صفحه رسمی شاعر احمدی زاده(ملحق)
|
احمدی زاده(ملحق)
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۴۶ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۴ مهر ۱۳۸۹ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۳۹۹۸ |
تا کنون 4223 کاربر 33124 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: موفق در خوبی و احسان و افراغ اندیشه باشید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
تا ...
گُفتم لبت،
گُفت:
آه...
روزه ام افطار شد. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۶۳۰۲ در تاریخ شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۳۱
نظرات: ۲۵۵
|
|
مانــــــــده ام
حیران؛
چشمانت را
دوست داشته باشـــم
یا شعرهایت!؟ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۶۱۱۵ در تاریخ شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۴۰
نظرات: ۲۴۴
|
|
عشق-م آتش است
نه دور باش ـ
نه نزدیک؛
مــــذاب می کنــد
پیــراهنت را..
...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۵۷۹۷ در تاریخ شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۲:۱۷
نظرات: ۱۵۰
|
|
دوستت دارم نماز
بی کسی ست؛
همچو نمازظهر وعصر
آرام بخوانید. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۵۶۴۳ در تاریخ يکشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۰۱:۱۹
نظرات: ۱۷۱
|
|
اکنون فهمیدم خدا بودن چگونه است.!! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۵۴۳۶ در تاریخ جمعه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۶:۵۹
نظرات: ۲۰۷
مجموع ۴۲۲ پست فعال در ۸۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر احمدی زاده(ملحق)
|
|
مقام معظم رهبری سید علی حسینی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. یک بار برای همیشه عرض کردیم همه بدانند نقطه سر خط تمام. مدیر موسس سایت ادبی شعرناب
|
|
|
|
۱.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید: ((تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست د
|
|
چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۴۱
نظرات: ۶۶
|
|
فکری احمدی زاده(ملحق) سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۱۳ سلام عزیز دل برادر محسن ابراهیمی اصل (غریب) سینه ای که نفس به عشق می کشد اینطور زیبا می نگارد .. ببین داداش گلم احساس زیباتر
|
|
شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۱۳۷
|
|
سلام خاطرات و چگونگی اشنایی خود را با سایت ادبی شعرناب چنانچه داشتید و چه تحولی در زندگی و قلم شما ایجاد نموده را بنویسید. به بهترین خاطره به تائید
|
|
شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۳۸۵
|
|
از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد. خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و... جلوش پهن بود. دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصف بیشتر لیف و جوراباشو خرید! تعجب کردم و پرسیدم:
|
|
چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۴۷
مجموع ۱۲۱۹ پست فعال در ۲۴۴ صفحه |