سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شتر در خواب بیند پنبه دانه !!!!
        ارسال شده توسط

        منصور شاهنگیان

        در تاریخ : يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳ ۱۳:۳۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۴۱ | نظرات : ۳

         
         
        با سلام :
         
         با شما  عزیزان بودن چقدر خوب و افتخار آمیز است ...
        دوستانی که ندیده ای ولی انگار سالهاست ، با آنانی ...
        و این معجره ی تکنولژی اخیر است ، یعنی فضای مجازی ... و صد البته زحمات شبانه روزی و متعهدانه ی مدیریت ِ دلسوز ِ دلسوخته ...
        این خواب را برایتان تعریف نموده ام ، قبلا ...
        ولی برای آخرین بار ، کامل شده ء آن تقدیم میشود ...
         
        خواب شیرین یا تلخ ؟
         
         
        پریشب بود خوابم را به زیبایی سحر کردم 
        چه خواب حکمت آموزی ، که آنرا من، ز بَر کردم
         
        به یکباره خودم را در لباس ِ حاکمی دیدم
               و جمع ِ شاعران ِ نخبه را ،یکجا ، خبر کردم
         
        ز یکسو حافظ  ُ  فردوسی ُ  خیام ُ  مولانا
             دگر سو هم ، به بابا طاهر ِعریان ، نظرکردم
         
        چنان ژولیده ُ عریان ُ غمگین بود ُ افسرده
            که من هم آشکارا ،چون رعایا  دیده ،تَر کردم
         
        وزیران را بفرمودم که خلعت ،بهر ِ او  آرند
             تَفَقّد کردم  ُ  همیان ِ او را ، پُر ، ز ، زر  کردم
         
        و شعر ِ مرگ پروین را به روز ِ پُرسه ء سیمین
             به سنگ ِ قبر او حکّ کردم ُ رو ، بَـر قمر کردم
         
        به آرامی قمر را پیش خود خواندم و فرمودم
            بخوانَد چون گذشته ، امر بَر مرغ ِ سحر کردم
         
        چنان شاهان کشیدم من یکی زنجیر در ایوان
            و عدل ُ  داد را ، در کشورم ، گسترده تَر کردم
         
        به خود گفتم چه کم از امپراتوران چین دارم
          و دیوار عظیمی ، من  ، به نامم ، مستقر کردم
         
        تزار  ِ روس را بر لغو ِ پیمان ِگلستان امر فرمودم
            و سهم ِ  آب را ، افزون ، به دریای ، خزر کردم
         
        نمی دانم چه شد حالم که یکباره هوس کردم
         خورانم قهوه ای بر دشمنان ُ یاد از عهد ِقجرکردم
         
        برای عبرت ِ مردم ، مثال ِ فرّخی ، من هم
         دهانی دوختم ، وانگه ز شهرش ، در به در کردم 
         
         
        از این فرمانروایی ، دستها بر سینه ، آهسته
          شدم ، خودکامه و دنیای دون را ، پُـر ، شرر کردم
         
        دمادم ، زیر لب در خواب با افسوس می گفتم
            چرا با مردم ِخوبم ، چنین ، خصمانه ، سَر کردم
         
        چه رمزی دارد این قدرت ، که سازد طُرفَتُالعینی
           من ِ دل رحم را ، آنسان ، که با نوع ِ بشر کردم
         
        به بیداری چنان از ظلم خود ، شرمنده گردیدم
          که صد ها بار ، عفو ِ خود ، طلب از ، دادگر کردم
         
         
        یا حق ...
        ضمنا چندیست،
        تحت تاثیر ِ این خواب قرار گرفته و نمی دانم چرا این بیت را مدام ، با خودم تکرار میکنم که :
         
        شُتر ، در خواب ، بیند ، پنبه دانه 
         
        گهی لُپ لُپ خورد ، گه دانه دانه
         
        والسلام .
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۹۸۷ در تاریخ يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳ ۱۳:۳۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0