خانه
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۹۷۲۴ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۸
|
|
به روحِ کرکسان قَسَم !
کرکس شده این جان !
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۹۷۰۰ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۶
|
|
امشب با شبهای دگر،
چقدرفرقست ، بهرِ این زائر زمین
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۹۶۷۴ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۱۰
مجموع ۱۴۱۲ پست فعال در ۲۸۳ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
نیم قرن پیش ، تازه به دنیا آمده بودم ، پولی نداشتم ولی به شادیِ کودکانه ام ، شاد بودم . نیم قرن پیش ، همه آنچه که دارم را نداشتم ، ولی بینهایت بیشترازانچه دارم را داشتم ، مادر داشتم . نیم قر
|
|
سه شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۵۳
نظرات: ۶
|
|
انتقام خوبست یا بد؟ مورد اول : چندسال پیش ، درمیدان امام حسین ، یک جوان بسیجی توسط جوان دیگربه قتل رسید . خانواده ی مقتول بنا به عقاید مذهبی و شاید امید به ثواب دنیای واپسین ، یا اینکه با مر
|
|
يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۰:۲۰
نظرات: ۰
|
|
منّت مردمِ آن شهرسحرآمیز، زندگی خوبی را میگذراندند . همه جا آرام بود وعادی . پدرها صبح زود ( نه ساعت ۱۰ ) سرِ کارهایشان بودند و مادرها صبح زود، خواب را وداع میگفتند که به ا
|
|
پنجشنبه ۱۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۲۴
نظرات: ۰
|
|
کل کلای عاشقانه فرهاد که ازسرِکار برگشت و واردِ خونه شد ، پس ازسلام و احوالپرسیِ دمِ دستی ، شیرین گفت : لباس بیرونِتو درنیار میخوایم بریم خرید . فرهاد گفت : خریدِ چی ؟
|
|
شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۵:۱۷
نظرات: ۰
|
|
لذت بردن از زیبائیها کاری به کِنِس بازی های افراطی انگلیسی ها ندارم ، ولی بنظرمن ، زیباترین فیلمها ، مربوط به آن دسته از فیلمهای انگلیسی ست که درآن زیبایی ها ستوده میشوند . جدای
|
|
سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۲۱
نظرات: ۲
مجموع ۱۴۶ پست فعال در ۳۰ صفحه |