دل که عاشق شد نشاید طعن به او
سر که دید دارش نباید تن به او
فرصتی باشد که سر،دارش کنم
این طفیلی را به قلابش کنم
پیش شه یک فرصتی باشد به کس
شاه ما مشتاق دیدار است به کس
پادشاهی را نشاید جز علی
ذکر من مشهد،نجف نیست جز علی
مشهدش جاذب ز عالم میکند
زائرش،حاجی عالم میکند
خادمش کار سلیمان میکند
او مسیحی را مسلمان میکند
من بگویم کار عالم دست اوست
جبرئیل با آن مقام پا بست اوست
هر که خواهد کار موسایی کند
صحن به صحن جاروب پیمایی کند
من نگفتم تا که گویم مدحتت
شعر مور رانی بود در خدمتت
رفت و آمدهای ما باشد ز عشق
کار تاجرها نباشدمشق عشق
ما به مشهد میرویم شاهی کنیم
با گدایی فخر بر طائی کنیم
او ز اکسیرش براتی میدهد
وقت برگشت کربلایی میدهد
من که گل باشم،بحق گلدانم اوست
درد اگر باشم فقط درمانم اوست
میشوم درویش و امشب هو کشم
روی دفتر ضامن آهو کشم
ای که باشند همنشینانت غلام
لحظه لحظه بر سر و جانت سلام
السلام ای کعبه آمال ما
ای تو در روز جزا دنبال ما
السلام ای در حریمت کور عین..
تا رضا گفت شد به عالم نور عین
امنیت باشی به هر آیین و دین
ادخلو ها بسلام آمنین
این نباید گفت که تنها در سه جا
بلکه آمد فکر نکردیم، صد به جا
آمدم در خدمتت راهی بده
بر کلاغی روسیاه جایی بده
یک نگاهی بر دل مرضا بزن
کربلای مادرم امضا بزن
ای که رفتی،جان خواهر پشت سر
حال که تنها میروی آهسته تر !
تا که آخر بار ببینم روی به جان
ای وجودت بهر خواهر سایبان
ما که همراهت نباشیم در سفر
همرهت این طفل کوچک را ببر
بایدم خواهر به او زاری کند
چون نباشد همرهش کاری کند
عمه جانت زینبم یک خواهر است
او حسینش را به هر جا مادر است
حق بده بیشتر به دل باشد حزین
پایمال کردند حسینش را ز کین
یا رضا حاجات ما کن مستجاب
یوسفی داریم که باشد در حجاب
با ظهورش فخر بر دنیا کنیم
منکرانش را به جان بینا کنیم..
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید