جمعه ۱۱ آبان
جان لیلی شعری از سجاد بحری
از دفتر شعرناب نوع شعر تصنیف
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۲۳ شماره ثبت ۹۲۵۹۵
بازدید : ۴۶۱ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب سجاد بحری
|
تو هوس انگیز ترین کسی بوده ای،که تا به حال دیده ام
چشمان ظریف و ناز تو را،در خواب و رویاها دیده ام
لعل لب سرخت را ارزو دارم،من را برسان به ارزویم
با من که جان و روح و دنیایم تویی،اری تویی تو ارزویم
شب که میشود،رو به اسمان میکنم،تو همان ستاره سهیلی
منه بخت برگشته چه کنم،که بختم را دزدیده ای جان لیلی
سرت شرط ها که بسته بودم،گفته بودم تو می آیی
زندگیم رفت بر باد و دود شد،ای جان لیلی تو چرا نمیایی
مژده داده بودم تمام شهر را،گفته بودم اذین ببندند
سر راهت را،گلباران کرده بودم،قدمگاهت را با گل ببندند
عطر تنت از،فاصله ها به مشامم میرسد،مجنون میشوم
خاطر چشمانِ سیاهه ساده ات را،من بسی گران میخرم
سال ها گذشت و روز ها برفت،موهای سیاهم سپید گشت
چشمانم به انتظارت مانده بودند،چشمانم هم سپید گشت
عمر و جوانیم را،پای عشقی داده بودم که،سرانجامی نداشت
من بوده ام مجنون،که مردم مجنون را،مجنون گذاشت
قصه عشق پاک من و تو،درست است سرانجامی نداشت
اما شهره شهر شده ایم،قصه ما از،لیلی و مجنون کم نداشت
|
|
نقدها و نظرات
|
با عرض سلام و ادب خدمت استاد استکی بزرگوار استاد شما در ارسال جمله بسیار زیبا و دلنشین بود به واقع بسیار سخاوتمندانه عمل می فرمایید. حال آنکه بسیاری از شعرگونه ها نیاز به چکش خواری دارند تا تمجید. سپاس از شما | |
|
درود جناب پاشایی تشکراز توجه و دقت نظرشما کمترین وظیفه اش راانجام می دهد چیزی که می نویسد همان احساس درونی است این سروده به دل نشست اگر عیب و ایرادی دارد مانع از دلنشین بود ن آن نیست اساتید بزرگوار هستند کمترین شاگرد کوچگی است تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف منظور مصرع را که متوجه میشوید | |
|
واقعیت استاد من از شعر و شاعری سر رشته ای ندارم انچه مینویسم از درونم سرچشمه میگیرد و طاقتش را به دستانم میدهد تا با تراوش مداد بر روی کاغذ خط خطی های کوتاهی را تقدیم چشمان ظریف و دقت بین شما عزیزان کنم. اگر اشکالی هست به بزرگواری خودتان ببخشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود