محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 8 ارديبهشت 1403
19 شوال 1445
Saturday 27 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۸ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ گل آفتاب شاعر محمد ایثاری نیا (جوینی)
خدایا هیچ کس را
"تن" بیمار و
"کیسه"بیمار مگردان....
به حالِ "دل "
بارید ابرِ آسمان
چتری بیاور....
گام به گام
سال را به آخر رساندن
قرار نیمه تمام
کلاس نرفتن ......
هیچ گاه
دیر نمی شود رفتن.....
واژه به واژه
نوشتیم
سرنوشتِ دفتر زمستان....
پنهان رخ خورشید
پس آن همه
سیاهی ابرها
به سان
گیسوی مشکین میترا
نقاب از چهره
برگیرد
به امید ر
دستان ناز تو
می زند
نقش خاطره
بر تار و پود
عاشقانه ها....
امید ،
شوقِ بی تابِ آفتاب گردانی ست
در هجوم هوای نا پایدار
با طغیان رودخانه ها
حوصله ی سدها هم
سَر ریز می شود گاهی ......
بهار
تولدی ست دوباره
آغازِ رویشِ جوانه ها
فصلِ شکوفائیِ عنچه ها....
بخاری هیزمی
در شب های سردِ زمستان
و شب نشینی خانواده
دور کرسی......
خدائی که بود نقاش زیبائی ها
روی بوم زندگی
تصویری کشید بی نظیر
برای تمام فصل ها...
مسلمانا
گوئیا امسال
خود ، قربانِ حاجی شدی
نفس خویش را بریدی و
صافی شدی.....
کودکی که
"دنیا شبیه نقاشی هایش نبود"
انسانیت خوابیده است آنجا
یا مست است سیاست را؟...
سال ها
هر روز ورق زدیم
دفتر زندگی را برگ برگ....
بزرگ شده ام کودکی را
از پی کسب لقمه ای نان
پیش از بلوغ جسمی که کنده است جان...
بسان تو راه می رفتم
بسان تو سلام....
برای اینکه بگم بزرگ شدم
کفش هاتو پام.....
امروز
دل تنگِ کسی هستم
که بی دریغ بود
تمام دوست داشتن....
نوروزآمد
آغازِ روزی نو
برای مردمانی با عاطفه- غریب –
در زمانه ای – عجیب -
گام به گام
تا اینکه کُمِیتم نه لنگد
عرض زندگی ام طی شد به پام.......
زمین می بوسد
دستان بهاری که
فرجامِ زمستان را نوید می دهد.....
روز های آخر سال
قرار نیمه تمام همکلاسی ها
برای نرفتن به مدرسه.....
هوای دل انگیز ابریِ بهار
به انتظار گونه های تو
جاری می شود
با
جا خوش کرده،
چیزی درونم...
که می خواهد
بشکافد سینه ام ر
دفترِ سرنوشت
که نوشته اند درآن
سرشت ما
گشوده است روزگار.....
کاخِ آز
بنا شود بر خرابه های صداقت
در زمینی که به جا مانده از مناعتِ طبعِ من و تو هنوز....
حَک خواهم کرد نامت را
بر کتیبه ای
از جنسِ عاطفه
تاگواه
باز می کنم
پنجره ی خانه ی
قدیمی را.....
سال هاست
حیران وادی عشقم ....
هزاران نکته پنهانست
در زلف سیاه تو...
زمستان آغازیست
برای دانه های خفته در خاک
تا رویشِ آرامِ جوانه هارا
پیوندی جاودانه بخشند
با فصل
آخر هم ازعشق به دلدار ,نگفتی رفتی
ازغصه ی مجنون گرفتار ,نگفتی رفتی
زندگی شاید
تکرار گذر از
فصل هاست...!
سهم من از زندگی چیست؟
نوازش دستا نم
بانسیم تو
قبل از ش
زمان می گذرد با شتاب
وقت تنگ است...
دفترِ سرنوشت
که نوشته اند درآن
سرشت ما
گشوده است روزگار.....
زمستان تفسیرغم چشمان تو ست.....
پائیزِ قشنگِ رنگارنگ
دقایقی چند بار سفر
خواهد بست....
زمین...!!
اين فرش رنگارنگ
آخرین برگ های پائیز را
می گست
پائیز هم
اگر مهر زیبایش نبود...
هنوز باورم نیست که
بهارم خزان گشت و.....
لقمه ای نان روغنی
لب تنور داغ سنتی
کمی کره محلی و ......
گلِ سیمایِ ِ دختِ مهر
پژمرد به دستِ شقاوتِ حماقتی که بی انتهاست...
دیروز
خورشید را در نینوا
به مسلخ بردند و
خاندانش به اسیری شام....
چلیپا
مقدس از روح خدا و
دار محبوب
ازسِرِّ اناالحق
آفتاب به آرامی
غروب می کند و
- دشت -
مسافران روز را بدر
و چه زیباست
عشق
به سادگی و بی رنگی....
بانوی من
هر روز و هرشب
کوچه آشتی کنان محل را
دوره می کنم.....
طلوع خورشید
و غروب آفتاب،
شوخی تلخ و تکراریِ
آسمان است با من ......
برای جبران کم آبی رود ها
بسیج می شوند
تمام سد های عالم
بی تو زلفِ پریشان و
سلسله ی موی دوست
بهار با تو زیباست
وقتی فرجام عشق را
پروانه شدم ، دور تو گشتم
سوختم و ساختم ای جان من....
ازسادگی من
همین بس
که باورم شد بازگشت تو
تو که باشی
تمام غروب ها را
دلگرم و عاشقم
وقتی آسمان
برای فردایِ جاده ای
که تو رهگذرِ آن هستی
قرار بارش برف گذاشته
غروب
تفسیرِ غم انگیزِ چشمانی ست ...
می گویند که تو
در دل جای داری...
غروب هر آفتاب
می خواند قصه رفتن تو را
وقتی تو باشی و
یک استکان چای داغ.....
عشق یک مرد
در خانه ای کوهستانی
که بود معماریش سنتِ یوش....
از دیدگان تو
جاری شد بهار...
حال که باران
تمام یادگاری هایت را......
وصال تو
برای من
از جنس نیازی است
هوای دلپذیر پائیز
به آرامی می خواند تورا
ونم نم قطره ه
ازامشب
تمام پائیز بارانیست
جنگل را مه گرفته و
دریاتوف
با وجود برف و سرما
اما هنوز
پائیز
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک