سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
    27 شوال 1445
      Sunday 5 May 2024
      • روز جهاني ماما
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۱۶ ارديبهشت

      \ کوچیده \ و \ مادر \ _ یک غزل و یک سپید

      شعری از

      عیسی نصراللهی ( سپیدار )

      از دفتر ونداد نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ ۲۳:۵۸ شماره ثبت ۶۳۰۸۷
        بازدید : ۵۵۹   |    نظرات : ۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر عیسی نصراللهی ( سپیدار )

       
      چه زمان خواهم مُرد؟
      بر زمینی افسون
      لا به لایِ گَوَنِ پاییزی
      با همان دغدغه یِ دوشینه
      در سرازیریِ شرق
      هم نوا با نفسِ وحشیِ باد
      ( شوق خورشید،به خَرمَن گَهِ دی
      بیست اسفند و یا سیزدهِ مِهر؟
      آن زمان خواهم مُرد :
      که سپیدار به آغازِ غروب
      لا به لایِ گَوَنِ پاییزی
      بویِ تنوره یِ نان
      رو به رویِ دو غَزال
      آسمان را به نگاه :
      آه_ ای کوچِ سرآسیمه یِ دشت
      بویِ مرغابیها
      سایه یِ ماهی ها
      آن زمان خواهم مُرد ....
       
       
       
       
      _______________
       
       
       
       
       
      شعرِ دوم _ " مادر " 
      ______
       
       
      بانگ میزَد ﭘﺴﺮﻡ ،بابا نیست 
      ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭِ ﻣﻦ " دریا " ﻧﻴﺴﺖ /
       
      ﺁﻥ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ
      غرقِ سیمایِ دل و شیدا نیست ؟
       
      ضَجّه ای زد و بگفت با تندی :
      دیرگاهی شده که رویا نیست/ 
       
      با دلی پُر زِ محبت گفتم :
      که چرا شاهپرِ زیبا نیست /
       
      ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﺍﺯﻟﻲ ، ﺑﻮﺩَﺵ ﻛﻪ :
      ﺑﺎﻍ ﻭ ﺑﺴﺘﺎﻥِ ﺩﻟﺶ، ﺷﻮﻻ ﻧﻴﺴﺖ/
       
      رویِ آن بارگهِ غمگینَش :
      پُر زِ حسرت شده ام،حاشا نیست/
       
      ﺭﺧﺖِ ﺁﻭﻳﺰِ ﺳﭙﻴﺪت را نیز :
      ﻣﺎﺩﺭﺕ،ﺷُﺴﺘﻪ،وﻟﻲ پیدا نیست /
       
      ﻳﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﻮﺩﻱ :
      ﺗﻨﮓ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ شد ،ﺣﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ
       
      مادرِ کودکِ من،یک شب گفت:
      باورِ عطرِ تَنَش،با ما نیست /
       
      روزگاری شده اینک گویم :
      مادرِ کودکِ من، " لیلا " نیست؟
       
      ﺑﻌﺪِ آن شب،همه فکرم، چرا ؟
      ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺴﺖ ﻭﻟﻲ" ﺩﺭﻳﺎ " ﻧﻴﺴﺖ...
       
       
       
      ____________________________
       
      شعر : عیسی نصراللهی
       
      پ.ن: 
      سه چهار خاطره از مادرم به یاد دارم ( چهارسالگی) _ با همانها دارم زندگی، و مُدام در ذهنم مُرورشان میکنم
       
      قدرِ مادرانتان را بدانید( همان افسوسِ بزرگِ زندگیِ من)
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۳۷
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و شورانگیز بودند
      خداوند همه گذشتگان این جمع خصوصا مادر حضرتعالی و پدر و برادر این کمترین را ببخشد و بیامرزد و قرین رحمت خویش سازد خندانک خندانک خندانک
      عیسی نصراللهی ( سپیدار )
      عیسی نصراللهی ( سپیدار )
      سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۲:۵۸
      سلام
      ان شاء الله خندانک
      ارسال پاسخ
      باقر رمزی ( باصر )
      دوشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۷ ۱۸:۲۰
      سلام و درود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      برای شما عزیز فرهیخته و هنرمند آرزوی
      موفقیت و بهروزی را آرزومندم
      سال نو را با پیشگیری و درک درست از آسیبهای اجتماعی پیش رو آغاز کنیم تا مبادا بین ما و کانون مهر و محبت
      خانواده و جامعه مان جدایی افتد
      آمین
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0