سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        آرامش این زن عمق ذهن مرا میلرزاند

        شعری از

        علی خوشاب

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۶ ۱۵:۱۹ شماره ثبت ۵۶۴۶۹
          بازدید : ۶۵۷   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی خوشاب

        اینجا هستند مردانی که هر صبح رو به سوی تو نفس میکشند
        وقتی هوا، هوای دیوانگی و جنون است
        اینجا به دور از چشم تو هستند زنانی 
        که هر صبح خودشان را به شکل و شمایل تو میارایند
        و کودکان این شهر، روزی نشده که رو به سویت دوان دوان تا انتهای کوچه ندوند
        و شوق آمدنت را به سوت و کف سر نکشند
        انگار هوای این شهر جنون زده همین چشم های رنگین کمانی
        همین شال سفیدو، سایه روشن های خاکستریند.
        ای بلند بالازده بر شانه های زیبایی
        بی شک تو تو آخرین فصل خدائی
        اما به دور از بی تابی، تمام مردان این شهر
        به دور از هیاهوی شوق آمدنت
        و سرکشیدن سوت و کف
        هست مردی که رو به گذرگاه زمان ایستاده
        و دنیای ماقبل دیروز را به نظاره نشسته
        دیروزی که روزهای تو با هوای غرور به سر شد
        و شب های من با خاطر عشق سحر شد
        و چه درد مشترکی، که مامتعلق به زمانی هستیم 
        که روزهایش دیگر مال ما نیستند.
        انگار در عمق هر خاطره ای خاطره ای نهفته
        خاطره ای که روح سرگردان مرا میجود و مرا بند افکار دلهره ها میکند
        انگار کسی قلب آزارده مرا میرنجاند
        من رو به وسعت همین زمان که میبینی ایستاده ام
        و با زیبایت قد کشیده ام
        من به دور از هیاهو تمام مردان این شهر
        بی آنکه خودت بدانی، بی آنکه خودت بخواهی 
        نفسهایم را با هرم نفس هایت گره زده ام
        تا من اگر با خزان میروم، تو سبز بمانی وگرم
        من به دور از هیاهوی تمام آن کودکان شهر
        که به شوق آمدنت سوت میکشندو کف
        با خاطراتت آرام و بیقرار مانده ام
        تا خاطر آزرده ی من چینی سست احساست را نشکند؛ نخراشد
        من با همان اولین شکل نگاه، با همان شمایل، با همان چشمها در گذرگاه زمان ایستاده ام
        تا بدانی درد اولین نگاه همیشه عمق ذهن مرا میلرزاند
        خسته ام آنقدر خسته که
        گذشته ات را بغل کرده ام
        گذشته ات را خواب میکنم
        چشم هایم را میبندم و فردا صبح بار دیگر
        در هوای جنون زده این شهر
        بین همهمه سوت و کف کودکان
        بین بی تابی نگاه مردان
        در بین همه ی بی قراری زنان
        میان تمام کوچه ها
        به دنبال زنی با شال سفید
        سایه روش های آبی
        یادم نمیاید...
        چشم های خاکستری!!!
        با گذشته ای درد آلود
        اما مشترک میگردم.
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ۱۵:۵۵
        درود گرامی خندانک خندانک
        علی خوشاب
        علی خوشاب
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۵۳
        خندانک خندانک خندانک تشکر فراوان از خضور سبزتان
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ۱۶:۵۰
        درد اولین نگاه همیشه عمق ذهن مرا میلرزاند
        خسته ام آنقدر خسته که
        گذشته ات را بغل کرده ام
        گذشته ات را خواب میکنم
        چشم هایم را میبندم و فردا صبح بار دیگر
        در هوای جنون زده این شهر
        بین همهمه سوت و کف کودکان
        بین بی تابی نگاه مردان
        در بین همه ی بی قراری زنان
        میان تمام کوچه ها
        به دنبال زنی با شال سفید
        سایه روش های آبی
        یادم نمیاید...
        چشم های خاکستری!!!
        با گذشته ای درد آلود
        اما مشترک میگردم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودهاااا
        عالی بود
        احسنت خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی خوشاب
        علی خوشاب
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۵۳
        خندانک خندانک خندانک ممنون از همراهی سبزتان
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        يکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ۰۵:۴۴

        سلام و سپاس خدمت جناب خوشاب بابت این اثر.
        درود برشما
        علی خوشاب
        علی خوشاب
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۵۴
        خندانک خندانک خندانک درود فراوان به شما و تشکر بابت وقتتان
        ارسال پاسخ
        اله یار خادمیان(صادق)
        يکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۰۰
        موفق و موید باشی خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی خوشاب
        علی خوشاب
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۵۶
        سپاس فراوان از شما استاد فرزانه خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ۱۴:۰۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی خوشاب
        علی خوشاب
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۰:۱۷
        سلام بزرگوار
        چه قدر زیبااااااا و با احساس ناب
        خندانک
        بی آنکه خودت بدانی، بی آنکه خودت بخواهی
        نفسهایم را با هرم نفس هایت گره زده ام
        خندانک خندانک خندانک

        علی خوشاب
        علی خوشاب
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک ممنون بابت همراهی و قدردانی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        میرعبدالله بدر
        دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ۱۴:۴۲


        درود ها بر شما ........ خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی خوشاب
        علی خوشاب
        چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ۲۲:۱۲
        با سلام و درود بر شما بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۳۳

        شاعر گرامی
        جناب خوشاب عزیز
        شعری زیبا که با توانایی شاعرانه توانسته واژگان سر کش را رام و آنگونه که مورد نظر است به زیبایی از آنها کار بکشی ...سرودن شعری بلند و مسجم از برجستگی این سروده ی روان است که به زلالی رود در جریا است...
        من به انداز ه ی سهم خویش بهره مند شدم و لذت بردم..
        خسته ام آنقدر خسته که
        گذشته ات را بغل کرده ام
        گذشته ات را خواب میکنم
        چشم هایم را میبندم و فردا صبح بار دیگر
        متشکرم
        /
        لازم می دانم بعرضان برسانم...
        این کمترین به فرمان ادب سه بار از اشعار هر یک از شعرای این سایت به قصد نزدیکی به شاعر و تبادل اندیشه بدون چشم داشت حضور می یابم ... بدیهی ست چنانچه پاسخی و حرکتی متقابل از مخاطب دریافت نشود نشانگر بی میلی شاعر به ارتباط با این کمترین تلقی خواهد شد...
        سلام
        علی خوشاب
        علی خوشاب
        جمعه ۹ تير ۱۳۹۶ ۱۵:۲۸
        با سلام و عرض احترام بی شک حضور شما استاد گرانقدر مایه مباهات و افتخارات ماست و قطعا شعر هر شاعری با حضور شما بزرگورارن رنگ میگیرد. بی نهایت سپاس خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0