سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 اسفند 1402
  • روز ملي شدن صنعت نفت ايران، 1329 هـ ش
10 رمضان 1445
  • وفات حضرت خديجه سلام الله عليها، 3 سال قبل از هجرت
Tuesday 19 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    سه شنبه ۲۹ اسفند

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    سجده عشق
    ارسال شده توسط

    پریسا کلهر

    در تاریخ : پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ ۰۴:۳۲
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۴ | نظرات : ۰

    بار دیگر چشم که گشودم مرد را ندیدم،خوف از
    چهرش در ذره ذره وجودم جاری بود .ولیکن قادر به
    حرکت نبودم و پای گریز نداشتم...
    سیاهه ای بود گشادم و قرائت کردم کمی آسوده خاطر
    شدم یا نمیدانم گویی ، برایم چندان اهمیت نداشت که
    من نیز مبتلا شوم پی آن بودم که هر آن چه زود تر
    خلاص شوم و غزل خداحافظی را براین گیتی قرائت کنم!
    گویی ساعتها گذشت مرد وارد شد فارق از قسمتی از
    چهره اش که بر اثر بیماری کرخت شده بود،سیمایی
    زیباداشت چشم و ابروی سیاه و مویی سیه و سپید
    که چون دریایی مواج تا اندکی نزدیک به شانه هایش
    خود نمایی میکرد...
    به نشانه سلام سر خم کرد و پاسخ دادم...گویی از
    این حالت آرام کنونی به عجب آمده باشد !با همان
    طنین دلنواز پرسید:
    _گمانم کمی بهتر شده اید...اینطور نیست؟!( و با
    چشمان نافذش کمی خیره بر سیاهه در دستانم شد)
    (دیده بر هم فشردم و بدون توجه به سوالش...لحنی
    رنجور گرفتم و گفتم)+چرا نگذاشتید به حال خود
    بمیرم؟!
    _قتل نفس کار ناشایست وحرامی است!خدای عزو
    وجل به پرهیز از آن تاکید کرده است.
    (سر بر گنداندم و تلخ شدم)+تو چه می دانی که آن
    خدایی که از آن سخن به میان می آوری مرا چون
    گوسفندی در میان گرگ هایش رها کرد و هر آنچه
    صدایش کردم مرا ندیده گرفت ؟!
    (تبسمی در چهره اش نقش بست)+مگر جز این است
    که او گفته است که دعا های مارا آن گونه که به سود
    ماست اجابت میکند؟! شکی در آن نیست که تو چیزی
    طالب شدی که مضر تو بوده است!
    (هر آنچه سخنانش آرامم می کرد و ندامت مرا برای
    اینگونه سخن خطاب با خدایی را بر می انگیخت اما
    باز...)+چیزی بجز عشق از او نخواستم؛عشق مضر
    است؟!
    (به نشانه تایید سر بجنباند)_آری عشقی که آدمی را از
    خود و خدای خود وز عشق حقیقی به سمت پرتگاه
    کشد مضر است!
    به راستی عشق حقیقی چه بود؟!
    (پندار اندیشه ام را شنیده باشد)+عشق حقیقی
    عشقی خالص و ابدی است عشق واقعی میان خدا و
    بنده است،عاری از کلک و دروغ و بی وفایی...
    (فواصل بین سال های عمر او با من گمانم به انگشتان
    دست خطور میکرد ولیکن پندار بر آن می رفت که
    فردی سخن میگوید هزار ساله یا محتمالا گوش من تا
    کنون، چنین سخنان نافذی ز کسی نشنیده بود کلماتی
    ساده و کم به زبان آورده بودولیکن من متحثر شده
    بودم )+یعنی عشق غیر از خدا شهوت است یا نتوان
    نام عشق بر آن گذاشت؟!
    (لبانش با تبسمی تلخ دمخور شد)_ای چنین نیست
    عشقی که تورا از خدا برحذر دارد عشق نیست بازی
    ابلیس با روح و روان است! هرگز آن زمان که دلداده
    معشوق خود بودی یادی ز خدا کردی؟!در گناهان با او
    که شریک شدی،اندک ذره ای ناچیز خیر ز خدا طلب
    شدی؟!
    (چهره ام گر گرفت آخر او ز کجا شستش باخبر بود ؟!
    با لحنی مبهوت و گنگ زمزمه کردم تو ساحره ای بیش
    نیستی!)
     
    **پریسا کلهر**
    بخشی از داستان "سجده عشق"

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۱۳۶۲ در تاریخ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ ۰۴:۳۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0