شنبه ۸ ارديبهشت
|
دفاتر شعر لیلا غفاری، بهار محزون
آخرین اشعار ناب لیلا غفاری، بهار محزون
|
خواب دیدم
خواب دیدم که باغ پاییزی
خواب سبز بهار را میدید
کودکی با سبد به دامن شب
میدوید و ستارهها میچید
خواب دیدم که دست سبز پدر
شد بهار و سبد سبد گل داد
مثل یک قاصدک به وقت سحر
پر کشید و ز بند شد آزاد
خواب دیدم که گردبادی تند
خانهمان را ز ریشه ویرانکرد
ابرها روی ماه را پوشاند
خیمه زد ارتش سپاه زرد
خواب دیدم پدر کبوتر شد
باغمان پر شدهست از فریاد
گردبادی به شاخهها پیچید
خواب دیدم که آسمان افتاد
خواب دیدم که چرخ نخریسی
در کنار اتاق مادر بود
خانهمان سرد و خالی از شادی
آخرین روزهای آذر بود
خواب دیدم که خواهرم در خواب
پدرم را صدا زد و نالید
مادرم مهر بر سرش تاباند
خواب دیدم که آسمان بارید
بلبلی روی دار حلقآویز
چشمها منجمد ز نفرت پر
دورهگردان به کوچه آمدهاند
قیمت سنگ گشته دانه دُر...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش برگشتید
چهار پاره ی زیبایی بود
آفرین ها
فقط جسارتا در مصراع
خیمه زد ارتش سپاه زرد
وزن مخدوش است
بمانید به مهر و بسرایید