سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید
منو کاربریاعضای آنلاینمعرفی شاعران معاصرانتشار ویژه ناب
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
♪♫ صدای شاعران ♪♫پر نشاط ترین اشعار۱- ........... ۲- 🟨 تووو زرد 🟨 ۳- دل ۴- 💥 بیداد 💥 ۵- ائتلاف دغدغه ها ۶- ترانه ۷- سقطِ سکوت ۸- دوربینوفسکی ۹- ☄️تو☄️ ۱۰- سکوت قارچ ها حمایت از شعرنابکانال تلگرام شعرنابتقویم روزجمعه 7 ارديبهشت 1403 18 شوال 1445 Friday 26 Apr 2024 |
اشتراک گذاری این شعر
۴۵ شاعر این شعر را خوانده اند
طاهره حسین زاده(کوهواره)،مجتبی شفیعی (شاهرخ)،علی کشاورز ( فریاد )،وحید سلیمی بنی،محمدعلی جعفریان(عاشق)،حمید رفیعی راد (کوروش راد)،باقر رمزی ( باصر )،عباس وطن دوست،محمد ساکی،آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)،علی غلامی،ميترا نعيم،جمیله عجم(بانوی واژه ها)،عليرضا حكيم،نیره ناصری،لمیا سبتی پور،فاطمه باقری (سایه)،محمد خسروی فرد،زینب عباسی،علی صادقی،سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)،محمدرضا بهرامی،رسول چهارمحالی(ساقی)،منصور شاهنگیان،حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)،عباسعلی استکی(چشمه)،نغمه احدی،احسان صالحی ریحانی،لیلا باباخانی (سما الغزل )،شهره کبودوندپور،حسن بذرگری(آیین نیشابوری)،حمیدرضا بزرگی (دریا )،صحبت پارکی،ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )،الياس خمسه(بيخيال)،علیرضاعباسی مُحرَق،محمود دهقان (سخن حق)،گودرزی،همایون فتاح متخلص به رند،مسعود کاویانی،زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)،زهرا پورمیرزا،نرگس فتحی زاده(موژان)،مهریار،سجاد کشاورز
نقدها و نظرات
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۳:۴۷
سلام دوست هنرمندم نشاط قلمتانرا دوست دارم و برایتان بهترین هارا خواهانم   
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۰۱
درود شاعرجوان شعربسیارزیبایی خواندم مثل همیشه آفرین برقلم توانمندت 
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۵۸
درود بر شما گرامی می تونست شعر خوبی باشه اما در بعد معنایی یک حسی به من می گه ساختگیست بعید میدونم مادر چنین خواسته ای داشته باشه زیرا هیچ جوانی دیگه در آغوۺ مادر نمی خوابه پس عاطفه در شعر ایجاد نمی شه باز هم عشق را به طفل یتیم عشق تشبیه خوبی نیست زیرا عشق جایگاه محکمتری باید داشته باشد ولی اینکه شما از نظر فنی و نحوی مشکلی ندارید خیلی خوبه و رو به جلویید برایتان موفقیت آرزومندم
 جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۱۳
درود گرامیغزلی ناب و زیباست
 يکشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۵ ۰۷:۴۴
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۱۰
سلامحس خوبی دارد شعرتان و ممنون ساده بود وصمیمی
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۴
زیباست دوست عزیزدرود
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۰۸
الدعوه و الاستجابه درود بر جناب فریاد شعرتان را خواندم . یک یار ، دو بار ، سه بار چرا چیزی نفهمیدم ؟ در مرتبه ی چهارم و پنجم بود که دوزاری ام کامل افتاد . لبّ کلامتان را گرفتم و در شعر عمیقتان غرق شدم . عجب ! پس کلام شعر در عین لطافت که انگار از ذهن تازه عروسی شکست خورده بیرون می آمد مربوط است به مردی که عروسش ترکش کرده و با دیگری پیمان بسته . " این قسمت را بعد از هفت هشت بار خواندن شعر می نویسم " نه این خبرها نیست که من فکرمی کردم . داستان صورت دیگری دارد . بی وفایی !!!!!! نه ازدواجی در میان بوده و نه طفلی و نه ... عجب گرفتار اوهام شده ام امروز . یا شاید شعر فریاد دچار اوهامم کرده . ساحر است این مرد انگار . آفرین فریاد عزیز "عشق" همین است که رقم زده اید . عشق قرار نیست به پایان ( وصال ) برسد . البته اگر قرار است عشق بماند . اما چند نکته به ذهنم رسید البته جسارتا در مورد بیت " هر روز تمرین می کنم بین خیابان ها...! باید فراموشت کنم با گریه می کوشم...! " نظرم این بود . بهتر نیست پای عاشق شعرتان را در خیابان ها باز نکنید و بگذارید در کنج عزلتش " حال " کند . هر شب میان خواب و بیداری به دور از تو باید فراموشت کنم ... و اما در مورد این بیت " وقتی که تو همبستر بیگانه ایی هستی...! من قاب عکست را گرفتم سمت آغوشم...! " نظرم این بود : وقتی که تو همبستر ... من قاب عکست را نمی گیرم در آغوشم می دانید چرا . عاشق شعرتان را به قدری پاک به تصویر کشیده اید و مجروح دل که از او بر نمی آید که قاب عکس را به آغوش بکشد بلکه از شب تا صبح به نقش حکاکی شده ی معشوق در دلش نظر دارد . اما در مورد مصرع : تا عمر دارم بعدِ او من تیره می پوشم...! " دارم " شناسه ی اول شخص دارد و " من " هم شناسه ی اول شخص است . دستی بکشید به سر و گوشش مطمئنا دلچسب تر خواهد شد . عزت زیاد فریاد پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۸
