فصل وصل

داداشی من هم با کمال احساسم میگم زیبا سرودی عزیز گرانقدر

دیوانگی را چشیدم


من در جای خالی ات


تنهایی ام برای دیوانه وار


عاشقت شدن کافی بود


کدامین فصل


اسمش فصل وصل است


فصلی که مرا به تو برساند


سلام مهدی
چقدرزیبا بودشعرت داداش کوچولوی خودممممم
عجب عشقی داری تو بچه شاعر
عالی قلم زدی
امیدوارم ومطمانم یک روزدراوج خواهم دیدت


مرحباااااااااااا
هرروزبهترازدیروز البته یادت باشه
زیادی مغرورنشی ودرجا بزنی ومطالعه نکنی
هنوزم می تونی بهترازاینا بنویسی
بچه خوب وحرف گوش کنی باش تاروزبه روز پیشرفت کنی ودرساتم خوب بخون
که خیلی مهم تره

درود گرامی
بسیار جالب و زیباست
ولی بزرگوار
اصل شعر خیال انگیز بودن آن نیست؟

کدامین فصل


اسمش فصل وصل است


فصلی که مرا به تو برساند.......................

قشنگ نوشتی....خوبه ...اینم آآآآآآآآآآآآآآآآآفرین
اما مواظب خودت باش ...یک کم زوده ....پیر میشی از حالا مهدی جان

درود بر شاعر جوان

درود بر قلم پاک و سبزت

احسنت شاعر گل...تلاش تفکر مطالعه....

............ ......................
درود همشعر خوبم
زیبااااا بود
آفرین
............. ..........................
روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: « شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»

سلام مهدی جان داداش گلم
خیلی خوب و عالی بود
لذت میبرم شعراتو میخونم
ایشالله

ایشالله یه روزی تو اوج ببینمت با تلاش و کوشش

سلام و درود بزرگوار
از خوانش این شعر زیبا لذت بردم
زنده باشید و بسرایید

احساسی نابی در هر مصرع جاریست

آفرین

مهدی جون احساست بسیار زیبا و دوست داشتنیه چون بکر هستش هر شعرت از قبلیش بهتر میشه ادامه بده

با درودی صمیمانه به شما و

احساس و کلام دلنشین شما ...

موفق و پیروز باشید ...

سلام
بسیار زیبا و دلنشین بود
مانا باشید