سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        در انتظار آفتاب

        شعری از

        حمید احمدی اصل

        از دفتر سپیدار نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۵۹ شماره ثبت ۴۵۲۹۴
          بازدید : ۷۳۴   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب حمید احمدی اصل

        بعد تو با همه اعضای تنم درگیرم
        رفتی از دیده و دل هم هوست کرده کنون
        رفتی و دل بشکست
        دست از پا بگسست
        شده ام بی سرو سامان
        شده ام همچو درختی پر برگ
        که مصادف شده با فصل خزان
        گر بیایی به برم
        سبز خواهم شد و سرو
        شاخ و برگم طلب نور ز مهرت دارند
        تو همان خورشیدی
        که ز مهرت همه دارند نصیبی
        نه فقط همچو من خشک و خرابی
        تو امیدی                 تو سپیدی
        منم آن ظلمت ناچار
        شده ام مثل گلی،درپس این پنجره ی تنهایی
        مانده ام منتظر روز که تابش گر جانم باشی
        تا که جانم ز تماشای تو احیا گردد.....
        ۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۴۹
        درود بزرگوار
        نیمایی بسیار زیبا و شیرین خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۲۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۲۹
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر برادر عزیزم
        بسیار عالی
        اولش که کولاک بود خیلی قدرتنند شروع کردی
        مرحبا
        خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۵۷
        سلام
        جالب بود ولذت بردم
        روانی خاصی داشت خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۵۵
        ............... خندانک خندانک خندانک ........................
        مانده ام منتظر روز که تابش گر جانم باشی
        تا که جانم ز تماشای تو احیا گردد.....
        خندانک
        خندانک
        بسیااار زیباااا... خندانک خندانک خندانک
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
        ................ خندانک خندانک خندانک ......................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
        کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای این که حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد.
        اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

        این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
        سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

        تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
        ۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
        ۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
        ۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیافتد.
        دخترک باهوش دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
        در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است… و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
        یادمان باشد:
        ۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
        ۲ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
        ۳ـ زندگی می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد. خندانک
        نیره ناصری نسب
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۳۵
        درود بر شما جناب احمدی
        اثری بسیار زیبا و روان
        مرحبا بر قلمتان خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۳
        درود برشما
        لذت بردم

        خندانک خندانک
        سمانه هروی
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۱۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دروود
        نیمایی با احساس و با تصویر پردارزی زیباتر
        اموختم
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۵۳
        سلام و درود جناب احمدی اصل برادر بزرگوارم خندانک
        سرو وجودتان همیشه سبز و سر زنده باد خندانک خندانک خندانک
        ترنم دل انگیز واژگان تان در خنیای آسمانی شعر چون هیاهوی فرشتگان در پرنیان ابرها شورانگیز است خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بسیار زیبا بر دلم نشست خندانک خندانک خندانک
        ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
        ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم. ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم. الهی قمشه ای
        ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0