مادر مرده

درودبراستادبزرگوارم
بسیارعالییییییی
احسنت

پرسیدم آنکه می زندکیست گفتند
یک ادم مست مال مردم خورده
واقعا همینجوریه
کورخودشانن وبینای مردم

وعدل
چه مظلومانه گم شد
لابلای قوانین سیاه آدمها!
بداهه

درود استاد عزیز
بسیار زیبا و زیباست
مبین مشکلات جامعه

درود بر شما


بسیار ناب و زیبا

برقرار باشید

سلام و عرض ارادت استاد صادقی عزیز طنزی فاخر را قلم
زدید برقرار باشید وسر بلند بزرگوار

عالی بود درودبراستادصادقی بزرگوار احسنت

درود بر استاد بزرگوار

بسیار زیبا و و پرمعنا

زنده باشید و قلمتان پرتوان

...
سلام و درود استاد صادقی مود عزیز
بسیار زیبا بود استاد
درودتان

قاضی به هزااار ضربه حُکمش داده
چون توبه نکرده، بارِ چندم خورده!
تا این لحظه شمرده ام، از حکمش
فعلا ده تا به شکلِ رَندُم خورده

سلام و درود استاد صادقی مود عزیز
به به...غزلی زیبا و بازتابی از حقایق تلخ احوالمان

زبانی متمایز و گیرا...خیلی لذت بردم و بهره مند شدم.
پاینده باشید بزرگوار

سلام و عرض ادب حضور استاد صادقی مود عزیز
سروده ای بسیار عالی و تامل برانگیز
سرفراز باشید به لطف خداوند سبحان

درودها خدمت استاد صادقی مود
بسیار عالی بود لذت بردم
دستمریزاد⚘🌹⚘🌹⚘

گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم
گفت والی از کجا در خانه ی خمار نیست؟

سلام بر استاد گرانقدر
چقدر عالی و خوش پرداخت.
فقط رندم کمی بقول خودتان گل درشتی میکرد.

درود بزرگوار

عالی بود.......

درود بزرگوار بسیار عالی بود

پرسیدم آنکه می زند کیست؟ بگفت:
یک آدمِ مستِ مالِ مردم خورده ...!......................

دروداستاد ...................عالی بود

استاد صادقی عزیز...سلام و درود...
واقعا لذت بردم از این اثر...دستمریزاد استاد ارجمند...
با نهایت احترام...🌹

درود بر شما دوست عزیز و شاعر بزرگوار جناب صادقی
بسیار محکم و رسا و زیبا سرودید شعرتان را.
سربلند باشید

درود بر جناب صادقی

عالی بود

سلام
بسیار زیبا....بچه ی مردم
عالی بود
ضربه اخر هم حرف نداشت....عالی بود

استاد صادقی عزیز
شعری زیبا و در خور درنگی را خواندم و به یاد اشعار زنده یاد پروین بانوی اعتصامی انداخت.


محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
با سپاس از خلق این قطعه ی ناب و معنا گرا
سلام

سلام جناب صادقی
احسنت ، سپاس از زیبایی کلامتان 🌺🌺🌺

...ـ ما خون رزان خوریم و تو خون کسان
انصاف بده، کدام خونخوارتریم ؟

درود استاد
سروده ی زیبا و قابل
تاملی بود باید در موردش
زیاد تفکر کرد آفرین برشما

تا این لحظه شمرده ام، از حکمش
فعلا ده تا به شکلِ رَندُم خورده
پرسیدم آنکه می زند کیست؟ بگفت:
یک آدمِ مستِ مالِ مردم خورده ...!
درود بر شما استاد عزیز
باید بگویم به واقع اشعارتان بی نظیراند

دست مریزاد
زنده باشید

ممنونم از مهمان نوازی و گل افشانی تان ، عزیزان سرکار خانمها: رحیم زاده ، حکیمی و عجم

سلام و عرض ادب استاد گرانقدر
به به به
بسیار زیبا و دلنشین بود
لذت فراوان بردم
دست مریزاد
قلمتان همواره در اوج
درود بی کران نثارتان
🌺🌹🌻🍀🌸🌷🌼🌷🌸🌸🍀🍀🌻🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌻🍀🌸🌼🌸🍀🌻🌹🌺

سلام استاد صادقی عزیز
ماشاا... در سرودن قطعه هم سرآمدی
بسیار زیبا و دل‌انگیز سروده‌اید
بهره‌مند شدم از اثر طبع شیوای شما
جاودان بسرایی
عزت زیاد
⚘⚘⚘