سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      دکلمه ی شعر کوچه فریدون مشیری با صدای بهناز لامعی
      ارسال شده توسط

      بهناز لامعی

      در تاریخ : پنجشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۳ ۲۱:۴۲
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۷۰ | نظرات : ۰

       
      لینک دانلود
       
       
      کوچه
       
      بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم،
      همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
      شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
      شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.
       
      در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
      باغ صد خاطره خندید،
      عطر صد خاطره پیچید:
       
      یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم
      پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
      ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
       
      تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
      من همه، محو تماشای نگاهت.
       
      آسمان صاف و شب آرام
      بخت خندان و زمان رام
      خوشۀ ماه فروریخته در آب
      شاخه‌ها  دست برآورده به مهتاب
      شب و صحرا و گل و سنگ
      همه دل داده به آواز شباهنگ
       
      یادم آید، تو به من گفتی:
      ـ «از این عشق حذر كن!
      لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،
      آب، آیینۀ عشق گذران است،
      تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
      باش فردا، كه دلت با دگران است!
      تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!»
       
      با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ - ندانم
      سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم»
       
      روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،
      چون كبوتر، لب بام تو نشستم
      تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم . . .»

      باز گفتم كه : «تو صیادی و من آهوی دشتم
      تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
      حذر از عشق ندانم،
      سفر از پیش تو هرگز نتوانم،
      نتوانم«!
       
      اشكی از شاخه فرو ریخت
      مرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت . . .
       
      اشک در چشم تو لرزید،
      ماه بر عشق تو خندید!
       
      یادم آید كه: دگر از تو جوابی نشنیدم
      پای در دامن اندوه كشیدم.
      نگسستم، نرمیدم.
       
      رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
      نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
      نه کُنی دیگر از آن كوچه گذر هم . . .

      بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!

      فریدون مشیری
      از مجموعۀ «ابر و کوچه»
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۱۳۳ در تاریخ پنجشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۳ ۲۱:۴۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0