سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 14 خرداد 1403
  • رحلت حضرت امام خميني -ره- رهبر كبير انقلاب و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران، 1368هـ ش
  • انتخاب حضرت آيت الله خامنه‌اي به رهبري، 1368 هـ ش
27 ذو القعدة 1445
    Monday 3 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۱۴ خرداد

      دا تنگ دردم!

      شعری از

      از دفتر شعرناب نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ ۱۶:۵۵ شماره ثبت ۱۹۶۹
        بازدید : ۷۵۷   |    نظرات : ۱۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر

                        
      تورا گویم،که دردات رابه مفتی،
      به همراه خودت آسان فروختی!

      نداری درد چون، ازعلم لُختی،
      ز بس سفتی، درآتش هم نپختی!

      درست ازمایه پایه بی حسابی!!
      ولی اهل بمی و دور قابی!

      درست ست از برون ات باحجابی،
      ولی عریان درون و دل خرابی،

      به درد حتی بفرمایی، نگفتی!
      ز بس از پوست وازلاشه کلفتی!

      کنی کفران و شکوه از خداوند،
      که شب اندک بود،بآنی بود بند!

      ز بس در نازو نعمت می دهی لم،
      نمی دانی که شب سال ست یا دم!

      و می گیری برای شام ماتم!
      که عمرشب چراباشد،همه کم؟!

      نداری آگهی از حال درویش؛
      که ازبوق سگان تاگرگ بامیش،

      شب اش مانند صد یلدای تیره ست،
      و چشم اش تاابد برشرق خیره ست!

      مگر نشنیده ای مولی(ع) بفرمود:
      که ایمان را کُنَد، سرمایه،نابود.

      پژواره
      =================
      این مثنوی ناقص و معیوب هم تقدیم می کنم به سالی که آمدنش مبهم است!
      ...

      آرِزوی تازِگی دارم ز سال!
      تا رهیم از ژنده سالِ پُر ملال،

      سالِ آید ولی در فکرِ خویش!!
      هست و گویم ای خوشا بر سالِ پیش!

      ژنده سال از سالِ نو رَم می کنَد!
      قامَتَم را فقرِ نو خم می کنَد!

      لیکِ از لُختی من اندر ماتم ام!
      هم ز مرگِ سالِ کهنه در غم ام!

      ناتوانم یک عدد آبِ نبات،
      گیرم از بهرِ زن و فرزندِ لات!!

      لیکن آن زالو که خون از من خورَد!
      بهرِ فرزندنِ بی علم و خِرَد؛

      هر مدیری را به رشوه می خَرَد!
      کودکش با رشوه بالا می روَد!

      وانگهی از بهرِ فرزندانِ لوس!
      زانتیایی می خرَد همچو عروس!!

      تا برانَد بی خیال و نا پسند!
      هم بیازارد حقیر و مستنمد!
      ===============
      نسیه داده نمی شود!
      ===============
      فی البداهه ای و برگ سبزی است تحفه درویش!

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

      Guest

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0