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۵
جناب راد عزیز ممنونم
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۸
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۹
سلام جناب رمزی عزیز زنده باشید دوست گرامی!  پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۸
سلام و درود دوست عزیز و بزرگوار غزلی زیبا و دلنشین بود درود بر شما
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۹
درود بر شما جناب وطن دوست عزیز زنده باشید،سپاسگزارم از حضورتون!  پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۴
دست مریزاددرود استاد جوان
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۰
سلام جناب ساکی بزرگوار واژه ( استاد ) برای من جوان خیلی بزرگه من فقط یه شاگردم دوست گرامی خیلی خیلی سپاسگزارم از حضور پر مهرتون! برقرار باشید!
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۲
لطافت وچیدمان خوب واژه ها دراشعارتان عالی ست.در عین اینکه زبان صمیمی وساده وبروز شعرتان هم... تصویر پردازی واستفاده از قدرت تخیل راهم بخوبی چاشنی شعرهایتان می کنید. درود برشما موفق باشید ارجمند
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۴:۳۱
بسيار زيبا و دلنشين بود قلمتان نويسان
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۴:۵۶
عرض ادب خانوم نعیم سپاسگزارم بانو ممنونم از حضورتون!
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۵۴
لعنت به دنیایت خدا ماه مرا بردند...!تا لحظه ی جان دادنم من تیره می پوشم...! درود بر شما بزرگوار بسیار زیبا و غزلی ناب قلمتان توانا
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۷:۰۴
سلام خانوم ناصری عزیز ممنونم که این شاعر جوان رو همیشه مورد لطف خودتون قرار میدین زنده باشید ایشالا!
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۸:۴۹
سلام ودرود بزرگوارزیبا خواندم قلمتان جاوید پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۰۳
عرض ادب بانو سپاسگزارم از نگاه پر مهرتون برقرار باشید!
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۰:۱۵
سلام خانوم باقری سپاسگزارم از حضور پر مهرتون برقرار باشید!
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۰:۴۰
بسیار عالی
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۰:۴۱
درود بر علی کشاورز گرامی اهل نقد نیستم چون شاعر نیستم و آنچه بود اساتید فرمودند به عنوان مخاطب از شعر شما بسیار لذت بردم ولی شاید در مصرع لعنت به دنیایت خدا ماه مرا بردند...! بهتر بود ( ازهمان روزی که شد این ماه من پنهان تا لحظه ی جان دادنم من تیره می پوشم...!) و یا چیزی شبیه این که به وزن آسیب نزنه جایگزین می شد، که این جا خدا و دنیای او مقصر نیست و اشکال از ماست . در کل علی جان آنچه مسلم است اشعارتان زیباست و امیدوارم ناراحت نشده باشید که موفقیت شما آرزوی من است به امید افتخار آفرینی شما پاینده باشید
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۱:۰۰
سلام به روی ماهتون جناب خسروی عزیز شما تاج سر بنده ی حقیر هستید بزرگوار دقیقااااااا حرف شما روی چشم من جا داره و مخاطب غزل رو بخونه این مصرع شاید براش جا نیفته که چرا شاعر دنیا رو مقصر میدونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گاهی خداوند عمدا آرزویی رو از بندش دریغ میکنه و دلیلش اینه که بهترین رو برای بندش کنار گذاشته! من توی این بیت به کم تحمل بودن انسان ها اشاره کردم نه اینکه خدایی نکرده گله کردن از خالق اگر یه ذره بیشتر غزل رو میخوندید حتمااااااااا پی میبردید سرور گرامی!  در مورد نقد هم بگم خدمت شما من همیشه مقابل جمعیتی بالغ بر((چهارصد یا پانصدنفر)) شعرم رو میخونم وبزرگان شعر و ادبیات بنده ی حقیر رو نقد میکنن حالا یا با لحنی پرخاشگرانه یا به حالت نصیحت! البته بیشر اوقات فقط تشویقه و خداروشاکرم زیر سایه عزیزان فقط دارم یاد می گیرم! شماهم خیلی کار به جایی کردین که تذکر دادین در مورد اون یه بیت که براتون توضیح دادم ایشالا همیشه سایه ی بزرگانی چون شما خانوم عجم...خانوم باباخانی...خانوم رحیم زاده و بقیه ی آقایون استاد حاضر در شعر ناب روی سر افراد کوچیکی مثل بنده ی حقیرباشه! در پناه خدای بزرگ باشید!
