بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب خدمت فرهیختگان عزیز و ارجمندم
چهارمین جلسه را به لطف یزدان پاک شروع می کنیم. خدا را شاکرم در جمع شما خوبان و فرهیختگان ارجمندم حضور دارم.
بحر متدارک : بحر متدارک بیشتر از بحرهای عربی محسوب می شود و شمار بسیار کمی از اشعار فارسی در این بحر سروده شده است و مبتنی بر فاعلن و زحافات آن می باشد.
چهاربار تکرار فاعلن:
فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن : بحر متدارک مثمن سالم
مثمن است چون هر بیت هشت رکن دارد، سالم است چون اثری از زحافات نیست، بحر متدارک است چون ارکان مبتنی بر فاعلن می باشد.
مثال)
خورده تاب از خم دلستانت کمند
گشته آب از لب در فشانت گهر
مثال)
چون رخت ماه من بر فلک مه نتافت
بر درت شاه من جز ملک ره نیافت
مقطوع : مقطوع یکی از زحافات است. آخرین حرف ساکن از افاعیل اصلی را حذف می کنیم و حرف متحرک قبل از آن را ساکن می کنیم.
از مستفعلن، نون ساکن آخر را حذف می کنیم و حرف متحرک قبل از آن یعنی حرف لام را ساکن می کنیم بنابراین خواهیم داشت مستفعل که همان مفعولن می باشد بنابراین مفعولن مقطوع مستفعلن می باشد.
همچنین اگر از متفاعلن، نون آخر را حذف و لام را ساکن کنیم متفاعل حاصل می شود که همان فعلاتن هست بنابراین فعلاتن مقطوع متفاعلن است.
و اگر از فاعلن، نون آخر را حذف کنیم و حرف لام را ساکن کنیم فاعل حاصل می شود که همان فع لن هست. بنابراین فع لن مقطوع فاعلن می باشد.
همچنین در جلسه قبل آموختیم که فع لن اثلم فعولن نیز می باشد و این دو را نباید با هم اشتباه گرفت.
فاعلن فع لن فاعلن فع لن: بحر متدارک مثمن مقطوع
این بحر از اوزان دوری محسوب می شود. همانطور که سابق بیان شد در وزن دوری در میانه ی مصراع توقف داریم. این وزن بسیار خوش آهنگ است.
مثال)
جان من مستان، دل ببر خون کن
این چنین باش و دَردَم افزون کن
مخبون : به حذف حرف ساکن دوم خبن می گویند. برای مثال اگر از مستفعلن حرف دوم ساکن که سین هست را حذف کنیم مُتَفعِلُن باقی می ماند که همان مفاعلن هست بنابراین مفاعلن مخبون مستفعلن است. همچنین اگر از فاعلاتن حرف ساکن دوم را که الف هست حذف کنیم فعلاتن ایجاد می شود بنابراین فعلاتن مخبون فاعلاتن است.
اگر حرف ساکن دوم(الف) را از فاعلن حذف کنیم فعلن باقی می ماند بنابراین فعلن مخبون فاعلن می باشد.
فعلن فعلن فعلن فعلن : بحر متدارک مثمن مخبون
مثال)
دلِ من دلِ من دلِ من بَر تو
رُخِ تو رُخِ تو رُخِ با فَرِ تو
نکته) یکی از اختیارات وزنی شعر ایرانی را قاعده تسکین می دانند. قاعده تسکین این است که به جای دو هجای کوتاه کنار هم از یک هجای بلند استفاده کنیم. بنابراین در وزن فوق می توانیم به جای فَعَلُن از فع لن استفاده کنیم. حالا اگر یکی در میان از این اختیار استفاده کنیم خواهیم داشت : فع لن فعلن فع لن فعلن
و اگر هم از فع لن که مقطوع متدارک هست و هم از فعلن که مخبون متدارک هست با هم استفاده کنیم خواهیم داشت :
فع لن فعلن فع لن فعلن : بحر متدارک مثمن مقطوع مخبون
این وزن جالب و خوش آهنگ است و دوری است
مثال)
سلطان منی، سلطان منی
وندر دِل و جان، ایمانِ منی
و اگر قاعده تسکین را در همه ارکان اعمال کنیم خواهیم داشت :
فع لن فع لن فع لن فع لن :
که این وزن را هم متدارک مثمن مقطوع نامیده اند چون تنها از زحاف مقطوع استفاده شده است اما بهتر آن است که با توجه به قاعده تسکین این سه وزن را در یک تراز قرار دهیم و در حالت کلی تر این سه وزن را زحاف خبب از بحر متدارک می گویند.
مثال)
چون دل جانا بنشین بنشین
چون جان بیجا بنشین بنشین
بلکا دلکا کم کن یغما
ای خوش سیما بنشین بنشین
تمرین1) وزن کتاب شیر و شکر شیخ بهایی را بررسی کنید.
تمرین2) زحاف خبب از بحر متدارک چند نوع وزن می سازد؟(با توجه به ترکیب فع لن و فعلن در یک مصرع حساب کنید)
تمرین3) وزن مصرع <<عشقم فزون کن، عقلم جنون>> را بررسی کنید.
پی نوشت:
1) نگران زحافات نباشید به وقت مناسب موضوعش را کاملاً برایتان توضیح می دهم.
2) احتمالاً مابقی مباحث را بعد عاشورا شروع کنیم. البته بنده جلسه آینده را نیز آماده کرده ام.
3) من تمایل دارم این آموزش ها پرشور و با جدیت پیگری شود لذا خواهش می شود عزیزان و بزرگواران همراهی کنند. اساتید و فرهیختگان ارجمندم اگر اشکالی می بینند گوشزد نمایند و اگر سوالی هم بوجود می آید در حد بضاعت علمی در خدمت عزیزان ارجمندم خواهم بود.
4) از تقطیع، از بحرها، از اختیارات، از اشکالات وزنی و غیره بپرسید.
ارادتمندتان محمدی
درودبرشما جناب محمدی بزرگوار
خداقوت وممنون بابت زحمتی که می کشید
استفاده کردم مثل همیشه ازکلاس درستان
ان شاالله که اجرزکات علمتان راازخداوندبزرگ بگیرید