سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        سکوت سنگین میزبان شب!
        ارسال شده توسط

        یاسر رییسوند(پاییز)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳ ۲۳:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۲۱ | نظرات : ۰

        سنگینی سکوتی را که تا بحال حتی در قصه ها نشنیده بودم ، این بار در خلوت خود با تمام وجودم احساس میکنم. بقدری از این حجم نامتناهی در شگفتم که اصلا نه میدانم چه می نویسم و نه فکری پیوسته و منسجم در ذهن که قلم را در بند کشیده و قلم فرسایی کند! 
        آری اگر نظاره گر این دریای ژرف ندانستن گنگ خلوتم شوی دیگر مجالی برای گله از زیبا نوشتن را در خود نخواهی یافت! 
        بگذریم… 
        مانده ام با این وسعت مسطح و ناپیدای گم بودن در فضایی که غزل از آن تراوش میکند. 
        گاهی ادیبی اتفاقی با علم به این فضای خلا گونه مدعی میشود که تغزل را در امکانی دیگر میتوان نگاشت! گفته ای که حتی خود از شنیدن ش از دیگران باعث گردی چشمان ش می شود! 
        هر از گاهی به خواننده القا کردن این موضوع که بعضی مطالب را که در آغاز نوشته آورده ای نه مقدمه اند و نه هدفمند ،دشوار است! مانند الان من ،چیزهایی را که نگاشتم بر گرفته از آن سکوت وهم زاست که من تنها منتقل کننده ای بیش نیستم. 
        سردرگمی های مفرط که در این سکوت آدمی را به نوشتن جملاتی وا میدارد که در حالی یا جایی دیگر پیش نخواهد امد. گاهی سرشته ی کلام را گم میکند همانند وقتهایی که خیره دنبال خیابانی که در آن زندگی میکند میگردد! 
        حال این سکوت را در آن شب به میهمانی فرا خوانده ام. شب خود نیز تنهاست فقط در خیال مردمان است که مهتابی وجود دارد و ستاره ها. با آمدن شب یک آنی فکر کردم که دیگر طلوعی در کار نخواهد بود! 
        سکوتم از تنهایی نیز در آمد گویی آغوشش را از اینهمه خستگی از برای دلبر خود باز کرده بود! 
        وسعت این همه سکوت در سیاهی شب تا به آن سر دنیا هم رسیده بود! 
        در این وقت درد افزا بود که در ضمیر ناخودآگاه خود خدا را به کمک طلبیدم.که ای خالق! از مخلوق همان انتظاری است که از خود و توان خود نشان میدهد، ولی از تو که لایزالی انتظاری میرود که آدمی نیز از خود ندارد. 
        آرامش را در سکوت عاشقان پاک دل و نیک سیرت ات روا بدار

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۹۱۴ در تاریخ دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳ ۲۳:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0