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۳:۳۷
سلام علی جانعالی بود وزیبا... اخرش خطرناک شد ...اوج نفرت واسوخت از نوع خودسوزی... دست ودل مریزاد لذت بردم../  جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۵۲
سلام عرض ادب جناب کشاورز عزیزآفرین بر شما
 جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۱۶
درود بر شما زیبا بود
جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۸
درود بر شما جناب چهارمحالی سپاس دوست گرامی!
 جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۴
با درود همیشه سروده های زیبا و با احساستان را با اشتیاق میخوانم ... موفقیت دوستان با قریحه و با ذوق همچون شما ، آرزوی قلبی من است ...  جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۰
سلام بر علی عزیزمگفتم که فردا برای خواندن غزلت می آیم.اما با دل کم طاقت چه می شود کرد؟آمدم تا حظ ببرم. نکته جالبی که توجهم را جلب کرد این بود که گرچه درخواست نقد ندادی اما اساتید بزرگوار با توجه به شناختی که از حضرتتان داشتند شعر را نقد کردند که نشان از روح متعالی نقدپذیرت دارد. شعرت سراسر شور بود و احساس.با تصویرپردازی های خوب و گیرا.اینطور که از نظرات بر می آید شعر را تصحیح کردی و حالت نهایی شعر بسیار دلچسب شد. شعر حسن مطلع دارد.قهوه نوشیدن به یاد قولهای یار تلخی عدم وفای به عهد را به ذهن متبادر می کند. تنها نکته ای که کاملا سلیقه ای است این است که به نظر حقیر بهتر بود بیت مادر را به عنوان تلنگر در پایان شعر می آوردی.این موضوع رسمی ست که در شعر کلاسیک امروز به وفور وجود دارد و شگردی شاعرانه است. در واقع چون تمام شعر در رابطه با احوالات عاشق حاصل از بی وفایی یار است به نظرم بهتر بود روند تا پایان شعر حفظ شود و در پایان تلنگر فرمایش مادر بیاید و به نحوی این معنا را داشته باشد که مادر عرصه نجات عاشق از خاطرات معشوق است.باز هم عرض میکنم که سلیقه ایست. غزل بسیار دلنشینی ست.آفرین بر تو و طبع روانت
جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۱۱
سلام جناب احسانی فر مهربان خیلی خوش آمدید عزیز! این همه تعریف و تمجید لایق بنده ی حقیر نیست من دست بوس شما و بزرگان خودم هستم! بله چند جایی استاتید بزرگ بنده نظراتی دادن که واقعا به درد من خورد و با نظرشون من هم تغییراتی در غزل دادم و خدارو شکر بهتر هم شد! آدم کوچیکی مثل من در حدی نیست که حتی نقد بشه ولی دوستان و بزرگان همیشه لطف دارند به من بنده هم همیشه استقبال می کنم! درباره ی نظری که برای بیت مادر دادید کاملاااااااااا با شما موافقم جناب احسانی فر عزیز! من حس کردم اونجا این بیت بیشتر به درد میخوره ولی چشم در اشعار بعدی حتماااااااااااا نظر شما رو در شعر پیاه می کنم! ممنونم که بنده رو لایق دونستید و به من سری زدید برقرار باشید!
 جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۳۵
سلام بر برادرامشب به یاد قول هایت قهوه می نوشم...!....حداقل قول را فال کنید شاید بهتر است چرا که قول هایت هیچ تصویری را به صورت ملموس ارایه نمی دهد و مفهوم و مصداق را برای مخاطب به هم می ریزد طفل یتیم عشق تو افتاده بر دوشم...! این مصراع خوب بود که از سد کلیشه ای بودن کلمه ها با استفاده از تم احساس که به آن افزودید زیبا و بهتر است بگویم یک نشانه می تواند باشد و بیشتر حالت برانگیختگی در شعر ایجاد می کند هر روز تمرین می کنم بین خیابان ها...! باید فراموشت کنم با گریه می کوشم...! این بیت عالی بود و دوست داشتم.... وقتی که تو همبستر بیگانه ایی هستی...! من قاب عکست را نمی گیرم در آغوشم...! این بیت را بسیار بد و برخلاف موتیف مقید شعر شما می بینم  در کل برادر ارجمندم ممنون از اینکه دعوت کردید و گزینه نقد را هم که گویا بستیه اید و نگفتید آخر ما به کجا دعوتیم!؟....البته مزاحی بیش نیست و ارادتمندیم و خیلی برایم ارزشمندست که در محضرتان بیاموزم در مرتبه های بعدی که مباحثی را عرض کنم و همچنین بخوانم نظرات شما را هم....ایمان به شعر دارید و بسیار عالی است اما.....
 جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۲۱
سلام گرامی موجی از زیبایی از دریای اندیشه اتان می تراود مرحبا ! هر روز تمرین می کنم بین خیابان ها...! باید فراموشت کنم با گریه می کوشم...! عملی بس دشوار .... و چه نشست زیبایی در کلامتان لحاظ شده است ! شعرتان جاودان و زیبایی کلامتان مستدام
جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۳۷
سلام بانو احدی مهربان ممنونم از نگاه زیباتون زنده باشید سرورگرامی همیشه منتظر نگاه گرمتون هستم!
 شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۳:۴۵
سلام بزرگوار بسیار زیبا و استادانه ........ لحن صمیمی اشعارتان را دوست دارم ..... تا لحظه ی جان دادنم من تیره می پوشم همواره در اوج ..... در ضمن از نقد ارزشمند دوستان هم بسیار بهره مند شدم هرچند درخواست نقد نداشتید. اما با سعه ی صدر پاسخگوی مهر اساتید ارجمند بودید .بی نهایت سپاس
 شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۴۷
قصه ی عشق را فصل وصل نیست تو اگر دیدی وصل! آن نسخه اصل نیست...م. فریاد درود بر شما م. فریاد دوست شاعر بنده هستند که با شما همنامند غزل نابی خواندم محظوظ شدم شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۴۵
بانو کبودوند عزیز سلامبله حق با شماست! سپاسگزارم از حضور پرمهرتون! دنيا را بد ساخته اند… كسي را كه دوست داري تو را دوست نمي دارد… كسي كه تو را دوست دارد تو دوستش نداري… اما كسي كه تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد به رسم و آيين هرگز به هم نمي رسند و اين رنج است. زندگي يعني اين… (دكتر علي شريعتي)
 شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۶
احسنت جناب فریاد
شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۸
سلام جناب بذرگری عزیزسپاسگزارم از حضورتون!
شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۳
رفتی بی آنکه یادم کنی ** رفتی بی آنکه یادم کنی یاد از دل زارم کنی گفتی که برمی گردی با من هم سفر میگردی ** رفتی که باز آیی دگر سراغ ما آیی دگر در خانه یه تنهایی م سراغ ما آیی دگر ** ح-ب آیین شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۵
 يکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۲
مرحبا به این طبع روان و دلنشین سهم هرروزتان مهربانی سلام يکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۳۷
سلام جناب پارکی سپاسگزارم از حضورتون برقرار باشید!  يکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ۱۸:۰۹
سلام و درود بر شما دوست عزیزلعنت به دنیایت خدا ماه مرا بردند...! تا لحظه ی جان دادنم من تیره می پوشم...! زیبا قلم زده اید دوست من
يکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ۱۸:۱۱
سلام به روی ماهت جناب کاظمی عزیزخیلی خوش آمدید بزرگوار سپاسگزارم از لطف شما همیشه منتظر نگاه گرمتون هستم!
 چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۱۳
موفق باشید شما بسیار با استعدادید
چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۳
سلام و درود بانوی مهربان سپاسگزارم شما خیلی لطف دارید همیشه منتظر نگاه پر مهرتون هستم برقرار باشید!
 پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۰۶
نگفتم توشعراولی بچشم خواهری تو این شعر دل دل میکنی که چرا غفلت کردی حالا بکش که کم کشیدی یکعمر سیاه پوش اون خواهره ای که ایکاش میگفتم همسری ....نصیحتی کنمت بشنو وبهانه مگیر ....هرآنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر خوددانی
 پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۵۷
درود گرامیدست مریزاد بسیار زیباست همیشه باشید و بسرایید قلمتان نویسا
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
|
نقد و آموزشنظراتمشاعرهکاربران اشتراک دار
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
|
|||||
ارسال پیام خصوصی
محمدرضا آزادبخت
سید هادی محمدی
سیاوش آزاد
مهدي حسنلو
بهرام معینی (داریان) 
علی نظری سرمازه 
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.