سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 2 خرداد 1403
    15 ذو القعدة 1445
      Wednesday 22 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲ خرداد

        رنج

        شعری از

        داریوش خطیر

        از دفتر آویشن نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ ۱۹:۰۵ شماره ثبت ۱۳۱۲۳
          بازدید : ۱۰۳۰   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر داریوش خطیر
        آخرین اشعار ناب داریوش خطیر

        قرن ها هراسیدیم
        از ننگ های بیرنگ
        ذهن های خسته
        دوزخ های ذهنی
        و دروغ های مالامال از وحشت


        سال ها بیمار شدیم
        از دست کوتاه
        و نخل بلند



        بارها به سایه پناه بردیم
        سیاهی
        و کورسوهای بی روزن
        از بی صدایی
        گل های غرقه به خون



        دل خوش بودیم به قصه های آسمان
        شاد می شویم
        از هزل
        و بی عفتی دیگران
        به خشم می آییم
        از جسارت همسایه
        و بی دست و پایی دوست


        تاب آوردیم
        رنج و تنهایی
        خورشید را
        ماه را
        بر گرده کشیدیم
        صلیب را بر جلجتا
        شوکران را به لب
        رهایی در نادانی
        و شرف داشتن تشنگی



        رنگ رنگین کمان را فراموش کردیم
        و بوی آویشن
        و سحر روسری سفید را





        از فردا  ما را ترساندند
        برای امروز
        که به کام شان باشد
        و فردا به نام شان





        از رنگ ها فراری یمان دادند

        تا به درو گل ها بنشینند

        ما را از مرگ هراساندند

        تا

        دکان تابوت فروشی ایشان

        پر رونق باشد

         

         

        در غروب آتش و خشم گله های رام

        بازیچه

        ناخدایان بی کشتی شدیم

        امروز را

        فدای فردا کردیم

        و دیروز را باختیم

         

         

         

        از فرزندان پولادین کسی نمانده

        فرزندان

        نبرد پولاد و و پتک

        زاده نمی شوند

        مگر عاشق شوند

        و تحمل پتک را

        و ضربه های فردا را

         

         

        در تلاقی آهن و چکش زاده می شویم

        اگر

        دل به گل های زمینی بدهیم

        و شنیدن مستانه شقایق

        و

        دیدن بی مرز مریم

         

         

         

        گریزی نیست

        از گردش ثانیه ها سربی

        و بی اطلسی

        من

        و

        تو

        فرزند

        شراره های آتشیم

        با

        رسوایی های دل

         

         

         

        نگران نخل ها نباش

        غمگساری

        و میگساری ما

        به پایان نمی رسد

        مگر

        تو

        دست در دست

        رنگین کمان بگذاری

        و لب

        بر لب آویشن

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1