محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
24 شوال 1445
Thursday 2 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت
Find my heart with your breath, with the scent of spring flowers
فریادِ کشتهیِ خفقان ، لال نیست هست ؟
لباسِ هومدلی دِ وَر نَکِردی
به بختِ خودم قانعم گر نشد !!!
یوسف شدی تا پس زنم شاه و زلیخایت شوم
آینه از دستم افتاد و شکست
جمع کردم آنهمه آئینه را
اهل دل را جز رخ یار هم رهی نیست
جز ز عطرش در سر از او آگهی نیست
دل به دل رازش عیان گشته به عال
جامانده ز بستانم به باران نرسیدم
زنهار زان مرحله بازان به یاران نرسیدم
از اشارت عش
این قلب خستم انگار دیگه توان نداره
جوانی رفته و نایی نمانده.....
در نگاهت گُلِ من حسِّ خوشایندی است
کبر دانی ایدل از بیماری است
حیله ورزی آفت هوشیاری است
بند غم بر خود تنیدن راه آزادی نبود
از همان اول کسی دلواپس شادی نبود
دشت ما با نغمه های بلبلان سرزن
الا ای پیر فرزانه
منم بد مست سر نشناس و پا نشناس و دیوانه
منم بر آن کلید کعبه عشق تو دندانه
خدا ر
داره کم کم عطر موهات روی شونم می میره
تقدیم به همه ی پدران نازنین
در شهری
که "عشق"
بازیچه ی
مردمان ِ بغال است!
برو ای خندهٔ مستانهٔ او سر به سرِ من نگُذار
مرا می شنوی ای عشق
من از دیار مهربانیم
من آشنای دیرین محبتم
من صدای گذر نسیم از میان گندم زار را
چی شده ، خجسته شده آدم ،
نِی همبون میزنه ؟
غزلی با ۱۱ قافیه همسان
برای اولین بار
تو امید منی ای یار سرکش
برو آن روسری ات را ز سر کش
نگرد
🌹من در خیال ماندنت ماندم ولی.........
ساز غزل با دل من کوک نیست
دلتنگیِ به تنگ آمده بود
از عقربه ی ساعتی که...
می روم ، همراهم نیستی
می آیم ، نزدیکم نیستی
رویا نیستی
حقیقت نیستی
قطعا فکر آشفته ی منی که همچنا
عیدانه ایست، بلکه بگیرد به فال نیک
ای معتمد، تو را به خدا زودتر ببر
در دست ابالفضل، عَلَم بود حسین بن علی را
در دست حسین بن علی آخته امّا علم شاه
آمد بهار و نغمه ی دل آه می خواهد هنوز
نمی دانم چه می بینید ، دلم بس تنگ می بینم
با تمام زخم هایم روی پا هستم هنوز
و باز برگ درختان توت بارانیست
باور از بودنِ خود سیر شود می میرد
باید برای قلب پرنده دعا کنیم
دیگر حوضی نیست تا برایت شکوفه ی لبخند بگیرم
روی ریلِ زندگی لَنگِ قطارِ بعدی ام
میتوان با اخم تو یک جنگ را آغاز کرد
میراثم از مخیّله، تاجی ز خارهاست
در رگ رگِ جوانی من میدود زوال
🌹کاش آن لحظه که چشمم به تو افتاد🌹
چون درختِ بی زبانِ زبان گنجشک ،
یادگاری مانده بر تن ، جای چاقوش
بر در، تو چرا ماندی؟ برخیز بیا در بر!
گر نیابی مرهمی زخمت به اب دیده شور
مثلبارانیبهاریتاشودغمازتودور
نور چشمیغرق تاریکی نخواهم،
گر نالۀ بی کسان شنیدی مردی
زنجیرِ هوس اگر دریدی مردی
بی منّت اگر به دادِ مرغی ناکام
در سیطرۀ قفس،
هها با جانِ خود دور از رخِ جانانِ خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جانِ خود کردم
طبیبم گفت در
و مرگ هم
نمی تواند مرا
به انتهایم گره بزند...
تا که ساقی از در میخانه رفت
شوق پرواز از دل دیوانه رفت
دراین سکوت شب شکن
سجاده چون مُسَکنی ست ، تب شکن
گذشتی از من عاشق به آسانی......
گویند که شیراز تمنای بهار است
ما از تبار حس و هنر شعر و شبنمیم
خوشا دمی که به غیرت غرور برخیزد
در باور من شنبهی آغاز تویی
هنوز
سرانگشتانم
تو را
به خاطر دارند...
✍️ترانه سرا: م.مدهوش(❤️Everheart)
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی☄️
صبرم تا به کی باده نوش سحرت باشم
تا ۳
وقتی دنیا تمام می شود....
مجموع ۱۲۳۷۸۱ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک