تبر
نرقصانم دراین خانه که از بنیاد ویران است
زمستان ناجوانمردانه درصید بهاران است
دل از نامردمی همچون کویری خشک میسوزد
تبر در دست نااهلان به تاراج درختان است
به دنبال نسیمی سرد میگردم دراین برزخ
که واویلای آن در ذهن مجروح بیابان است
غروب برفی بهمن صدای تیشه از ریشه
رسد برگوش مااکنون چنان افتان وخیزان است
ببین این دختر پاییز تیغش واژه مرگ است
طلوعستان چشمانش چنین نالان وگریان است
نسرین_حسینی
بسیار زیبا و شورانگیز بود
موثر و پر معنی
مبین مشکلات جامعه